کابل ناتهـ، Kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   

نقدى بر كتاب طرزى و سراج الاخبار

نويسنده: مهدی جعفری خانقاه

mehdijkh@yahoo.com

  

 
 

  سخاورز، بشير. طرزى و سراج الاخبار. تهران: نشر عرفان، 1386 . 207 ص، شابك: 8- 9473 - 06 - 964.

محمود طرزى روزنامه نگار، اديب، سياستمدار و روشنفكر نامدار افغانستان و از شاگردان مترقى سيد جمال الدين مي‌باشد. مطالب گوناگونى در قالب نوشتارى، گفتارى و شنيدارى از پژوهشگران مطبوعات فارسى زبان خارج از كشور درباره‌ي احوالات ايشان منتشر شده است. شايد قديمی‌ترين اثرى كه بتوان به آن مراجعه و به عنوان كتابى مستقل و ويژه درباره‌ي اين شخصيت مبارز و روشنفكر ياد كرد، كتاب "محمود طرزى افغانى"  نوشته عبدالبشير شور، سال 1366 باشد و يكسال بعد كتابى ديگر با عنوان "محمود طرزى" توسط نصير سهام منتشر شد 2.

پيش از اين آثار و تك نگاشتهاى متعددى درباره‌ي شخصيت محمود طرزى در جرايد و روزنامه‌هاى آن زمان و همچنين دوره اخير به چاپ رسيده است 3. اكنون پس از گذشت دو دهه از آخرين اثرى كه دربار‌ه‌ي محمود طرزى نگاشته شده است، در سال 1386، كتابى تحت عنوان "طرزى و سراج الاخبار" به قلم بشير سخاورز، توسط انتشارات عرفان در تهران، روانه بازار نشر شده و نسبت به آثار قبلي، جامعتر و كاملتر به نظر مى‌رسد .اين كتاب نگاهى تازه به ابعاد زندگى محمود طرزى در دوره‌هاى مختلف تاريخى دارد. كليات كتاب حول محور زندگينامه محمود طرزى، انتشار سراج الاخبار، پيامدهاى آن و تاثير انديشه‌هاى طرزى بر فضاى سياسى  فرهنگى آن روز افغانستان دلالت دارد.

 


 

در اين كتاب به ترتيب عناوين ذيل به چشم مى‌خورد: پيشگفتار (اسدالّله حبيب)، مقدمه مؤلف، سالشمار زندگى طرزى، آثار طرزى، ساختار بيرونى سراج الاخبار (واكنش اميرحبيب الله خان، درباريان، روحانيون، استعمار،روشنفكران خواهان تجدد)،نمايشنامه اشرافيان، نخبگان طرزى، پان اسلامى، پان آسيايى يا نشناليزم، افغانستان و كشورهاى همسايه (هندوستان، ايران و تركيه)، طرزى و ادبيات (طرزى و ادبيات بومى، برج عاجى از سخن، يا سخن وسيله اى براى تفهيم و تفاهم؟)، تأثير مشروطيت بر شعر ما (شاعران راس مشروطه، شاعران پيرو، بردن شعر به بيان مردم، وطن، اتحاد و پرخاش بر عليه استعمار، سرنوشت نويسندگان مشروطه خواه، )معارف (تاسيس انجمن معارف براى زنان، حضور زن در زمان طرزى، فهرست مآخذ فارسى و انگليسى و تصويرها.


زندگينامه نويسنده


بشير سخاورز در سال 1339 ش. در محله‌اى بنام "دروازه لاهورى"  واقع در شهر قديمى كابل ديده به جهان گشود. وى پس از اخذ ديپلم وارد دانشكده مهندسى دانشگاه كابل گرديد. در سال 1363 با دريافت بورس تحصيلى، افغانستان را به مقصد انگلستان ترك گفت. پس از اتمام تحصيلاتش، در دانشگاه هرت فورت شاير4 هندوستان مشغول به كار شد. در اين دوره دكتراى خود را در زمينه ادبيات و توسعه 5 دريافت كرد. علاقمندى وى به حوزه شعر و ادبيات است. از بشير سخاورز در سال 1369 ش. دو كتاب با عناوين "سبزينه‌ى شرقى"  شامل اشعار و سروده‌هاى او و ديگرى به شكل مجموعه مقالات به چاپ رسيده است (آفتاب، 1378) دكتر اسدالله حبيب كه مقدمه اى بر كتاب وى نگاشته، از داستان نويسان، پژوهشگران، بيدلشناسان و شاعران معروف افغانستان است. (روزنه،  1387).

 


موضوع كتاب

موضوع كتاب، تحقيق و جستجو درباره‌ي محمود طرزى با تاكيد بر سراج الاخبار است. نويسنده كتاب در اين باره چنين مى‌نويسد: ((پژوهش من در مورد طرزى، بر اساس سراج الاخبار است كه خوشبختانه آن را در كتابخانه بريتانيا يافته‌ام. من بيست سال است كه اين نشريه را گاه گاهى بر مى‌دارم و مى‌خوانم. مى‌خواستم كه اين نوشتار فقط نقل قول از سراج الاخبار باشد، اما متوجه شدم كه ممكن است خودم نيز محكوم به يكسو نگرى و قهرمان‌سازى شوم. به همين سبب از منابع معتبر ديگر و آثار مورخين نام آور استفاده كردم تا ببينم كه آنها درمورد طرزى چه مى‌گويند)). سخاورز در ادامه درباره‌ي نحوه انتخاب منابع تحقيق خود معتقد است كه از آثار نويسندگان انگليسى و روسى به دليل آنكه بيشتر جنبه سياسى و سودجويانه داشته و تصويرى درست از مردم افغانستان بدست نمى‌دهد كمتر بهره جسته است.  به همين ترتيب نيز ازآثار نويسندگان افغانستانى به دليل بزرگ نماييهاى غيرواقعى كمتر استفاده كرده است. لذا مبناى تحقيق خود را استفاده از منابعى قرار داده است كه در آن رعايت صداقت و انصاف يك اصل بوده باشد.


هدف از انتشار كتاب


بشير سخاورز در مقدمه كتاب خود نگاهى نوستالوژيك به گذشته افغانستان دارد. وى با درك درستى كه از شرايط جامعه امروزى افغانستان پيدا كرده، كوشيده است كه انتشار اين كتاب به بازآفرينى نقش دوباره جريان روشنفكرى كه هدايت و رهبرى آن را محمود طرزى برعهده داشته، بيانجامد و نقش فراموش شده نسل امروز را با تطبيقى موشكافانه با اقدامات نسل صد سال گذشته به ايشان يادآور شود. طرزى حلقه گمشده جامعه آن روز خود را يافته بود. او وطن‌پرستى بود كه قلبش براى تمام افغانستان مى‌تپيد و از ملي گرايى، اسلامگرايى و آزاديخواهى تعبيرى جز متحد ساختن تمام افغانستان نداشت. با توجه به دركى كه از توانايى و قدرت تأثيرگذارى انتشار جريده بر افكار عمومى داشت؛ توانست در اولين اقدام اصلاحى خود به منظور تغيير و تحول در ساختار اجتماعى و حتى سياسى افغانستان دوره دوم سراج الاخبار را منتشر سازد.  گرچه انتشار آن ايده‌هاى استعمارى
بسيارى از استعماريون را برهم ريخت ولى سايه شوم استعمار هرگز از سر مردم افغانستان دور نگرديد. بر اين اساس، نويسنده كتاب معتقد است كه ((افكار طرزى همين امروز مي‌تواند ما را به فردايى بهتر رهنمود گردد))  و در ادامه مي‌نويسد: ((ما در اين صد سال اخير، مسير ترقى قابل توجهى نداشته ايم اما مانند گذشتگانمان، بيگانگان را عامل اين عقب‌مانى مى‌دانيم و معترف نيستيم كه در بسيار موارد خود ما عامل آن بوده‌ايم.)). شايد يكى از مهمترين اهداف انتشار اين كتاب پاسخ به اين موضوع هم باشد كه شناخت طرزى و سراج الاخبار هنوز هم نياز جامعه امروز افغانستان است.


محورهاى مهم كتاب


محورهاى مهم كتاب در بررسى بخشهاى مختلف آن به قرار ذيل است: تلاشهاى طرزى براى ايجاد انقلاب فكرى و فرهنگى در افغانستان با استفاده از ابزار رسانه (ترويج انديشه‌هاى خود به وسيله سراج الاخبار) بررسى جايگاه تجدد و ترقي‌خواهى در ميان مخالفان و موافقان كه در اين ميان عده‌اى آن را در مغايرت و يا در موافقت با اسلام تفسير مى كردند.  پيگيريهاى طرزى براى كسب استقلال افغانستان و متعاقب آن ايجاد تحولات اقتصادى با رويكردى نوين و با استفاده از نخبگان جامعه.  بررسى جريان روشنفكرى در ميان كشورهاى همسايه و افغانستان و اينكه طرزى تركيه را الگوى مناسبى براى نظام سياسى افغانستان معرفى مي‌كند.   تأثير آرا و نظريات طرزى بر شعر و ادبيات و روند داستان نويسى در افغانستان.  بنابر اين مى‌توان چنين استنباط كرد كه طرزى براى رساندن افغانستان به جايگاه مطلوب خود، چهار هدف اصلى شامل آگاه كردن مردم به معارف و علوم جديد، آزادى افغانستان از چنگال استعمار انگليس، تجدد و ترقى‌خواهى و متحد ساختن مردم افغانستان را پيگيرى مي‌كرد. آن هم زمانى كه ديدگاه‌هاى مترقى او مخالفان سرسختى در دو جبهه متعصبين دينى و صاحبان قدرت
در دربار داشت و جالب آنكه هردو گروه منافع خود را در مواجهه با افكار طرزى و به طبع با ادامه انتشار سراج الاخبار در خطر مى‌ديدند.


جامعه مخاطبان كتاب


به بيان نويسنده شيوه‌اى كه وى براى نوشتن كتاب برگزيده، الگو قرار دادن شيوه طرزى براى فهم مطالب كتاب براى مخاطبان عام است. ((كار مهمى كه طرزى انجام داد، بيرون آوردن زبان از مقصوره منشيان بود. او زبان را در خدمت اجتماع به كار برد و خواست تا حرفش را مردم عادى بفهمند، نه فقط درباريان فاضل))(ص 16 ). اما از نگاه ديگر، اين كتاب مي‌تواند مورد استفاده بسيارى از پژوهشگران،
مورخان و علاقمندان به تاريخ مطبوعات قرار گيرد. البته مطالعه اين كتاب به روزنامه نگاران و دست‌اندركاران مطبوعاتى نسل امروز افغانستان به دليل نوع نگاهى كه طرزى به اهميت انتشار جريده در نزد افكار عمومى داشت به دلايل ذيل توصيه مى‌گردد: حفظ روحيه اتحاد و همبستگى و مبارزه با استعمار براى طرزى اهميت فراوانى داشت و از اين‌رو منافع ملى را قربانى منافع فردى و گروهى نمى‌كرد و از دامن زدن به اختلافات دورى مى‌كرد. دانستن را حق مردم مى‌دانست و تلاش زيادى براى بالندگى افكار جامعه از خود نشان مى‌داد. وجود فضاى مستبدانه و بازار گرم تملق و چاپلوسى در نظام پادشاهى آن دوره، مانع از فعاليت رسانه‌اى او نشد بلكه با آگاهى از شرايط حاكم و به دور از جنجالهاى سياسى، نقدهاى سياسى و اجتماعى خود را چنان زيركانه و جسورانه مى‌نگاشت كه شاه را گرچه مي‌آزرد ولى لاجرم تحت تأثير انديشه‌هاى طرزى قرار مى‌داد.  طرزى سياستمدارى مدبر و دورانديش بود و اين نكته سنجى او نشان از درايت و آگاهي‌اش از تجربه سركوب مشروطه خواهان در سالهاى 1908  1909 م. توسط مرتجعين داخلى داشت. وى همواره سعى مي‌كرد كه در برخورد با ارتجاع و دشمنان استقلال و آزادى افغانستان بهانه‌اى بدست آنها ندهد.


جايگاه كتاب


آنچه كه مسلم است خالى بودن جاى چنين كتابى در عصر كنونى است. زيرا با گذشت قريب به يكصد سال از انتشار سراج الاخبار تاكنون كتابى كه بيانگر سير تحولى انديشه‌هاى طرزى و چگونگى تاثير گذارى سراج الاخبار بر تحولات جامعه آن روز افغانستان باشد، وجود نداشت. بنابراين اين كتاب مى‌تواند به بازشناسى پيشينه مطبوعاتى افغانستان، به‌خصوص به شناخت هرچه بيشتر مخاطبان با افكار طرزى و جريان روشنفكرى در افغانستان كمك شايانى كند و ازطرفى الگوى عملى خوبى براى روزنامه‌ نگاران جوان افغانستانى با استفاده از تجربه‌هاى روزنامه نگارى پيشينيان خود باشد و بر اندوخته‌هاى آنان بيافزايد.


ويژگى هاى مهم كتاب


نويسنده فارغ از بزرگنماييهاى رايج با نگرش واقع بينانه‌اى به تبيين ابعاد شخصيت طرزى پرداخته و با رويكردى جسورانه ديدگاه‌هاى موافق و مخالف وى را مورد ارزيابى قرار داده است. "واكنش در برابر نشر سراج الاخبار" از موضوعات جالب توجه كتاب است. در اين بخش خواننده كتاب درمى‌يابد كه دو جريان ارتجاع داخلى و استعمار خارجى چگونه در مواجهه با يك جريده روشنگر هدف مشتركى را در پيش گرفته و براى به زير يوغ خود در آوردن آن، چه تلاشهاى مذبوحانه‌اى از خود نشان داده اند. از نقطه نظر تاريخى نيز مخاطب با روند جريان روشنفكرى در افغانستان و فراز و فرودهاى آن در بخش ذيل آشنا مى‌گردد.

"افغانستان و كشورهاى همسايه" بخش قابل تامل اين كتاب است كه نويسنده به صورت گذرا به مسايل منطقه و همسايگان افغانستان در ارتباط با جريان روشنفكرى مى‌پردازد. از ديگر ويژگيهاى كتاب، مقوله "طرزى و ادبيات" و "تاثير مشروطيت بر شعر ما" است. در مباحث ادبى جاى چنين بحثى خالى بود كه بشير سخاورز با بررسى تحليلى و محتوايى شعر طرزى و تاثير انديشه‌هاى وى بر شاعران آن روز، خلا آن را تا حدودى پر كرده است.

 

مباحث مطرح نشده


سراج الاخبار به عنوان دومين نشريه چاپى افغانستان، نقش مهمى در تاريخ استقلال و آزادى افغانستان ايفا كرد و محل تربيت نسل جديدى از آزاديخواهان و روشنفكران افغانستان گرديد . طرزى با اقدام خود شيوه نوينى از روزنامه نگارى روشنگرانه را پايه گذارى كرد. از اين‌رو لازم بود نويسنده كتاب پيش از ورود زودهنگام به بخش"ساختار بيرونى سراج الاخبار" فصل جديدى را با عنوان "انتشار سراج الاخبار" مى گشود تا خواننده در ابتداي امر از چرايى و چگونگى انتشار آن، آگاهى مي‌يافت. جالب آنكه دسترسى به تمامى شماره‌هاى سراج‌ الاخبار براى نويسنده مقدور بوده است.


انتشار سراج الاخبار


افغانستان بعد از هندوستان، قفقاز و ايران چهارمين كشورى است كه با انتشار روزانه شمس النهار به فاصله93 ساله خود با روزنامه نگارى فارسى در هند و فاصله37 ساله با روزنامه نگارى ايران پايان بخشيد. با هجوم انگليسيها و تعطيلى شمس النهار  نخستين روزنامه افغانستان  تا 20 دى 1284 ( 11 ژانويه 1906) يعنى 28 سال پس از تعطيلى شمس النهار تلاشى براى انتشار روزنامه در افغانستان صورت نگرفت. در دوره امير حبيب الله خان عده‌اى از روشنفكران و علماي دينى در سال 1905 م.  با تشكيل انجمن سراج الاخبار و متعاقب آن درخواست رسمى از حكومت براى انتشار
جريده‌اى تحت نام "سراج الاخبار افغانستان" با موافقت حكومت وقت، اين جريده به عنوان دومين روزنامه افغانستان فعاليت خود را با مديريت عبداالروف خان مدرس مدرسه شاهى افغانستان  از 20 دى 1284 ( 15ذيقعده 1323 به عبارتي 11 ژانويه 1906 ) آغاز كرد. درپى انتقادات شديد سراج الاخبار به دربار و مخالفت انگليسيها با انتشار آن، از ادامه انتشار سراج الاخبار جلوگيرى شد.

گرچه درمورد شمس النهار، حمله انگليسيها به افغانستان بهانه‌اى براى تعطيلى نخستين جريده افغانستان شد؛ اما اين‌بار اين دخالت مستقيم انگليسيها بود كه باعث گرديد سراج الاخبار تنها پس از انتشار نخستين شماره متوقف گردد و يك وقفه شش ساله را تجربه نمايد. با بازگشت محمود طرزى به افغانستان، با موقعيتى كه وى نزد امير حبيب الله خان داشت، تقريباً پس از دو سال تلاش خستگى ناپذير توانست نظر دربار را براى دريافت اجازه انتشار سراج الاخبار جلب نمايد. به اين ترتيب انتشار دوره دوم سراج الاخبار از 16 مهر1290 / 1912 م.  با شكل و شمايلى متفاوت از گذشته در 16 صفحه به صورت دو هفتگي آغاز شد. سرانجام سراج الاخبار در 27 آذر 1297 به همراه ضميمه خود يعنى سراج اطفال به تعطيلى گرفتار آمد و نشريه امان افغان به جاى آن شروع به انتشار كرد.

 در بخش معرفى "آثار طرزى" نام كتاب ذيل از قلم افتاده است: تاريخ حرب؛ ترجمه تاريخ جنگ روس و ژاپن( 1904  - 1905 )  است كه در چهار جلد تهيه شده است. دو جلد اول و دوم در سال 1334 ق. ( 1916 م.) و دو جلد ديگر يك سال بعد به چاپ رسيد. محمود طرزى ترجمه اين كتاب را بنا به درخواست اميرحبيب الله در سال 1910 م. قبل از انتشار سراج الاخبار در دارالترجمه تركى به اتمام رسانده بود (نصير، 1367، ص؟). براى كسب اطلاعات بيشتر درباره آثار محمود طرزى مى‌توان به كتاب مقالات محمود طرزى در سراج الاخبار مراجعه كرد (سهام، 1367 ، ص 19). در قسمت ذكر "مأخذ فارسى " نشانى از منابع ذيل نيافتم و اين حكايت از بي‌اطلاعى نويسنده از منابع مورد اشاره دارد:


1. پروين، ناصرالدين. تاريخ روزنامه نگارى ايرانيان و ديگر پارسى نويسان، ج اول، تهران: مركز نشر دانشگاهى،1377 ش.
2. تنوير، محمدحليم. تاريخ و روزنامه نگارى افغانستان. هلند: انستيتو تحقيقات و بازسازى افغانستان در هلند، جدى (دى) 1378 .
3. سهام، نصير. محمود طرزى. كابل: انتشارات كميته دولتى طبع و نشر ج 1. 1، 1367 .
4. عصمت اللهى، محمدهاشم. نظام مطبوعات افغانستان. تهران: بيكران، تابستان 1382 (سهام، 1367، .(191

نقايص موجود در كتاب


در بخش"سالشمار زندگى طرزى"، سال تولد طرزى1866 م. ذكر شده است. درصورتى كه وى در روز چهارشنبه اول سنبله)شهريور) 1244 ش. برابر با اول ربيع الثانى 1282 ق. ( 23 آگست 1865 م.) در شهر غزنى ديده به جهان گشود (سهام، 1367 ، ص 1). البته در برخى منابع نيز همين اشتباه تكرار شده است. اما در معرفى "آثار طرزى" نقايصى به چشم مي‌خورد كه بهتر بود تلاش بيشترى براى تكميل آنها صورت مى‌گرفت:
1. گزيده شعر غلام محمد طرزى (ص 21 ) "منتجات غلام محمد طرزى به خط محمود: منتخب اشعار ديوان غلام محمد طرزى كه در سال1304 ق. ( 1886 م.) كار كتابت آن در شام تكميل گرديده است. اين اثر را محمود طرزى بعد از اينكه به وطن برگشت به برادرش عبدالخالق هديه كرد "(سهام،1367 ، ص 5.).

2. سياحتنامه دارالسعادت، دمشق، سال 1888 م. ( ص 21 )."سياحتنامه دار سعاده: شرحى است از سفر استانبول. اين اثر به طبع نرسيده و متن كامل آن نيز در دست نيست. فصلى از اين اثر در كتاب (از هر دهن سخنى و از هر چمن سمنى) زير عنوان (يك شبى در بوغار دلنواز گذشتانده‌ام) آمده است (سهام، 1367 ، ص 6).


3. از هر دهان سخنى و از هر چمن سمنى (ص 22 ).از هر دهن سخنى و از هر چمن سمنى: در مقدمه اين اثر آمده كه اين مجموعه قسمت اول كتاب دبستان معارف ( 1890 م.) مي‌باشد و اضافه گرديده كه (دبستان معارف ما نخواست كه از حسن و جمال ادبيات محروم بماند و اين است كه قسم ادبيات آنرا جداگانه يك اثرى ترتيب دادم و اسم آنرا از هر دهن سخنى و از هر چمن سمنى گذاشتم. ولى گمان نشود كه سراسر از خط و خال و مى و محبوب بحث خواهد راند. نى: اكثر از آثار نشريه ادبيه جديده تشكيل يافته است) (سهام، 1367 ، ص 6).


4. روضه حكيم، كابل، 1913 م. (ص 22 ). بخش ديگريست از كتاب دبستان معارف كه در سال 1308ش. در دمشق و شام جمع آورى و تاليف شده و در سال 1331 ش. در مطبعه عنايت در كابل به زيور چاپ آراسته گرديده است(سهام، 1362 ، ص 7).


5. مطالعه صحيحه (ص 22 (مطالعات صحيحه: كار ترجمه اين اثر را محمود طرزى از زبان تركى به درى در 18 رجب 1318 ( 1900م.) به اتمام رسانيده است. (سهام، 1367 ، ص 7).
6. سوانح، ترجمه به فارسى توسط وهاب طرزى، كابل، 1967 م. (ص 22 (سوانح زندگى: اين اثر در ژانويه 1908 به خواهش يكى از دوستان طرزى به زبان تركى نگارش يافته است. اثر متذكره در اسد ]مرداد[ سال 1355 بوسيله عبدالوهاب طرزى ترجمه گرديد. (سهام، 1367 ، ص 7.).8

7. سياحت دور جوهوا. (ص 22 )سياحت در جوهوا. (سهام، 1367 ، ص 8).


8. بيست هزار فرسخ سياحت زير بحر (ص 22 (.بيست هزار فرسخ سياحت در زير بحر(سهام،1367 ، ص 8.).


9. مجموعه غزليات (ص 23 ).پراكنده: مجموعه شعرى محمود طرزى است كه در سال 1333 ق. ( 1915 م.) در چاپخانه عنايت به چاپ رسيده است. در اين مجموعه اشعار طرزى از سال 1896 م. تا وقت چاپ اثر گنجانيده شده است (سهام، 1367 ، ص 9).

 

10. ديدنيها و شنيدنيها (ص 23 ).ديدنيها و شنيدنيها: زندگينامه و خاطرات محمود طرزى است كه در هشت باب تنظيم شده است. (سهام، 1367 ، ص 9).

 

بشير سخاورز در بخش "پان اسلامى، پان آسيايى يا نشناليزم"  كتاب در معرفى محمود طرزى به عنوان يكى از شاگردان سيد جمال الدين، پسوند"افغانى" را براى سيد بكار برده است و در ذكر ويژگيهاى اين شخصيت انديشمند و مبارز در جاهاى ديگر تنها از نام"سيد " يا "سيد جمال الدين"استفاده كرده است. از جمله ويژگيهاى مورد اشاره درباره سيد جمال الدين در اين كتاب اين است كه او براى نخستين بار از واژه "اتحاد اسلامى" استفاده كرده و در بخش "افغانستان و كشورهاى همسايه" نيز اشاره گرديده كه تنها "كسى كه توانست اين كشورها را (ايران و هندوستان) در مبارزه بر ضد استعمار متحد سازد سيد جمال الدين" بود. نكته حائز اهميت اينجاست كه در مورد مليت سيد جمال الدين اتفاق نظر قطعى وجود ندارد. لذا خواننده با مطالعه اين دو بخش تامل برانگيز در مي‌يابد كه همه اين افتخارات تنها منسوب به يك شخصيت"افغانى" است. بنابراين بهتر بود نويسنده محترم كتاب براى جلوگيرى از ايجاد هرگونه شائبه‌اى، از همان نام"سيد جمال الدين" در نوشته خود بهره مى‌جست تا متهم به يك سونگرى نگردد.


سخن پايانى


سالها جنگ و كشمكشهاى سياسى در افغانستان نويدبخش آينده‌اى نامعلوم براى همگان بود. فضاى نگران كننده آن دوره، باعث از بين رفتن تدريجى دستاوردهاى فرهنگى و مطبوعاتى شده بود.متاسفانه به دليل فضاى جنگى و دسترسى نداشتن به نشريات قديمى، تحقيقات بنيادى و علمى در زمينه تاريخ مطبوعات افغانستان كمتر صورت يافته است و اكنون كه فضاى نسبتاً آرامى بر افغانستان حاكم گشته، بررسيهايى از اين دست به شناخت بهتر ما از وضعيت مطبوعات افغانستان كمك شايانى خواهد كرد. همانگونه كه نويسنده كتاب بر اساس مطالعه سراج الاخبار توانست به واكارى شخصيت طرزى بپردازد و روش مبارزه او با شيوه‌هاى كهنه در عرصه‌هاى سياسى، اجتماعى و فرهنگى را بيان نمايد. اين كتاب از نقطه نظر تاريخى منبع ارزشمندى براى محققان از سرنوشت دومين نشريه مهم افغانستان يعنى سراج الاخبار به حساب مى‌آيد.

 

پى‌نوشتها


1.
mehdijkh@yahoo.com


. 2   كتابهاى نامبرده در آرشيو شخصى نگارنده موجود است.


3  . به عنوان نمونه مى توان به مقالات ذيل اشاره داشت: ژوبل، محمد حيدر."محمود طرزى پدر مطبوعات افغانستان". عرفان، شماره دوم، كابل، 1337 ش. آهنگ، محمدكاظم. "محمود طرزى و محى الدين انيس نخستين قربانيان سانسور مطبوعات". مجله تعاون ، شماره6، 1337 ش. توريان، گران؛ "غلام محمود طرزى 1 و2 "دردسترس:

 


http://www.zendagi.com/


4. Hert ford shire-
5. Literature studies and Developments-5


مآخذ:


1.
سايت http://www.aftab.ir/
2.
سايت http://www.rawz.ana.com/

 

 

3. سهام، نصير؛ [كتاب] محمود طرزى، كابل، انتشارات كميته دولتى، طبع و نشر ج. 1، 1367 ش.

 جعفری خانقاه:مهدی/ کتابماه کلیات / شماره 129/ شهریور 1387/ ص52-57.

 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل   ۱۵٤       سال        هفتم              میزان     ۱۳٩٠     خورشیدی             ۱۶ اکتوبر ٢٠۱۱