کابل ناتهـ، Kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   

          نصیرمهرین
                  زندان پلچرخی در
                                          " یادداشت های زندان "
                                             
                                            
 تألیف جمشیدخان شعله

3

 

 

 

انتقال به زندان پلچرخی

  

یکی ازموضوعات مهم دیگردریاد داشتهای شادروان شعله، تصمیم سران نظام محصول کودتای ثور در برابرزندانیان سیاسی است. آن چه را او در یادداشت های زندان میاورد، درواقع بازتاب رفتارخشونت بارونشاندهندۀ تعمیق وتوسیع استبداد پیشین از طرف نظام خودکامۀ حزب دموکراتیک خلق افغانستان است.

 پس از کودتای ثوربسیاری از زندانیان سیاسی پیشین،یا به زودی به اعدامگاه ها ویا به زندان پلچرخی فرستاده شدند. البته تعدادی در زندان دهمزنگ به سربردند. پرسشی را که شادروان شعله مطرح نموده است،پرسشی است که برای هر انسان مخالف ستمگری میتواند مطرح باشد. او در زمان نظام پیشین زندانی شد. نظامی که سران کودتای ثور پس از تصرف قدرت سیاسی  آن را استبدادی وظالمانه  نامیدند. اما همان نظام در حالی که زندانیان جنایی رااز محابس آزاد می نمود،به تشدید ستم وظلم در حق زندانیان سیاسی افزود. هنگام ابلاغ تصمیم مقامات محبس دهمزنگ که  زندانیان سیاسی دهمزنگ آماده شوند تا به جای دیگری انتقال بیابند،احساس وپرسش خویش را چنین میاورد :

 

 " ما محبوسین سیاسی یک رژیم بودیم که ازپای افتاده بود. واکنون با طلیعۀ انقلاب به اصطلاح ظفرنمون جدید بایستی طبیعتا ً رهایی حاصل میکردیم . . .  آنچه این ها در عمل پیاده کردند، تاریخ منفور گذشته برائت گرفت. . . " آنگاه این شعر از سعدی را میاورد :

 

 شنیدم گوسفندی را بزرگی

رهانی ازدهان و چنگ گرگی

شبانگه کارد در حلقش بمالید

روان گوسفند از وی  بنالید

که از چمگال گرگم در ربودی

چو دیدم عاقبت خود گرگ بودی.

                                         ( ص275)

تأمل روی این موضوع به تنهایی میتواند تشدید وتوسیع عنصر اسبتداد پس از کودتای 7 ثور را به وضاحت آشکار نماید. از جانب دیگر، همیاری وهمکاری هایی را که کودتا چیان حزبی به ویژه پرچمی ها پس ازکودتای26 سرطان با حلقۀ سردار محمد داؤود خان داشتند، نشان میدهد که ابزار تهمت، توطئه ، زندان وسرکوب های مختلف در دست وابستگان حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود. درواقع مردمانی که هنگام مشارکت آنها در نظام جمهوری، طعم ظلم و آسیب را چشیده بودند، پس از تصرف قدرت سیاسی، به دامنۀ مردم آزاری وستم افزودند. ورنه با تغییری که در نظام ها به میان میاید، در بسا موارد آزار دیده گان از دست نظام پیشین را مورد عفو قرارداده اند.

 

در زمینۀ همان تأمل به تشدید ظلم است که نویسندۀ یادداشت ها به این نتایج رسیده ومینویسد :

" اما چون اساس وبنیاد کار وبرنامۀ این رژیم جدید روی دسیسه و توطئه، مکر وطنفروشی وجنایت واز همه قوی تر مزدوری استوار بود، . . . درکمال بی حیایی دست به کار اذیت وقتل وجفا وغارت شدند."

 

پس از انتقال  به زندان پلچرخی مثالها ونمونه هایی از مظالم ستمگران را میاورد :

نمونه ها یی را میاوریم :

 

1- " در پلچرخی  در بلاک  دوم که ماقرارداشتیم،در همان ده، دوازده اطاق ها، که دو طرفۀ اقامت گاه محبوسین دهلیزکهای خرد، خرد هم وجود داشت،از مردم بلوچ فراه، آنجا سیزده نفر بچه های خرد سال ازبیست ساله تا پایان درهمان دو دهلیزجا داده شده بودند.همه مفلس،بی کس وبی پایوازوسرپرست، با قید بستی که نظر به زندان دهمزنگ بریکوت آنجا بیشتربود، ومحافظین کمتر می توانستند، به تاخت وتاز ومطلق العنانی بپردازند. . .

بچه های فراهی که خردسال هم بودند، اذیت می شدند وغرض یک اداره یی به طور نسبی هم صحیح وانسانانه از هرپهلو وجود نداشت ."( ص193)

 

2-  سید عبدالله وسرنوشت او:

  

زندانی هایی که در معرض ستم نظام های استبدادی بوده اند، با تن وروانی آن مظالم را لمس ودرک نموده اند، که برای  هرکسی شناختنی نتواند بود. ناروایی ها و جفاهای حزب در حق زندانیان، نمی توانست بدون واکنش بماند. نظام خود کامه وظالم به زودی چهره ها ومجریان خود را وارد عمل ستمگرانه نمود. چنین بود که در پهلوی نام حفیظ الله امین، سروری ، آدمک جاهل، مغرور ونا آشنا به کرامت انسانی ( اوصافی که همه زندانیان سیاسی آن را گفته اند) که سید عبدالله نام داشت، با صفات جفاورزانۀ خویش نام آورشد. دربارۀ او  کسانی  که در زمان حاکمیت خلقی ها زندانی بودند ومطالبی نوشته اند ویا صحبت نموده اند،همواره به عنوان مظهر شرارت وبیرحمی که ممثل سرکوب های مورد نیاز حزب و شوروی بود، یادآوری نموده اند. شادروان شعله وقتی از مظالم وکارروایی های ستمگرانۀ او یاد میکند، می نویسد که همکاراو یم تن از آمرین زندان هم عبدالله نام داشت .

 

دو نفر سیدعبدالله و عبدالله ، دوتن عسکر را  به جان محبوسین مانند سگ هار رها کرده بودند.

 روزی نبود که این نفر به بهانه یی ، چهار پنج نفر محبوسین را به ضرب شلاق از پای درنمیاوردند. . . نه بجۀ شب بود که مدیر محبس آمده، نامنویس نفرها را خوانده ، یکه یکه بیرون میکشید. . . نوبت سید اکبر رسید. صدا زدند : سید اکبر ولد سید اشرف الدین! به آواز بسیار بلند دلیرانه جواب داد:

صاحب حاضر واز دهلیزک برآمد.

در یادداشت ها آمده است که لحظات بعد، سید اکبرکاردی را که درزیرشال پنهان نموده بود،بیرون آورده و با ضربات محکم بر بدن قوماندان محبس فرو برد.

 

                                                          *

 

"یادداشت های زندان" مانند بقیه کتابها و نوشته هایی که ازتوطئه ها، شکنجه ها، زندان ها واعدام ها سخن دارند،  به برگهای تاریخ مظلومین، تاریخ نوشته نشده و کمتر دیده شده، برگ دیگر می افزاید. ما فراز هایی از سخنان  ویادداشت های مؤلف کتاب راچند بار آوردیم. شایسته است که این کتاب سراپا به خوانش گرفته شود.

 

 

 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل    ۱٤۸   سال        هفتم               سرطان/اسد       ۱۳۸٩  خورشیدی                شانزدهم جولای ٢٠۱۱