کابل ناتهـ، Kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   
چند سخن کوتاه از


سلطان محمد ایمل
 
 

 

این‌جانب سلطان محمد ایمل پسر شهید مرحوم جنرال خان محمد خان مرستیال می‌خواهم بانوشتۀ مختصر خویش چند موضوع را خدمت خوانندگان

محترم به عرض برسانم ،

 

در رابطه به کودتای نام نهاد محترم شهید مرحوم محمد هاشم خان میوند وال وشهید مرحوم خان محمد خان مرستیال وتمام شخصیت‌های محترم ومرحومانی که بناحق شهید شدندویا در محبس دهمزنگ کابل ویا در وزارت داخلۀ کابل زجرو شکنجه دیدند و بعضی ایشان هنوز به فضل خداوند ج زنده مانده اند نوشته هایی را در وبسایت محترم کابل ناته همیشه مطالعه کرده ام.

 

من هم برای معلومات بیشتر و معرفی فامیلم ومشکلاتی را که دیدیم طور ذیل میفرستم.

پدر مرحومم شهید تورن جنرال خان محمد خان مرستیال با یگانه دختر عبدلولی خان حاکم اعلی فراه، محترمه رحیمه عروسی کرده بود. از آن مرحومین پنج اولاد که دو پسر به نامهای نجیب الله ملیز وسلطان محمد ایمل وسه دختر تولد شده است که پسر بزرگش در زمان حکومت کمونیستها شهید شد. این‌جانب سلطان محمد ایمل تا هنوز به فضل خداوند ج زنده مانده‌ام . والیدۀ مرحومه ام از من عهدگرفته بود که هیچ وقت در سیاست وجریانهای سیاسی داخل نشوم .من آن تعهد را حفظ وقبول کردم .به همین خاطر فیصله کردم که بحیث یک کاریگر باشرف باشم وزندگی کنم .والیدۀ مرحومه ام می‌گفت که من دیگر طاقت دیدن سینه‌های پرخون شما را ندارم. بنا برآن حتی بنده در جستجوی قاتلهای پدر وبرادر شهیدم نشدم .

 

از طرف دیگر در خون وجنین من وطن‌پرستی وملت دوستی وخدمت به مردم جریان داردوحتی ا لمقدور کوشش میکنم که در سیاستهای دروغین وجنایت آمیز دست نزده ودر خونهای نا حق انسان‌های شریف ووطن پرست وبازمانده های زجردیده آغوشته نشوم .منتهی از مطالعۀ جریانات سیاسی خود را دور نساخته ام .

خصوصآ نتوانسته‌ام مضامین دروغین وجنایت کارانه بعضی اشخاص را که در ین اواخر دربعضی سایت ها نشر کرده‌اند نادیده بگیرم . همچنان نوشته‌ها وزحمات برادران محترم محترم وگرامی آقای محمد داود ملکیار ونویسندۀ بادرد ملت ما محترم نصیر مهرین وبعضی دیگر هموطنان ونویسندگان محترم و جراید مانند آینۀ افغانستان و کابل ناتهـ وامثال آن را که در بارۀ شهادت مرحومین وکودتای نام نهاد وساختگی مظامینی نشر کرده اند، خوانده‌ام وابراز تشکر می نمایم .

 

من که در آنوقت که کودتای 26 سرطان شد، بیش از دوازده سال عمرنداشتم. ولی همه چیز بیادم است. وقتی نوشته‌های دروغین قاتلان وشکنجه گران را می‌خوانم و وقتی که آن سابقۀ شان یادم میاید،میگویم این‌ها چه وقت اصلاح میشوند. .

بنده نوشه های آقای حسن شرق وآقای عبدالصمد ازهر وضیای مجیدرا مطالعه کردم ومصاحبه آقای ملکیار با پاچاگل وفادار را شنیدم . وافسوس من به آن است که بسیاری آن‌ها جنایات خود دستان خود را پرده پوشی کرده‌ از هز چیز انکار میکنند .

آیا آقای ضیای مجید که مشهور به ضیای گارد است ورفقای او چطور میتوانند به جنایات خود پرده بکشند و باز هم در چشم مردمیکه زنده‌اند وشاهد تمام این جنایات آن‌ها بوده اند خاک بپاشند وبگویند که من رفتم وشهید مرحوم خان محمد خان مرستیال را که خود سرانه به وزارت دفاع رفته بود از وزارت دفاع کشیدم ورفیق دیگرش آقای پاچا گل وفادار میگوید که من این کار را کرده‌ام . ما منتظریم که یکروزسرور نورستانی ونبی عظیمی ویا عبدالصمد ازهر هم این کار وادعا را کنند که خان محمد خان مرستیال را ما از وزارت دفاع کشیدیم . این موضوع به داستان مشهور باستانی ما میماند که هر کس می‌گفت من اژدها را کشته ام وشهزاده را نجات داده‌ام. در حالیکه پسر کاکایم داکتر طب عصمت الله امینی در جواب آقای عبدالصمد ازهر وضیأ مجید واقعیتها وچشمدید های خودرا در دردو مضمون در ویب .سایت محترم کابل ناتهـ چندی قبل به نشر گذاشته است پسرکاکای محترم من تمام واقهیت ها را که چشمدیدهایش می‌باشد با صداقت وعقیدۀ پاک گفته ونوشته است موضوعی را که دیگران مثل ضیا ساخته بکلی غلط می باشد. .

 

بنده میدانم که هیچ انسان کامل خلق نشده است وطبعآ انسان‌ها خاصیت حیوانی را دارا میباشندوبسیار غلطی هارا در طول عمر خویش میکنند وبعضی اوقات خواص شان ار حیوان وحشیتر می‌شود . یک زمان میرسد که عمر در آخر است وباید برای آسوده شدن وجدان خود وآسانی جاندادن به حق باید راست گفت وقناعت کرد که در آن وقت هم بسیار خوب است که بگوید من نمی‌فهمیدم ویا از ترس آلۀ دست شدم ،بازی خوردم.

بنده با از بین رفتن پدر مرحوم وشهیدم دردهای بسیار کشیده‌ام.از یادم نرفته که جای گلوله های بدن پدرم را دیدم. 21 سوراخ بود.

وهیچ آسان نیست که جسد 21 گلوله خوردۀ پدر مرحوم وشهیدم را با چند نفر مخبرین از وزارت داخله بگیرم وبرایم اخطاریه هم داده شودکه چه باید بگویم وچه باید بکنم .

نمی‌خواهم سر خواننده گان گرامی را نسبت غم‌های خود به درد بیاورم وغم شریک خویش بسازم چون خواهر بزرگم پروین امینی در جواب گفتارهای آقای صمد ازهر قبلآ نوشته است من تنها یاد آور می‌شوم که در مصاحبه آقای پاچا گل وفادار که محترم محمد داود ملکیار گفته است که پسر خان محمد خان مرستیال بانواسه اش نزد من آمدند، البته این واقعیت دارد که این‌جانب با نواسۀ کاکای مرحومم که فعلآ داماد مرحوم داکتر رسولی است واز جمله افغان ملیتی ها بود، نزد پاچاگل وفادار که از پسر خوانده های داود رهبر کودتای 26 سرطان بود رفتیم، تا جسد پدر مرحوم وشهیدم را به ما تسلیم کنند . بنده نه تنها نزد پاچاگل وفاداردر این باره رفتیم بلکه نزد حسن شرق که او هم از وفاداران جعلی محمد داود رهبر کودتا بود نیز مراجعه کردیم .البته با تفاوت اینکه پاچاگل وفادار به انسانیت جواب داد ،اما حسن شرق با غروریکه نوکر فرعون زمان باشد برایم گفت که ما سرهایشان را کار داشتیم . اگر از این گفتار خویش حسن شرق منکر نشود که خواهد شدبا وجودیکه من میدانم وجدان وانصاف نداشت ونخواهدداشت موقف پیریش اجازه باید ندهد که منکر شود.

من همانطوریکه فوقآ ذکر کردم که یک شخص نویسنده وسیاسی نیستم مگرچشم دید وحقیقت را مینویسم .

 

یک گپ آقای ضیأ مجید برایم دلچسپ بود که خود را دوست و وفادار داود خان معرفی کرده است. تمام مردم میگفتند که پدرش دوست داودخان بود ولی پسرش به داوود خیانت کرد. باید بگوید کی به همشیره های محمد ظاهر شاه خیانت کرد کدام شماها که می‌گویید به او وفادار بودبد، او را نجات دادید؟.

من بحیث پسر غم دیدۀآن ملت از او در خواست اینرا نمیکنم که اوچه کرد ویا رفقای ظالم او که حالا در ممالک غربی زندگی دارند به آن ملت مظلوم چه کردند. من به حیث پسر یک رادمرد ملت افغانستان خود را مسول میدانم بگویم که پدر شهیدم به قلم خویش از محبس برای مایان نوشته بود که شما ها نزد ملت افغانستان سر افگنده نیستید پدر مظلوم وبیگناه ما مسولیت گرفت تا خودش بحیث یک شخصیت بزرگ اضافه تر شکنجه نشود واعضای خانواده اذیت نشوند.

وطن پرستهای بی گناه در اثردسیسه وطلم چند شخص جام شهادت نوشیدند .

 

آن بیگناهان وطندوست، که از جملۀ مقربین (پیغمبران صادقین شهیدان وصالحین )بودند بعضی از ایشان تحت زجروشکنجه در محبس دهزنگ زنده ماندند.قبل از آنها خدا (ج) بیامرزد مرحوم ملک خان عبدالرحیم زی وامثالشان را که در اثر دسیسه بی‌گناه محبوس شدند .

  

فرزندان آن شهیدان وفرزندان شما چقدر خاطره های جدا دارند.

 

شماها برای اولاد ها وفامیل بدبخت تان چه خاطره خواهید ماند . اگر آن‌ها در جستجوی اصلیت شما برایند اعمال تان را خوب میشناسند.

حسن شرق که از کرامت انسانی وعدالت اجتماعی دوران حکومت محمد داوود نوشته میکند، از حقوق بشر وحاکمیت ملی دادمزد پس در حق اشخاص بی‌گناه ،شخصیتهای ملی وفهمیده وطن که سالهای دراز در خدمت مردم وملت خویش بودند وخدمات بسیار مهم نسبت به وطن انجام دادند، کی مقصر است. البته که داوود و خود حسن شرق، سرور نورستانی، نبی عظیمی ،پاچاگل وفادار وامثال آن‌ها تمام شان در ظلم وبیعدالتی سهم داشته جوابده خدا (ج) و ملت میباشند.

باید حاکمیت وحفاظت ملی وطنرا در نظر میداشتند، نه اینکه وطن رابه شرق وغرب بفروش برسانند و وطمپزستان را محبوس واعدام کنند. چه کردید آقایان وغلامهای حلقه بگوش .آیا شماها نبودید که این ملت مظلوم را کمونیست ،مجاهد،طالب وتروریست ساختید ودروازه هایش را برای تمام دنیا باز نمودید واطفال وجوانهای شانرا بی خانه و بی کاشانه ساختید. پیرهای شانرابی فاتحه وقبرستان نمودید شما خودتان بخود لعنت بگوئید.

من بحیث فرزند یک شهید ،همینطور فرزندان شهیدان دیگر دسیسه وظلم شما را نمی‌توانیم فراموش کنیم. ولی یک خواهش می کنیم،نوشته های دروغین تان را چاپ نکنید.وجدان وخدای بزرگ را بالای سر تان ببینید. برای پت کردن آن جنایت وقتل به هر کس حمله نکنید.

 

با احترام

سلطان محمد ایمل

فرزند شهید خان محمد خان مر ستیال

 

 

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل    ۱٤۸   سال        هفتم               سرطان/اسد       ۱۳۸٩  خورشیدی                شانزدهم جولای ٢٠۱۱