کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 


 

 
 
   

شبی در خانۀ مولانا

 
 

 عاشقانه راه هامبورگ ــ فرانکفورت را پیمودیم تا در عُرس مولانا جلا الدین محمد بلخی  شرکت نموده ، کلامی چند از صاحب قلمان ، دانشیان ادب پارسی ، عاشقان مکتب عشق و  فرهیخته گان عاشق بشنویم . راز ورمز بزرگمرد عاشق پیشه {مولانا جلال الدین محمد بلخی} را با گوش جان شنوا باشیم وخاطراز ملال گردون صیقل دهیم تا در شبی عرفانی تن به ولای عرفان بخشیم و لذت معنوی را در رگ رگ تن به آواز آوریم .

محفل به ابتکار خانۀ مولانا در فرانکفورت طرح شده بود و به تاریخ 7 ماه می 2011 که برابر است با پنجم جمادی الثانی سال 1432 هجری قمری برابر با 17 ثور 1390 خورشیدی ، برگزارشد .

در روز برگزاری عُرس به ساعت معین در گوشه یی از فرانکفورت به سالون رسیدم و چند پله یی را بالا رفتیم و همان لحظه در ذهنم شعر بلند مولانای بلخ تداعی شد که سروده است " ما زبالاییم بالا میرویم " و بالا رفتن خود در ذهن مولانا معنای دیگری داشت . بوی عرفان در لابلای سالون میپیچید و بردر و دیوار ، تابلو های نوشته شده ،اشعار مولانا به خط نستعلیق حاضرین را به خود وامیداشت و چشمان حیرت زده را لحظ یی به خود میکشید . تزیین و آذین ؛ سالون را پرتوی عارفانه بخشیده بود و شمعدان های روی هر میز با شمع فروزان خود بیانگر تجلای بزمی عاشقانه در نگاهی شاعرانه داشت . نظم وترتیب چوکی ها چنان مینمود که گویی شاعری خواسته و آگاهانه صندلی ها را بر وزن سه بارمستفعلن چیده باشد .

ساعت موعود فراررسید و چنان که وعده داده شده بود سر ساعت با فلم ویدیویی کوتاهی پیرامون شخصیت والای عارف دلسوخته ، بزم آغازیدن گرفت . درسالون حدود یکصد وپنجاه نفر نشسته ، همه در سکوت عمیق غرق و مستغرق در کلام ملکوتی ، چشم به استیج دوخته بودند.

صنم عنبرین گردانندۀ موفق با دکلمۀ غزلی از مولانا بر شور و شعف شنوندگان افزود و خواستار آن شد تا رییس دوره یی خانۀ مولانا بانو داکترهما احمدی خانه مولانا را برای حاضرین معرفی نماید . سپس داکتر اسد بدیع آوازخوان محبوب کشور ، شعر زیبای مولانا "بشنو این نی چون شکایت میکند" را با آوازی دلنشین ، همراه با موزیک خواند و شنوندگان را پروازی عاشقانه داد. ادامۀ کلام به استاد لطیف ناظمی بانی خانۀ مولانا رسید که در باب عشق موسیقی و سماع صحبت کردند. سپس  کلام دلنشین  استاد نگارگر که مقایسۀ  سارتر با  مولانا بود ، جمع را بخود مشغول نمود که گفته هایی از سارتر و اشعاری از مولانا را به کنگاش گرفته بودند. هرچند مقایسۀ ساتر با مولانا خود امریست نا متعارف که شایان مقایسه نیست. تناقض در گفتار این دو بزرگمرد کمتر به نظر می آید چنانکه مولانای بزرگ انسان را خلیفة الله بر روی زمین میداند ، سارتر نیز انسان را وابسته به خود و مختار در امور خویش گفته و معتقد است که برای ارتقای خویش باید خود بکوشد و مولانا نیز از چنین تفکری برخودار بوده است . صحبت استاد نگارگر به نوعی تناقض در بیان این دو را به برسی گرفته بود و شاید هم چنان باشد . مولانا خود از این امر باخبر بوده که چنین سروده است:" هرکسی از ظن خود شد یار من ". تنها امری که در این میان وجود دارد سارتر معتقد به وجود یگانه نیست و زمانی در حلقه های ماتریالیست ها گام نهاد و گاهی از آنها  نیز سرخورده بود . مولانا یگانه یی را میپرستد و عاشقانه به آن عشق میورزد که خالق عالم است .

مخاطب مولانا چنان که از اشعارش بر می آید انسان و بشریت است اما این امررا جناب نصیرمهرین  در مقالۀ تحلیلی جالبی را زیر عنوان ( مخاطبان مولانا ) تهیه دیده بودند برای مخاطبان محفل خواندند.

انسان ها از نظر ژنیتیک موجودات متفاوتی هستند و این امر باعث آن شده است که از نظر اعتقادی نیز به گونه های مختلفی ویا از زاویه های مختلفی به مسایل نظر اندازند وهرکدام به گونه خود بیاندیشند ..

مقایسه مولانا با تاگور عنوان صحبتی بود که استاد روان فرهادی به آن پرداختند و اشعاری از مولانا را در پلۀ مقایسته با اشعاری از تاگور در صحبنت مطولی بیان داشتند  هرچند کلام تاگور نیز تا حدی بی شباهت به اشعارمولانا نبوده است  ولی مقایسۀ دو شاعری که از لحاظ زبان  ،اندیشۀ عرفانی و شیوۀ بیان نا همگونی هایی  با هم دارند  قابل تآمل می نماید .

همچنان استاد فرهادی در این محفل  دو هزار رباعی مولانا را که به زبان انگلیسی  ترجمه و چاپ کرده بودند معرفی نمودند که زحمات چندین سالۀ شان بود.

طوریکه مروج است هر محفل از چندین بخش برخوردار بوده که این محفل نیز از آن مستثنا نبوده است و بخش دوم شاعرانی که شعری در وصف مولانا داشتند به خوانش گرفتند که با شعری از آقای جلیل شبگیر پولادیان زیر عنوان " آفتاب قونیه " آغاز شد وبعد استاد نسیم اسیر به دکلمۀ شعر خود زیر عنوان " خداوندگار بلخ " پرداختند و در ادامه بانو راحله یار سه غزل هرچند زیبا اما بی مناسبت با روحیۀ بزم مولانا تقدیم شنوندگان نمودند و بعد جناب توکل هروی شعری زیر عنوان " خداوندگار شعر و سخن " داشتند که تقدیم حاضرین محفل شد و بعد مصلح سلجوقی ( نویسندۀ این مطلب ) چهارپارۀ داشتم زیر عنوان " ای عاشقان ای عاشقان " و همچنان آقای شاهین ناژ شعری دلنشین که در بارۀ خانۀ مولانا سروده بودند ، خدمت حاضرین تقدیم نمودند .

 آخرین شاعر این بخش  بانوصنم عنبرین گویندۀ چیره دست و دبیر فزهنگی  خانۀ مولانا بودند . ایشان غزل زیبای شان  را که به استقبال غزل خداوند گار بلخ پرداخته بودند باز خوانی کرد ند.در ادامۀ این بخش  بانوان خوش ذوق هرکدام بانو خاطره آریانفر و بانو صالحه محبی اشعار شیوایی را از مولانای بزرگ انتخاب نموده و چه زیبا به دکلمۀ آن پرداختند.  چهار ساعت گردانندگی بخش نخست را خانم عنبرین به دوش داشتند.

پایان بخش محفل آن شب ، آواز زیبای استاد شریف غزل  بود که در لابلای اشعار مولانا جلال الدین پرفشانی کرد و آتش محفل را تا نیمه های شب فروزان نگهداشت . بخش موسیقی را خانم شکیبا عبادی معرفی داشتند.

هر چند چنین محافل همت عزیزان فرهنگی و فرهنگدوست را میطلبد اما این را نیز باید خاطر نشان ساخت که برگزاری محفل و بخصوص محفلی با چنین عنوانی بزرگ مستلزم زحماتی زیادی بوده و از طرفی دانش آن را نیز طلبگار است تا بداند در کدام سوی سوق داده میشود و با کدام سلیقۀ عرض اندام می نماید که جای آن دارد زحمات برگزار کنندگان را ارج گزاریم. به عزیزان خانۀ مولانا که متقبل زحمت فراوان شدند تا فضای عرفانیی را فراهم آورند و همه گان از آن به قدر توان توشۀ معنوی برند و شبی بس پر معنا در خانۀ مولانا به صبح کشند باید سپاس گفت

هامبورگ جرمنی

مصلح ساجوقی  14.05.2011

 

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل    ۱٤٤     سال        هفتم                ثــــور/جـــــوزا       ۱۳۸٩  خورشیدی                     می ٢٠۱۱