کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   

بازسازی مجسمه های بامیان
یک اقدام عجولانه و خبط تاریخی

محقق محمد اکبر امینی

 
 

در سه شمارۀ اخیر138، 139 و 140 - 2011 م. سایت وزین کابل نات مضامین و مطالبی در ارتباط به مجسمه  های تخریب شدۀ بامیان و پافشاری روی احیای مجدد آن دو مجسمه، خواندم و شنیدم که ایجاب می کند تا من ( نگارنده ) نیز باساس ارتباط وظیفه و  منحیث عضوی سابق ( انستیتوت باستانشناسی و حفظ آبدات تاریخی  افغانستان)  نظرم را در زمینه ابراز دارم  و روی بعضی از نکات این مصاحبه ها و نبشته ها مکث و تبصرۀ بر بنیاد مطالعات باستانشناسی داشته باشم:

طوریکه همه میدانیم در اولین سیمینار بین المللی احیای میراث های فرهنگی افغانستان که به اشتراک 107 تن از نمایندگان کمیته های فرهنگی  WHC، مؤسسۀ فرهنگی ایکوموس ICOMOS  المان، مؤسسۀ فرهنگی ICC، در ماۀ مارچ 2002میلادی  بریاست وزیر اطلاعات و فرهنگ افغانستان در کابل دایر گردیده بود توافق بعمل آمد تا ابتدا استحکام جدار کبیر ( تراش طبیعی و عمودی لبۀ کوه)  یکجا با ترمیم و استحکام بخشیدن هر چه بیشتر رواق های هر دو مجسمه و مغاره های اطراف آن دو مجسمه، در الویت های عاجل و ضروری قرار داده شود و با در نظر داشت این حقیقت که هر گونه تصمیم دایر بر اعمار مجدد مجسمه های مذکور وابسته به دولت و مردم افغانستان است فیصله بعمل آمد که تا زمانیکه کمک های انسانی برای مردم افغانستان ضرورت عاجل دانسته شود اعمار مجدد دو مجسمۀ بزرگ تخریب شدۀ مذکوراز جملۀ الویت ها محسوب نمی گردد و نیزتأکید گردید که اعمار مجسمه ها، تمامیت و اهمیت تاریخی این منظر بزرگ باید بطریقۀ مناسبی تأمین گردد و تأکید شد که اعمار مجدد دو مجسمۀ مذکورمستلزم غور ودقت بیشتر میباشد.

  در این سیمیناردو پیشنهاد در مورد مجسمه های تخریب شدۀ بزرگ بامیان تصویب شد تا یکی از آن دو پیشنهاد بعد از غور و دقت کامل بحیث پلان کاری قبول و در مورد مجسمه های مذکورتطبیق گردد و عملی ساخته شود.

 پیشنهاد اولی حفظ حالت کنونی یعنی حالت تخریب شدۀ رواق های هر دو مجسمه را بعد از ترمیمات حفاظتی جدار کبیر و رواق ها، پیش کشیده است تا رواق های بدون مجسمۀ مذکور به حالت کنونی آن برای همیش حفظ گردد.

پیشنهاد دومی احیای مجدد مجسمه های تخریب شدۀ مذکور را به شکل و حالت اصلی قبل از انفجاردر میان می گذارد.

 انتخاب یکی از دو نظریه یا پیشنهاد فوق الذکر و رجحان یکی بردیگری، یک مسألۀ  بحث برانگیز، بغرنج و پیچیدۀ علمی، تخنیکی و سیاسی ملی و جهانیست که  باید عاقلانه، عالمانه و مسؤلانه صورت گیرد. وقت وحوصلۀ کافی برای سنجش  این مسأله؛ درک واقعیت های عینی  جاری امروز و آیندۀ افغانستان و مطالعات عمیق و همه جانبۀ علمی و تخنیکی  باستانشناسی از جمله پیش شرط های لازم در این مورد بوده که به هیچ وجه تصمیم گیری عجولانه؛ کار بی بنیاد علمی و عاقبت نا سنجی  های غیر مسؤلانه را اجازه داده نمی تواند.

 

دوستان افغانی ما که در بالا از ایشان یاد کردیم و مصاحبه ها و نبشته های شان در شماره های اخیر سایت وزین کابل نات به نشر رسیده است همه در واقع بطورمستقیم و یا بقسم ضمنی از نظریۀ دومی یعنی اعمار مجدد مجسمه های تخریب شدۀ مذکور طرفداری نموده و خواهان اعمار مجدد هرچه زود تر آن دو مجسمۀ بزرگ تخریب شدۀ بامیان گردیده اند.

 یکی از دلایلی ارائه شده بوسیلۀ این دوستان ما که اعمار مجدد هرچه زودتر مجسمه های مذکور را توجیه و ضروری ثابت می میکند، همانا مسألۀ جلب توریست بیشتر و آمدن آنها به بامیان است. گو اینکه  هرگاه مجسمه های بزرگ بامیان بازسازی گردد توریست، بیشتر به دیدن آن مجسمه های ساخته شدۀ جدید علاقه میگیرد و جهت دیدن آن پدیده های هنری جدید به بامیان می آید و گویا  تا زمانی که مجسمه ها وجود ندارد توریست چندان علاقه یی به آمدن به بامیان نشان نمی دهد. مقامات دولتی ولایت بامیان ارقامی را ارائه میدارند که تعداد توریست را در این چند سال اخیر سال به سال،  بیشتر و بیشتر در بامیان نشان میدهد.

 به نظر من ( نگارنده) آمدن توریست و اینکه با گذشت هر سال تعداد آن بیش و بیشتر گردیده است؛ بوضاحت  نشان میدهد که توریست ها همه به دیدن حادثۀ تخریب مجسمه ها به بامیان می آیند نه به دیدن خود مجسمه ها. زیرا میدانند که مجسمه های بی نظیر مذکور قبلاً توسط طالبان تخریب گردیده است. توریست های مذکور قبلاً از روی عکس و فلم های گوناگون از مجسمه های مذکور آگاهی و شناخت کاملی دارند و اکنون میخواهند تا حالت تخریب شدۀ فعلی را تماشا کنند که وحشت و بربریت بزرگی را که در قرن 21 ام (2001 م.) بوقوع پیوسته است  شاهد باشند. اگر مجسمه های تخریب شدۀ مذکور از نو ساخته  و احیا گردد این کیفیت فعلی از میان برداشته خواهد شد و توریست ها به دیدن مجسمه های جدید که در هر نقطۀ جهان وجود دارد، علاقه  و دلچسپی نخواهند گرفت. تخریب چنین عجوبه های بی نظیر جهانی، جرأت و دل و گردۀ خونخوارگی و بربریت می خواهد و فاجعۀ بدین سفاکی وسرتا به پا نامردی و  وحشی گری خود یک حادثۀ  بزرگ تاریخی است که جهان را تکان داد و آنها را در آینده به سوی افغانستان خواهد کشاند تا همه شاهد بر این وحشت بزرگ و عمل ضد تمدن بشری بوده باشند و با آمدن به بامیان به تماشای فاجعۀ قرن بنشینند و خائنانه ترین و تمدن ستیزانه ترین حادثۀ تاریخی جهان را گواه و شاهد باشند.

 عزیزان ما  که خواستار هرچه زودتر و عاجل تر احیای مجدد مجسمه های تخریب شدۀ بامیان می باشند همه بدون آنکه خواسته باشند در پهلوی مافیای داخلی و جهانی قرار گرفته اند که  مافیای مذکورمی خواهد تا در زندگی  سهم شانرا از میلیون ها دالری که فعلاً بعضی از کشور های بودایی مذهب برای عمران و احیای مجدد مجسمه های مذکور وعده میدهند بگیرند و موضوع عجله در کار بازسازی مجسمه های مذکور را بخاطری پیش می کشند تا مبدا زمان بگذرد و آنها در دنیا نه باشند و از دریافت این پول گزاف  بی نصیب گردند. قبلاً در نبشته هایم در این مورد توضیح داده ام که چگونه در این سی سال اخیر؛ افغانستان، هستی و مردم آن موضوع و متاع تجارت بین المللی قرار گرفت و اکنون هم که افغانستان چون گوسفند مذبوحی در خون غرقه می خورد مافیای داخلی و بین المللی در تلاش است تا از گوسفند مذکور چربوی بیشتری برای خود بریده باشد و زمینه های فراهم آوری پول زیاد را به افغانستان  جستجو و شرایط مساعد اختلاص از این پول ها را سنجش کند.

 به نظر من حفظ حالت کنونی رواق های بدون مجسمه هیچ گونه پشیمانی در آینده ببار نخواهد آورد. با حفظ حالت کنونی، هر زمانی که خواسته باشیم مجسمه های تخریب شدۀ مذکور را در داخل رواق های خالی آن به بسیار سهولت باز سازی کرده می توانیم و درکار بازسازی مجسمه ها، در داخل رواق های خالی به هیچ مشکلی برنمی خوریم و چانس اعمار مجدد مجسمه های مذکور را برای همیشه می داشته باشیم. اما اگر ما یک بار مجسمه های مذکور را بازسازی و احیا کردیم و طالبان دوباره آنرا تخریب نمودند و یا بنا بر هردلیلی که از ساختن آن پشیمان گردیم؛ هم وقت، هم پول و هم زحمت خود را هدر داده ایم و در عین زمان به رواق های مذکور و جدار کبیر ( تراش طبیعی عمودی کوه ) خسارات اضافی دیگری وارد آورده ایم که باز، پشیمانی سودی نخواهد بخشید و از ارتکاب خیانت مذکور که به نیت خدمت انجام داده ایم ندامت خواهیم کشید.

موضوع دیگر که باید عزیزان ما به آن متوجه گردند همانا مسألۀ جدا بودن هندویزم از بودیزم می باشد. باید دانست که معبد بودایی بامیان هیچ ارتباطی به هندویزم ندارد. همه میدانیم که بعد از مرگ آشوکا که نخستین حامی و ترویج دهندۀ بودیزم در هند و در منطقه بود، هندو ها در داخل هند به دشمنی به بودیزم برخاستند و دوباره هندویزم را بعوض بودیزم رونق و گسترش بخشیدند و از همین سبب بود که بودیزم از هند به افغانستان سرایت کرد و تمرکز یافت و درهمین افغانستان در پهلوی هندویزم و ادیان دیگر متداول آنروزی ما، به اوج ترقی و کمال هنری اش رسید. ( جهت معلومات مزید در این مسأله رجوع شود به نوشتۀ: یادداشتی بر حفریات جاری در بامیان؛ شمارۀ 87 سایت وزین کابل نات از نگارنده).

 بعین شکل متوجه باید بود که موضوع احیای مجدد مجسمه های بودایی بامیان که طالبان و سیه دلان تاریخ در پاکستان، عربستان و ایران برای نابودی آن کمر بسته بودند و میخواهند تا تمامی آثار باقیمانده از ادیان بزرگ قبل الاسلام  افغانستان ( هندویزم و بودیزم – این افتخار بزرگ پدران ما ) را کاملاً در این کشور از میان بردارند؛ با ترمیم آرامگاۀ  رحمان بابا و آبدات اسلامی غزنی و غیره نقاط افغانستان بکلی از هم فرق میکند و ما نباید دولت موجود افغانستان را بخاطر اینکه تعمیر آرامگاۀ رحمان بابا را در داخل خاک پاکستان بخاطر آشتی با طالبان ترمیم میکند و در مقابل، مجسمه های بزرگ بامیان را دوباره سازی نمی کند ملامت نماییم و نباید دشمنی میان دولت و مردم مسلمان افغانستان را با هندوها و بودایی های مان ( اگربودایی درافغانستان وجود داشته باشد که اصلاً وجود ندارد)  دامن زنیم و یک تقسیم بندی و خط فاصل خصمانۀ جدید دیگری میان ملت واحد افغان بوجود بیآوریم. میدانیم که قبل از ظهور اسلام ما افغان ها همه هندو و بودایی بوده ایم و ارتباط کامل فرهنگی و سیاسی با هند و مناطق شمال افغانستان داشته ایم نه با ایران کنونی یا فارس سابقه. ساحۀ بودایی بامیان و مجسمه های بزرگ 55 و 38 متری بامیان بزرگترین افتخار تاریخی ملت واحد افغان اعم از مسلمان، هندو، عیسوی، یهودی و پیروان سایر ادیان ما می باشد که هیچ یک از پیروان مذاهب در افغانستان نمی توانند آنرا بخود اختصاص دهند. جدا شدن و تجزیۀ مردم ما به افغان و افغانستانی نیز فاجعۀ دیگریست که اخیراًبه اثر همین کم اطلاعاتی بودن ما و به علت اهداف مغرضانۀ دولت ایران بوجود آمده است.

 آرامگاۀ ساده و اسلامی رحمان بابا کجا و مجسمه های غول پیکر، عجوبۀ جهانی و نهایت مهم هنری و تاریخی مان که طالبان با تخریب آن  دو مجسمه در داخل کشور های اسلامی شهرت یافته و تأیید و تحسین بنیادگرایان مسلمان جهانرا کسب نموده اند کجا!!! احیای مجدد مجسمه های بامیان کار بی جنجال و ساده یی نیست که دولت افغانستان با فرستادن چند نفر گلکار و مقداری خشت و سنگ و ریگ بمیل خود و یا بمیل منسوبین مقام ولایت بامیان به آن اقدام نماید. من ( نگارنده ) قبلاً در شماره های مسلسل 87،93 و 109 سال 2009م. همین سایت وزین کابل نات جهات مختلف قضیه مجسمه های مذکور را روشن ساخته ام و از اعمار دایمی و بخصوص عجولانۀ کنونی آن دو مجسمه هوشدار داده ام و آنرا رد کرده ام و میکنم.

 بعد از قرن نهم میلادی که بودیزم از افغانستان برچیده شد و هندویزم بر معابد آن هجوم آورد و آنرا اشغال نمود و بعد از آمدن اسلام در افغانستان و محو کامل بودیزم در افغانستان و مهاجرت بودایی های افغانستان بخارج کشور؛ تا امروز مجسمه های بزرگ بامیان و در کل، معابد بودایی مان، دیگر اهمیت مذهبی در افغانستان نداشته، بلکه بحیث آبدات تاریخی مهم عالم هنری و مجسمه سازی نگریسته شده و با حرمت افغانی احترام، ترمیم و حفاظت گردیده است که باید در مورد این دو مجسمۀ بزرگ بامیان از دیدگاۀ باستانشناسی و هنری آن دید و تصمیم گرفت تا مذهبی. لازم است تا قوانین و نورم های بین المللی حفظ آبدات تاریخی را در مورد آن تطبیق نمود و بکار بست تا اینکه ما طرز دید، علایق و پیشنهادات بودائیان جهان را مهم بشماریم و از پولیکه آنها برای احیای مجدد آن دو مجسمه میدهند دل خود را کنده نه توانیم!

این مسأله بسیار قابل اهمیت است که ما از مجسمه های مذکور منحیث آبده های تاریخی، عجوبه و مواهب هنری تاریخی مان دفاع کنیم تا نماد های مذهبی بودایی. زیرا هرقدر که جنبۀ مذهبی این مجسمه هارا مهم جلوه دهیم به همان آندازه دشمنی طالبان و دیگر گروه های مذهبی ضد تمدن و ضد هندویزم و بودیزم را علیۀ ساحات و آبدات تاریخی قبل از اسلام مان برمی انگیزیم و آنها را خود تشویق و تحریک  می نماییم تا با لجاجت و دشمنی مذهبی عمیق تر و کامل ترعلیۀ ساحات و آبدات تاریخی بودایی، هندویی و غیرۀ ساحات و آبدات غیر اسلامی ما  داخل اقدام شوند.

طوریکه بار ها در نبشته هایم گفته ام در شرایط کنونی که کشورما در مرحلۀ احساس تاریخ اش قرار دارد؛ دولت و مردم افغانستان قادر به دفاع از سرحدات و ناموس مادر وطن شان نیستند وتجاوز پاکستان و ایران تحت نام طالبان بر تمام زمینه های فرهنگی، اقتصادی، مذهبی و سیاسی مان به شدت و حدت تمام اش ادامه دارد و ما یعنی دولت رویکار شدۀ افغانستان و جهانیان حاضر در افغانستان، بنا بر دلایل متعددی که نزد ( نگارنده ) موجود است از این تهاجمات جلو گیری کرده نمی توانیم و طالبان مذکور به کمک خاد، دوستم، خلق، پرچم، حزب اسلامی گلبدین، حقانی و مافیای دولتی افغانستان می توانند هر نقطه یی از افغانستان را که خواسته باشند مورد تهاجم و تعرض خود قرار دهند؛ آغاز کار احیای مجدد مجسمه های بامیان توجۀ طالبان – این دشمنان تمدن بشریت را دوباره به آن رواق ها و ساحۀ بودایی بامیان جلب خواهد کرد تا یک بار دیگر برآن ساحۀ نهایت پر ارزش باستانی در تبانی با نیرو های فوق الذکر حاکم بر سرنوشت کشور و ملت ما بتازند و آنچه را که از این معبد بی نظیر بودایی جهانی باقی ماده است کاملاً از بین بردارند. در شرایط امروزی و با در نظر داشت واقعیت های موجود در افغانستان، حتی بحث کردن روی مسألۀ احیای مجدد مجسمه های بزرگ بامیان جایز و صواب نیست چه رسد به اینکه عملاً بکار احیای مجدد آن اقدام گردد. این قضیه را وقتی صرف مورد بحث و مداقه قرار داده می توانیم و جستجوی راه های عملی ممکن و صحت و سقم آن دو پیشنهاد را پالیده می توانیم که دولت مقتدر مرکزی که تمام معیار های بین المللی دولت داری را پوره کرده باشد و توان نظامی قوی برای دفاع از سرحدات و ناموس مادر وطن را داشته باشد  در افغانستان مستقر گردیده باشد که رسیدن به  ارمان مقدس مذکور در این سالهای اخیر به نظر من قطعاً ممکن نیست و همه چیز از آیندۀ تاریک و موهوم سیاسی افغانستان خبر میدهد.

 هرگونه بحث در مورد احیای مجدد مجسمه های مذکور در حالات و اوضاع تیره و تار کنونی افغانستان بیهوده، زیان بخش و مغرضانه تلقی خواهد شد و احیای مجدد مجسمۀ های مذکور یک خبطۀ تاریخی را ببار خواهد آورد و بس. بناً اگر ما عاقلانه و وطنپرستانه می اندیشیم باید روی عقاید و پافشاری های مان برای باز سازی عجولانۀ مجسمه های بامیان خط بطلان و یک چلیپای روشن بکشیم. بگذارید تا نسل های آیندۀ مان با همکاری جهانیان با تعقل، دانش و امکانات تخنیکی کامل تر و با آرامش خاطر و در یک فضای مطمین سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و تاریخی در مورد بیاندیشند و تصمیم اتخاذ نمایند. ما کار های بسیار بزرگ و عاجل دیگری در عرصۀ حفظ آبدات تاریخی و باستانشناسی افغانستان داریم که بجای احیای مجدد مجسمه های بامیان باید هرچه زودتر به آنها بپردازیم و مصدر خدمت شایان و صادقانه یی به کشور و باستانشناسی افغانستان گردیم و از آزمون بزرگ تاریخ که فعلاً هر فرد افغان در برابر آن قرار گرفته است پیروز و سربلند بدر آییم.

با تأسف باید گفت: آنانیکه از بازسازی عجولانۀ مجسمه های بزرگ بامیان و جلب توریست در بامیان و مفاد آن برای عمران بامیان و بهبود بخشیدن وضعیت زندگی مردم آن دیار و موجود بودن پول کافی برای بازسازی مجسمه های مذکور دم می زنند در واقع از درک واقعیت های عینی بحران کنونی افغانستان غافل اند و از واقعیت ها و جریانات تلخ و نا مقدسی که هم اکنون در کشور ما در حال تکوین است چشم پوشی می نمایند و طرفه می روند. همین اکنون جهانیان برای اینکه خود را از بحران کنونی افغانستان بکشند در نظر دارند تا سرنوشت این ملت سترگ را با گرفتن چند تعهد از طالبان- در مورد آزادی زن و غیره، بدست طالبان- این قاتلین مردم افغانستان، تاریک اندیشان و جامه سفیدان سیه دل تاریخ بسپارند و خود را از این جنجال بزرگ فارغ سازند.

اصطلاحی داریم که مردم ما میگویند:« پشت آب رفته بیل گرفتن غلط است». دو مجسمۀ بزرگ بامیان از دست ما رفت و همین جهانیانیکه امروز در افغانستان حضور دارند و بعضی از ما ها  بروی ماندن دایمی و همکاری های نظامی و اقتصادی آنها تا آیندۀ نامعلومی خوشبینانه حساب می نماییم  و فکر میکنیم که ایشان مجسمه های بازسازی شدۀ بامیان را در آینده نیز حفاظت می نمایند؛ در وقت تخریب آن دو مجسمه در سال 2001 م.، تماشاچی و سیل بین باقی نماندند و اجازه  ندادند تا طالبان وحشی این عجایب هنری عالم را منفجر نمایند؟ بیایید نگذاریم که مینار جام مانند مینار چکری کابل که اخیراً بطور کامل فروریخت- از دست ما برود. زیرا کج شده و در حالت آفتادن است. همین رقم به دها آبدۀ تاریخی، فرهنگی و هنری دیگر ما در حال تخریب و فروپاشی است. ساحات پر ارزش تاریخی هندویی و بودایی دیگر ما در سرتاسر افغانستان مورد دستبرد و حفریات غیر قانونی و خود سرانه قرار دارد که لازمست  توجۀ جهانیان و مؤسسات باستانشناسی و حفظ آبدات تاریخی افغانستان را به آن جلب نماییم.همین که رواق های هر دو مجسمۀ بزرگ بامیان را استحکام بخشیده اند کار بسیار معقول و عاقلانه یی صورت گرفته است. عدم بازسازی مجسمه های مذکور هرگز از اهمیت تاریخی و هنری معابد و ساحۀ تاریخی بودایی بامیان نمی کاهد. رواق های خالی خود حضور مجسمه ها را بعین قد و قامت اصلی شان در ذهن بیننده زنده و تداعی می نماید.  انفجار مجسمه های بزرگ بامیان حادثۀ تاریخی و ضد انسانی طالبان بود که بر ساحۀ بودایی بامیان حادث گردید و این خود یک حادثۀ  وحشیانه و ناجوانمرادنه یی بود که بر مجسمه های بزرگ بامیان حادث گردید و بر اهمیت فرهنگی  آن ساحۀ بودایی افزود.  حفظ حالت کنونی تخریب شدۀ رواق های بزرگ بامیان از یک مرحلۀ تاریخی مشخص- حاکم شدن جهل و دگماتیسم اسلام قبیلوی طالبانی و تجاوزات همسایگان بر کشور ما، گواه و ثبوتی به یادگار می ماند که وظیفۀ هر باستانشناس و مؤرخ است تا آنرا حفظ و درج اوراق تاریخ پر طلاطم و پر فراز و نشیب میهن ما نماید. به نظر من، اگر ما مجسمه های بامیان را دو باره سازی میکنیم در حیقت روی کارنامه های سیاۀ طالبان و حامیان پاکستانی و ایرانی آنها پرده می اندازیم و می خواهیم تا آن اعمال ضد تمدن و ضد بشریت  را از صفحۀ تاریخ و عالم باستانشناسی کشور مان بزدایم. همانطوریکه اثرات مادی جنگ های افغان و انگلیس را در کابل و دیگر نقاط کشور ما از بین برداشتند تا خاطرۀ قهرمانی های مردم آزادۀ کابل و نقاط دیگر افغانستان در مقابل تجاوز انگلیس از خاطره ها زدوده شود؛ امروز عین تلاش ها بکار انداخته شده تا اثرات مادی جنگ افغان شوروی و تجاوزات پاکستان و ایران (طالبان) نیز از میان برداشته شود و خاطرۀ قربانی دادن ها و جانثاری های پدران ، برادران و خواهران ما که در این جنگ ها جان های شیرین شانرا قربان نام افغانستان و خاک افغانستان نمودند از خاطره ها محو گردد وکسی آنرا به چشم سردیده نتواند. یکی از وظایف اساسی باستانشناسی درپهلوی انجام کار های دیگر اش، حفظ اثرات مادی جنگ و حدوث وقایع بر آبدات کهنه و جدید است. وظیفۀ اساسی مسؤلین باستانشناسی و حفظ آبدات تاریخی افغانستان و خارجیانی که در این عرصه با باستانشناسی افغانستان فعلاً کمک میکنند همین مسأله می باشد که نباید به آن به دیدۀ اغماض بنگرند و از کنار آن بی تفاوت و غیرمسؤلانه رد شوند.

 بیاید تا تاریخ روزهای دشوار ملت آزادۀ مان را که برای آزادی و حفظ ناموس خاک و نام افغانستان پر غرور دو میلیون کشته داده اند و هنوزهم سلسلۀ این کشته دادن ها ادامه دارد؛ با حفظ اثرات مادی جنگ در تمام ساحات و آبدات تاریخی، هنری و فرهنگی ودر تمام تأسیسات و عمارات جدید ما؛ در سنگرهای آزاده مردان و آزاده زنان ما که در جنگ با شوروی ها و طالبان پاکستانی و ایرانی در این سنگر ها قربان شده اند؛ درسیه چال ها، در زندان ها، در گور های دسته جمعی و غیره مراکز و تأسیسات نظامی و ملکی مان مطابق به اصول و نورم های بین المللی حفظ آبدات تاریخی،  بر صفحۀ روزگار، جاودانه  درج نمایم. تا نسل های آیندۀ مان و سیاحینیکه به دیدن افغانستان جنگ زده درسالهای بعد از ما خواهند ریخت، بمباردمان ها، راکت پرانی ها، انفجارات و بربادی های جنگ را به چشم سر ببیند وبدانند که افغانهای آزاده چگونه از خاک، شرف و ناموس مادر وطن شان در برابر تجاوز دشمن زور گو دفاع شرافتمندانه و عادلانه کرده اند و از تمام هستی مادی شان در ادای رسیدن به آزادی گذشته اند. پایان

 

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل    ۱٤۱       سال        هفتم      حمـــل             ۱۳۸٩  خورشیدی                     مارچ ٢٠۱۱