کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   
آزادی زن در دوران حکومات خلق و پرجم
 
و
عواقب خونبار کنونی آن

محقق محمد اکبر امینی- تورنتو
 
 

مضمونی تحت عنوان:( تاریخچۀ جنبش زنان در افغانستان) را در شمارۀ اخیر( 139 –مارچ 2011) سایت وزین کابل نات خواندم که تحت عنوان مذکور بیشترینه فعالیت های (سازمان دیموکراتیک زنان افغانستان) قبل از وقوع کودتای ثور و نیز در جریان حکومت داری خلقی ها و پرچمی ها شرح گردیده و به رخ مردم بلا کشیدۀ ما قرار داده شده است:
 

به همه معلوم است که حزب نام نهاد دیموکراتیک خلق افغانستان همانطوریکه در سایر عرصه ها از افراط و عجله کار گرفت و هیچ شناختی از مردم و  وضعیت تاریخی و اجتماعی افغانستان نداشت؛ در عرصۀ آزادی زن نیز با صدور فرامین انقلابی کمونستی ضد افغانی و ضد اسلامی و اجرای اعمال افراطی و عاقبت نا سنجی های کتابی اش عمل نمود که آن همه افراطی گری ها و لجام گسیختگی ها و اعمال پیش از وقت مذکور،  یک فضای اختناق وضد آزادی زن را بعد از سقوط  شان در کشور فراهم کرد و زنان در بند کشیدۀ مظلوم ما را بیش از پیش در زیر دگماتیسم و ستم طالبانی و تعصب کور اسلام نوع قبیلوی دیوبندی پاکستان و آخندی ایران درآورد.

افغانهای که به سن و سال من ( نگارنده ) هستند همه از لجام گسیختگی ها و فجایعی که زیر نام آزادی زن بوسیلۀ فعالین و مسؤلین حزب نام نهاد دیموکراتیک خلق افغانستان انجام داده شد کاملاً مطلع اند. این مسؤلین و فعالین امور زنان در دوران حکومات خلق و پرچم بدون آنکه کشور و مردم خود را بشناسند؛ بدون آنکه شرایط عینی و ذهنی کشور را تحلیل کنند؛ بدون در نظر گرفتن ارزش های ملی، مذهبی، تاریخی و ضوابط حاکم بر اجتماع آن روزی کشور ما؛ به پیروی از روش حزب کمونست اتحاد شوروی وقت؛ برای آزادی زنان در بند کشیدۀ افغانستان دست و آستین بر زدند و چنان افراطی عمل نمودند که  دست های مشتاقان آزادی زن و ریفورم آوران عصر شاه امان الله خان را از پشت بستند و به آنها برائت دادند.

قبل ار وقوع کودتای ثور، زنان کشور ما همان آزادی های اسلام سنتی و عنعنوی افغانی خود را داشتند و آزادی زنان در کشور مان مسیرتکامل تدریجی وطنی خود را می پیمود. در شهر ها زنان ما روز به روزمتناسب با آهنگ رشد زیربنای اقتصادی جامعه، بتدریج بسوی کسب علوم و کار در دفاتر و فابریکات سوق می یافتند. در دهات و قصبات سرتاسر افغانستان زنان در حالیکه یک چادر کلان به دور سرو سینه می پیچاندند یکجا با مرد ها در تمام امور مالداری، کشت و کار سهم فعالی به اندازۀ مردان داشتند و از قید و بند طالبانی قبیلوی که امروز بنام اسلام واقعی بر زنان ما روا داشته میشود خبری نبود.

 

 بعد از وقوع کودتای ثور، یک جنون و دیوانگی شتاب زده در دادن آزادی به زنها آغاز گردید.ما دیدم به همان اندازه و تناسبی که زنها و دختران مسلمان افغان در سازمانهای اولیه، اتحادیه های صنفی و غیره شبکه های گوناگون حزب باصطلاح دیموکراتیک خلق افغانستان جذب میگردیدند و به همان اندازه و تناسبی که این زنان ما در گروه های دفاع خودی و در مؤسسات پولیس مخفی، سارندوی و اردو جذب و شامل ساخته می شدند؛ به همان اندازه و تناسب مردم از حزب نام نهاد مذکور و اعمال ضد اسلامی و افغانی آن نفرت و انزجار پیدا میکردند؛ در صفوف مجاهدین و اپوزیسیون علیۀ دولت کمونستی مذکور می پیوستند؛ سلاح می گرفتند و مصمم تر به سقوط و نابودی آن دولت کمونستی (کافر) و قاتل میگردیدند.

 

ما بیاد داریم روزیکه ببرک کارمل در جریدۀ (پرچم) درود به لنین فرستاد؛ چگونه سازمان اخوان المسلمین افغانستان بمیان آمد که باید گناۀ تمام قتل ها و ترور های  را که تا امروز بوسیلۀ حزب اسلامی گلبدین حکمتیار در پشاور و افغانستان رخ داده است به گردن همان ببرک کارمل و حزب نام نهاد دیموکراتیک خلق افغانستان انداخت که باعث بوجود آمدن گلبدین و حزب باصطلاح اسلامی وی گردیده بودند. از سال 1343 شمسی هجری تا کنون به  صدها تن از دانشمندان، روشنفکران و محصلین مسلمان و نازنین ما به اتهام کمونست بودن بوسیلۀ حزب به اصطلاح اسلامی گلبدین ترور شدند. عدۀ زیادی از محصلین بی گناه، پاک و شریف ما بین سالهای 1343 تا 1353 ش.در پوهنتون کابل به اتهام کمونست بودن شان (خوردن روزه) بوسیلۀ همین قاتلین خون آشام گلبدینی به شهادت رسیدند. عامل اصلی ظهور گلبدین و حزب نام نهاد آن که متأسفانه تا کنون در کشتار مردم بی گناۀ ما بمنظور تأسیس خلافت باصطلاح اسلامی در افغانستان فعال باقی مانده اند، همین ببرک کارمل و حزب نام نهاد دیموکراتیک خلق افغانستان بوده است و بس.

 

اگر درسال 1343ش. گلبدین و اخوان المسلمین را ببرک کارمل با فرستادن ( درود به لنین) بوجود آورد که بهای سنگین آنرا ملت مظلوم و روشنفکران ما پرادختند و هنوز هم می پردازند؛ لیکن، مخالفین آزادی زن و طالبان را،  لجام گسیختگی های که بنام آزادی زن و سواد آموزی زنان بعد از وقوع کودتای ننگین ثور و درجریان حکومات خلق و پرجم انجام داده شد؛ بوجود آورد که باز هم ملت مظلوم و بخصوص زنان کشور ما بهای بزرگ آنرا پرداختند و هنوز هم می پردازند.

 

اگر امروز زنان ما در تمام دهات و قصبات کشور از کسب علم و اشتراک داشتن در فعالیت های اجتماعی محروم گشته اند و اگر امروز زنان ما درزیر ستم و تعصب کور  اسلام طالبانی دیوبندی پاکستان و آخندی ایران، سنگ سار میگردند و اگر امروز زنان ما به خود سوزی مجبور می شوند و اگر امروز دختران مکتب رّو ما تیزاب باران می شوند؛ همه اش نتیجۀ همان فعالیت های نا سنجیده ، پیش از وقت، کتابی و صادر شده از اتحاد شوروی آنوقت خانم اناهیتا و حزب نام نهاد دیموکراتیک خلق افغانستان می باشد که دیوانه وار بدون در نظر گرفتن شرایط عینی و ذهنی و بدون در نظر گرفتن وضعیت اجتماعی، فرهنگی و تاریخی که کشور افغانستان و مردم مسلمان و متدین اش در آن به سر می بردند انجام داده شد که باید خانم مذکور و سایر مسؤلین این جنایات به پای محکمه کشانیده شوند.

 

مطالعۀ مضمون متذکره( تاریخچۀ جنبش زنان در افغانستان) نشان میدهد که خانم اناهیتا و همکاران دیگر خلقی و پرچمی وی بجای اینکه به علل و عوامل و به آنچه مردم افغانستان . بخصوص زنان امروز ما را به روز سیاه نشانده است فکر کنند و گریبان در گردن کرده بیاد بیآورند که چطور کشتار مردم بی گناۀ ما و نصب لست طویل اسمای آنها در دیوار وزارت داخلۀ وقت؛ پاک کردن کلمۀ مقدس طیبه و شهادت از دیوار های مساجد؛ به زور شامل کردن زنان دهاتی افغانستان در کورس های سواد آموزی؛ جلب و جذب به جبر و فشار دختران مکاتب، دارالمعلمین ها و پوهنتون ها در سازمان های اولیه؛ دعوت کردن زنان جذب شده در میتنگ های اشکار و پنهان شبانه؛ شامل کردن زنان کارمند  به سازمان های اولیۀ وزارتخانه ها؛ تعین مّهر زنان به مبلغ سه صد افغانی و غیره  همه و همه باعث بمیان آمدن و ظهور جنبش های ضد کمونستی و ضد آزادی زن در سرتاسر کشور گردید. برعکس، این باصطلاح انقلابیون دو آتشه و شایقین آزادی زن افغان، به تمام آن اعمال افراطی غیر اسلامی و غیر ملی افغانی شان که ملت آرام و سر براۀ ما را به کوه ها بالا و مجبور به گرفتن سلاح کرد؛ امروز به خود می بالند و خود را بمثابۀ قهرمانان و پیشتازان اعطای حقوق و آزادی زنان افغانستان معرفی میکنند و خود را مستحق دریافت جوایز از مؤسسات جهانی مدافع حقوق و آزادی زنان میدانند.

 

برای اینکه هرچه کوته تر و مختصرتر بنگارم؛ از تذکر و یاددهانی فجایعی که زیر نام فرامین و آوردن ریفورم های گوناگون افراطی و غیر اسلامی در سرتاسر افغانستان بواسطۀ خلق و پرچم انجام داده شد، بعلت اینکه موضوع بحث این نبشتۀ ما، صرف آزادی زن در دوران حکومات خلق و پرچم است، صرف نظر میکنم و تنها روی باصطلاح کارنامه های انقلابی که خانم اناهیتا و امثالهم بنام آزادی زن در کشور انجام دادند و روزگار زن امروزی ما را سیاه ساختند ذیلاً تمسک می ورزم:

 

ما بیاد داریم که هنوز یک سال از بقدرت رسیدن حزب باصطلاح دیموکراتیک خلق افغانستان نه گذشته بود که کورس های سواد آموزی حتی در دور ترین نقاط کشور دایر و زنان دهاتی مربوط به فامیل های متعصب و متدین ما را به زور و به جبر به آن کورس ها شامل ساختند. از اینکه چگونه در این کورس ها به معتقدات دینی، عنعنات و سنت های دیرینۀ زنان ما توهین مگردید بعلت به درازا کشیده شدن نبشته عجالتاً صرف نظر میکنم؛ کندک ها و بارک های تلاشی را در مسیر راه های عمومی و فرعی در دشت ها و دره های کشور تأسی کردند که در آن دختران و پسران جوان از فامیل های مسلمان افغان در درون خیمه ها شب و روز یکجا می گذراندند تا کار تلاشی راکبین سرویس های مسافربری را به سود حزب نام نهاد مذکور انجام دهند. این دختران جوان مسلمان افغان ملبس با لباس کموندویی و تفنگ به دوش در داخل سرویس ها در بین مردم می آمدند و هر زنی را کی مشکوک می یافتند از موتر پایین می نمودند و در داخل خیمه به تلاشی اموال و بدن وی می پرداختند. دختران و پسران مذکور به پیروی از سربازان زن و مرد اتحادشوروی سابق، خود را کمونست و آزاد از هر قید و بند قواعد و مقررات اسلامی، افغانی و عنعنوی وطنی ما میدانستند و به هیچ یک از ارزش های افغانی، اسلامی و ملی حاکم بر اجتماع آنروز افغانستان وقعی نمی گذاشتند. آنها مغز شویی و معتقد شده بودند که مردم را به زور باید به طرف کمونیسم برد و اگر مخالفتی نشان دهند، اردو گاۀ سوسیالستی و اتحاد شوروی بزرگ با تمام نیروی نظامی و اقتصادی شان از حزب باصطلاح دیموکراتیک خلق افغانستان و دستآورد های کمونستی آن دفاع میکنند. بناً، این جوانان و اکثریت اعضای حزب نام نهاد مذکور سرمست از نشئۀ قدرت، به مردم و ارزش های ملی، عنعنوی و اسلامی شان احترام نمی گذاشتند و دیوانه وار هر آنچه دل شان می خواست  انجام میدادند و به آن افتخار می نمودند.

 

همزمان با این کار، تعدادی از زنان مربوط به فامیل های مسلمان افغان را بحیث دریور موتر های برقی تربیه و بکار دریوری در داخل لین کوتی سنگی و سینمای پامیرکابل بکار گماشتند که فجایع ناشی از آن هنوز به یاد تمام مردم شهر کابل می باشد.

تعداد زیادی از زنان ما در سرتاسر افغانستان به سازمان های پولیس مخفی که مستقیماً تحت رهنمایی  و کنترول کی.جی.بی کار میکرد، جذب و بر ضد مردم شان فعال ساخته شدند. به همین ترتیب زنان دیگری ما به صفوف پولیس (سارندوی) و اردوی آنوقت شامل ساخته و در جبهات جاسوسی، جنگ و تحصیل در اتحاد شوروی سابق فرستاده شدند.

هنرمندان زن کشور ما را به دادن کنسرت در داخل پارک های عمومی و محافل خصوصی حزب نام نهاد مذکورمجبور نمودند. در تجلیل از روز تولدی نورمحمد ترکی، ببرک کارمل و غیره مناسبت های حزبی، دختران مکاتب را به سرک ها کشیده به زور به هورا گفتن و رقص و اتن انداختن واداشتند.

تعین جبری مّهر زنان به مبلغ سه صد افغانی، برخلاف میل آنها و برخلاف اصول و قواعد سنتی و عنعنوی متداول و مسلط برمناطق مختلف افغانستان، سلاح نیرومند دیگری بدست مخالفین و ملاهای تاریک اندیش که در سنگر ضد کمونیزم و انقلاب نام نهاد ثور با مردم و مجاهدین قرار داشتند، داد تا بر تبلیغات شان مبنی بر کافر بودن دولت خلقی و پرچمی بیافزایند. این همه فعالیت های انقلابی نوع کمونستی برای دادن آزادی به زنان افغانستان خود موجب گردید تا مجاهدین و سپس طالبان زنان را مورد توجه هر چه بیشتر و در فوکس تبلیغات شان قرار دهند و تا اینکه بتوانند دوباره آن همه آزادی های قبل از وقت کمونستی را از بین بردارند و زنان را اگر بتوانند در تحت یوغ و ستم اسلام نوع قبیلوی (طالبانی کنونی) داشته باشند و حکم سنگسار را در مورد آنها اجرا دارند.

من از این فعالین، مسؤلین و مجریان امور زنان در دوران حکومات خلق و پرچم که امروز خود را بحیث قهرمانان و خدمت گذاران و پیشتازان راۀ آزادی زن معرفی میکنند می پرسم که این همه اعمال شان را در حکم دادن آزادی به زن میدانند یا اینکه خیانت و جنایت به زن دربند و مظلوم افغانستان؟ جواب به این سوال را درنبشتۀ متذکرۀ (تاریخچۀ جنبش زنان افغانستان) تا حدودی می توان یافت که این منادیان و پیشوایان اعطای آزادی به زن افغانستان متأسفانه هنوز هم از  اجرای اعمال ناشایسته، لجام گسیختانه و پیش از وقت شان که بنام  آزادی زن و خدمت به زن  مسلمان افغان انجام داده اند با سر تنبگی و لجاجت تمام دفاع میکنند و آن همه لجام گسیختگی ها را بحیث دستاورد های تاریخی در راۀ آزادی زن به رخ مردم و زن امروز ما می کشند  و معلوم نیست چه وقت به علل، حقایق  و واقعیت های عینی بحران امروزی افغانستان متوجه خواهند شد و از اعمال غیر ملی و غیر افغانی شان پشیمانی خواهند کشید و از مردم ما و بخصوص از زنان ما عذر خواهند خواست!؟

برماست و برهمۀ آنانیکه امروز در افغانستان برای آزادی زن کار میکنند و فعالیت دارند ضرور است تا از این تجارب که برای وطن برباد رفته و ملت مظلوم ما بسیار گران تمام شد پند بگیریم و در همه حالات به ارزش ها و معتقدات مردم خود احترام بگذاریم. اوضاع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و در نهایت موقعیت تاریخی کشور خود را تحلیل علمی کنیم و با درنظر داشت آن با احتیاط و عاقلانه به شیوۀ افغانی و وطنی خود عمل کنیم. از تطبیق فرمول های صادراتی بیگانۀ غربی، پاکستانی و ایرانی که امروز مردم و کشور بحران زدۀ ما را یک بار دیگر مورد تهاجم فرهنگی، اقتصادی و سیاسی قرار داده است اجتناب ورزیم و فرمول های ملی وطنی افغانی خود مانرا کشف کنیم و در تطبیق آن بکوشیم. تا اگر خدا بخواهد روزی بتوانیم به این همه تعرضات خاتمه دهیم و وطن عزیزتر از جان خود را از چنگال تعرضات گوناگون بیگانگان نجات دهیم و یک بار دیگر بحیث یک ملت آزاده، سربلند وبافرهنگ دیرینه در میان کشور های جهان و منطقه قد برافرازیم.

 تاریخ نشان میدهد که ملت سترگ افغان استعداد چنین کار بزرگ راهمواره داشته است و درهر وقت و عصر و زمانی که دچار چنین بحران های بزرگ تهاجمی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی شده از آن موفق و سربلند بدر آمده است.

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل    ۱٤٠       سال        هفتم      حوت             ۱۳۸٩  خورشیدی       مارچ ٢٠۱۱