کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نادیه فضل

 

يک غنچه آرزو

 

 

ايکاش عطر چشمه ی مهتاب ميشدم

گلواژه عطوفت ناياب ميشدم

يکروز برگ گل ، شبی ناز پرنده ، يا

تصوير روشن غزل ناب ميشدم

يک خوشه سبز گندم و يکدانه سيب سرخ

اميد چشم کودک بيخواب ميشدم

پروانه و شقايق و آيينه و چمن

لطف صدف سپيدهء بيتاب ميشدم

مثل طلوع صبح ، شبيه ستاره ها

دور از سياه وسوسه رهياب ميشدم

ايکاش آبيی افق و پهن باغ را

زيبايی زلال مه و آب ميشدم

در انتهای آمد و رفت شکست و يآس

يک لحظه دلفريب سحر تاب ميشدم

 

 

***********

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٤٠                       سال دوم                           دسمبر ٢٠٠٦