کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



 

گذر از ده سال زرنگاري

 

صبورالله سياه سنگ

hajarulaswad@yahoo.com

 

 

دوهفته نامه زيباي "زرنگار" (تورنتو/کانادا) با چاپ شماره 233، امروز يکم نومبر 2006، پا ميگذارد به يازدهمين سال نردبان هستي خود. اين روز خجسته شايان شادباش گفتن به مريم محبوب و زلمي باباکوهي، گردانندگان گرانسنگ و نستوه "زرنگار" و نيز خوانندگان آن در چهار گوشه جهان است.

 

نوشته کنوني ميخواهد نگاهي به 232 شماره اين نشريه از نوامبر 1996 تا نوامبر 2006 باشد. پيامد ديد زدن دوازده هزار برگ و يادداشت برداشتن از آنها هرگز نميتواند در اين فشرده بگنجد. خواست نگارنده نيز بررسي يا بازنگري درونمايه نوشته هاي چاپ شده در ده سال گذشته نيست، زيرا چنين کاري فراتر از توان و آگاهي من است.

 

چند جا نمونه هايي که شايد بتوان آنها را "تلاش براي همگذاري" با نشريه هاي ديگر خواند، آورده شده اند. بهتر است روشن باشد که هدف از چنان اشاره ها نيز رويارو نشاندن، بزرگ يا کوچک نماياندن و برتر يا ته تر ساختن جايگاه "زرنگار" در کنار يا در برابر اين يا آن رسانه ديگر نيست. چه در روزگار کنوني هر که راه خود را ميپويد.

 

اشاره به شماري از نمودها و نگارندگان آنها، براي بازنمايي طيف کار "زرنگار" است، نه برجسته ساختن نام و نشان يکي و ناديده گرفتن ديگري.

 

با همه پروا و بازبيني بايسته، شايد نادرستيهاي ناخواسته در اين نوشته راه يافته باشند. برخلاف پناه جستن به آن "عذر نه چندان معقول" يا خواهش قراردادي از خوانندگان که "اشتباهات را به ديده اغماض بنگريد وبنده را ببخشيد"، اميدوارم نارسايي ديد و دريافت و پرداخت در اين نوشته از سوي خواننده ناديده گرفته نشوند، تا با آگاه شدن از شيوه درستتر نگاه کردن به هر آنچه که ميتوانست درست و دگرگونه آيد و اينجا چنان نيست، از از بيراهه رفتن دوباره در آينده جلوگيري شود.

 

زرنگار

 

همت فراهم آوردن تقريباً يکصدهزار نوشته به دو زبان پشتو و فارسي در ده سال آزگار، با پيگيري خستگي نشناس در تموز و سرما و بهار و پاييز، نام ديگر "زرنگار" است.

 

اکنون اين نکته مانند بديهيات روزمره آهنگ آشنا دارد، ولي اگر "زرنگار" نميبود، آيا در هر گوشه و کنار نميگفتيم: "در ميان اينهمه رسانه هاي انگليسي و فرانسوي و چندين زبان ديگر در کانادا، جاي يک نشريه افغاني چقدر خالي است"؟

 

زرنگار" با يک دهه تکاپو در راه زنده نگهداشتن زبانها و گويشهاي افغاني کاري که هرگز نميتوان از آن چشم پوشيد، انجام داده است. چناني که اشاره شد، کمبود هنگامي آشکارتر ميگرديد که نشريه يي به اين روال و پشتکار نميداشتيم. آيا آماده بودن بدون ديرکرد و گسست در هر پانزده روز يک دهه، در گام نخست ارج گذاشتن به خواننده نيست؟

 

آشکار است که "زرنگار" ميتوانست بهتر از اين باشد. بيچون و چرا ميتوان گفت که مريم محبوب و زلمي باباکوهي نيز چنين اميدي را در دل دارند، و چرا نبايد داشته باشند؟ اين هم آشکار است که بهسازي رسانه ها نميتواند يکسره کار گردانندگان باشد، زيرا در آنصورت نقش هنرمندان، نويسندگان، سرودپردازان، مترجمين، پژوهشگران، و دست اندر کاران گستره فرهنگ چه خواهد بود؟

 

چهار ستون زرنگاري

 

دوهفته نامه "زرنگار" رهکوره هايي را پشت سر گذاشته و به گفته مهدي اخوان ثالث "تا بدين غايت که بيني راه" پيموده، و آنچه را نخواسته از دست دهد، ارزشهاي زيرين است:

 

1) آزادگي: بلندگوي اين يا آن سازمان سياسي نبودن، ابزار کار فلان گروه يا نهاد نشدن و پيدا يا پنهان دنباله رو شبکه هاي نيمه سياسي_ نيمه فرهنگي نگرديدن

 

وابسته و فرمان پذير بودن به دستگاهها و پايگاههاي نيرومند امروز سودهاي بزرگ و زيانهاي بزرگ دارد. "زرنگار" با برتر پذيرفتن گزينه آزاد انديشي، ارجگذاري به اصالتهاي فرهنگ افغاني، بازتاب غيرجانبدارانه رويدادهاي سياسي افغانستان و جهان، پاسداري از آزادي انديشه و بيان، بيگانگي با سانسور، با سرافرازي به پيشواز سال يازدهم زندگي خويش ميرود

 

مريم محبوب و زلمي باباکوهي، برگ برگ اين نامه را از آلايش هر گونه برچسپ سياسي و مهر يکسوگرايي پيراسته نگهداشته اند. ازهمين رو، وزش بادهاي سياسي چه در اورنگ و پايتخت و پيرامون آن و چه در نمايندگيهاي حاکميت افغانستان در کانادا و برونمرزها، اقليم مواضع اين نشريه را دگرگون نساخته و نخواهد ساخت.

 

2) گستره پرداخت: خوشبختانه "زرنگار" هيچ واگويه "روشنفکرانه" را درفش نام آوري خويش ساخته، و همواره ميزبان مهربان همه خامه به دستان، هنرمندان، انديشمندان و آفرينشگران افغان از هر گوشه جهان است. اين نشريه از آغاز تا امروز به همه بخشهايي که از رسانه هاي امروزين انتظار برده ميشود، ميپردازد.

 

3) پالودگي جو نوشتاري: "زرنگار" با موضعگيري آگاهانه، هنگام رنگارنگي يا رنگ آميزي رژيمهاي جهادي، طالبي، انتقالي، پارلماني و پشتوانه دار، هرگز چيزي ننوشته که با دگرگون شدن جو سياسي کشور از چاپ آن پشيمان يا هراسان شده باشد. روشن نگهداشتن فانوس فرهنگ پاکيزگي در رهگذار بادهاي ويرانگر غربت و دشواريهاي ناگزير آن يکي از برازنده ترين کارکردهاي "زرنگار" است.

 

4) پشتکار: فراهم آوردن هفت شماره نخست در هر ماه و 226 شماره پيهم به دنبال آن در هر دو هفته از آغاز تا امروز نشانگر ايستادگي بر سر پيمان است. از آنجايي که پيوسته پردازي در کارزار رسانه ها از "بايد"هاي درنگ ناپذير شمرده ميشود، "زرنگار" از اين آزمون نيز پيوسته پيروز آمده است.

 

پيشينه

 

"زرنگار" بر تهداب "واژه" (نشريه نازک ادبي اجتماعي به گردانندگي مريم محبوب و زلمي باباکوهي و ياري چند تن از همکاران و همدلان) بنيان گذاشته شد. سرمقاله نخستين شماره يکم نوامبر 1996 "واژه" مينماياند که "زرنگار" برامد صرفاً ذوقي يا تفنني نبود.

 

آن "واژه" کوتاه و در عين حال بلند، با بخشيدن هستي خويش به "زرنگار" در نمود ماهنامه خبري_ اجتماعي به نام شايسته تر و داراي بار معنايي فراگيرتري تا همين اکنون دنباله دارد.

 

گزينه هاي سنجيده زبانهاي پشتو، هزارگي، ازبيکي، و گويشهاي چندين گوشه ديگر افغانستان در چند ماه نخست، قلمرو زباني "زرنگار" را چنان گسترده ساخت که شايد بسياري از رسانه ها براي رسيدن تا آن دستکم سه سال را پشت سر نهند.

 

تنها نگاهي به سرخط برخي از نوشته هاي چند شماره آغازين بسنده خواهد بود تا بدانيم که "زرنگار" چگونه پا گرفت: نابودي هويت انساني زنان در افغانستان، لندي شاخه يي از باغستان ادب پشتو، چاربيتيهاي هزارگي، بدخشيانه ها، عاشقانه هاي هزارگي، بررسي لندي، لندي و مقايسه هاي کمرنگ، قاموس لهجه هزارگي، هنر دستدوزي در قندهار، خانه هرات، آنسوي صد سالگي نورستان، په لويو غرو باندي را تاو شوه توفانونه، دهقان کابلي، سنگرديها يا ترانه سنگهاي پنجشيري، ترانه هاي ازبيکي، تاريخ هزاره هاي افغانستان و ....

 

نخستين همکاران

 

"زرنگار" با خامه همکاراني که ياد شان همواره گرامي است، راه افتاد. برخي از اين نويسندگان، پژوهشگران و برگردانندگان، سه سال و شمار ديگر تا ده سالي که به اکنون ميرسد، همکاري خويش را پايا و پويا نگهداشته اند: دکتور حفيظ الله خوژلن، نوذر الياس، جمعه خان نظري، کامل انصاري، ش. جمالي، مسعود سعد، شنبلي، محمد معصوم هوتک، عنايت شريف، شريفه شريف، غفار حامد، داکتر حسين دانشور، لطيف طبيبي، همايون اسماعيلي، فضل احمد الکوزي، سيلاب صافي، داکتر حشمت، شفيق وجدان، فرهاد لبيب، آذريان افغانزاده، هژبر شينواري، پويا فاريابي، رهنورد زرياب، داکتر اکرم عثمان، عماد جوادي، داکر جنيد شريف، سيد طبيب جواد، پرخاش احمدي، داکتر محمد ثنا نيکپي، تميم واعظي سديد، مشتاق نوري، شاه معين، سرور انوري، عزير طغيان، پروين فيض زاده ملال، نعمت حسيني، احد آذرنگ، محب حيرت، عصمت الله روحاني، حبيب پوپل، قدوس پوپل، نصير مهرين، منصور اسپه خايي، عبدالاحد ترکمني، گلبهار، داکتر زهره عاطف، حنيفه فريور، واحد نظري، محمد نبي اکرم، سيد علم فرياد، نجيب ثاقب، فارووق روشنا، زلمي هيوادمل، محسن عابدي، يحيا رحماني، همايون باخترياني، پرويز نيک آيين، هدايت الله محمود، نصير نيکيار، جاويد طاهري، عبدالرشيد سرحدي، راحله دره وال، غلام نبي خاطر، دکتور محمد معصوم اخلاص، ظاهر ناسوت، ضيا افضلي، آصف بره کي، و ديگران.

 

بايد گفت که شمار نويسندگان، شاعران، پژوهشگران، مترجمين، هنرمندان و همکاراني که بيشتر از دو نوشته به "زرنگار" داده اند، از دوصدو پنجاه ميگذرد. فرستندگان پيامها، يادداشتهاي کوتاه و نامه ها و نيز همکاراني که کمتر از سه نوشته براي چاپ فرستاده اند، از سنجش برون اند.

 

نردبان سه پله

 

زندگي ده سال "زرنگار" را از ديدگاههاي گوناگون، به چندين شيوه ميتوان دسته بندي و بررسي کرد. يکي از ساده ترين روشها ميتواند بر گرايشهاي عام محتوايي استوار باشد. بدون دو شماره نخست در نومبر و دسمبر 1996 که بيشتر نقش آغازگرانه و پيشگفتاري داشتند، "زرنگار" چنين برخبندي خواهد شد.

 

1997 تا 1999: سير پيشرونده، شگوفايي، با شمار فزاينده نوشته ها و ترجمه ها

1999 تا 2001: سير دايروي، سرگرداني و ايستايي با کاهش چشمگير نوشته هاي تازه

2002 تا امروز: جهش دو باره، تلاش به سوي شگوفايي با دستاوردها و آرايه هاي تازه

 

1) سير پيشرونده: جنوري 1997 سرآغاز شگوفا شدن "زرنگار" و شناخته شدنش در ميان باشندگان تورنتو (کانادا) بود. سيلي از نامه هاي خوانندگان با شماره سوم رسيدند، و به دنبال آن بحث و تبادل انديشه، بازتابهايي که بيانگر گوناگوني بينش و مواضع فکري و سليقه نويسندگان بودند. رويارويي آرا و نگهداشتن موازنه آنها نيز به غناي نشريه افزودند.

 

گردانندگان "زرنگار" با ميانجيگري برازنده و اعلام صريح مواضع در پرتو حرمت قلم و کاربرد آن از سنگر ادب مخالفت، تدبير را از آغاز بر آن داشتند که اين نشريه "صحنه بي نتيجه نبرد بيحاصل" نگردد. با تکيه بر همين اصل بود که بسياري از کشمکشهاي تند و خشن ولو از سوي نويسندگاني چون اعظم رهنورد زرياب و پويا فاريابي راه انداخته شده بود، در مقطع مناسبي پايان داده شد، بدون آنکه آزرده شدن بزرگان برتر از حرمت گذاشتن به خوانندگان پنداشته شود.

 

بلندترين گام فراخدلانه "زرنگار" در آن سالها، چاپ نامه هايي که آشکارا از سنگر ضد خط نشراتي و خدمات مطبوعاتي برايش مي آمدند، بود. چنين روشي، هم سيماي آزادي و آزادگي اين نشريه و هم گستردگي ديد و برخورد گردانندگانش را به نمايش ميگذاشت و سبب ميشد که ميزان اعتماد در فضاي تفاهم ميان نشريه و خوانندگان بيش از پيش برجا ماند.

 

دو سال 1997 و 1998 با پيروزيهاي فزاينده يي که دستاورد تلاش دو سويه گردانندگان و همکاران "زرنگار" بود، از پربار ترين روزگار اين نشريه به شمار ميرود. انبوهي از پديده هاي آفرينشي که بار نخست همينجا چاپ ميشدند، همپاي آن برگردانهاي به هنگام داغترين سخنان روز، و گزارشهاي سياسي درون کشور، نام و جايگاه "زرنگار" را در ميان نشرات چندين ساله برونمرزي روشن ساخت.

 

اين نشريه با گسترده ساختن ابعاد درونيش، برگهايي براي بازتاب اخبار مجتمع افغانها در تورنتو (کانادا) و بازگويي هر چه بيشتر نظرات خوانندگان ساخت، و با کاربرد اين شيوه ارزنده به رونق خويش افزود، زيرا با ارزشهاي جامعه افغاني پيوند نزديکتر يافت.

 

دنبال کردن زنجيره نوشته ها در پيرامون آثار باستاني، موزيم ملي، سکه هاي غارت شده، قاچاق داراييهاي معنوي افغانستان و نقش نصيرالله بابر و خانم بينطير بهتو در آن، سرنوشت زار کودکان و زنان افغانستان در گذرگاه فقر، گرسنگي و خودکامگي فرمانروايان کوچک و بزرگ، مسايل حقوق بشر، گاهنامه ياد رفتگان و بزرگداشت کارنامه شخصيتهاي از دست رفته، پيگيري رويدادهاي غم انگيز بوداهاي باميان از آستانه نخستين خطرها تا فروپاشي، يادهاي تازه به نشانه ارجگذاري از هنر و هنرمندان پرآوازه و آواره کشور، برگهايي از تاريخ نهان و آشکار افغانستان و جهان، پژوهشهاي دانشورزانه در پيرامون سياست، ادبيات، عرفان، راه اندازي بحثهاي ادبي، بازشناسايي تاريخ و جغرافياي ويران امروز و شگوفايي برخي از زيستبومهاي ديروز اين ديار، تحليلها، تبصره ها، رخدادهاي جهان و پيوند آنها با سرنوشت امروز و فرداي افغانها و ...، رنگين کمان مطالبي بود که به "زرنگار" جلوه نيکوتر ميبخشيدند.

 

2) سالهاي سرگرداني و سير دايروي: به دليلي که زياد روشن نيست، شمار همکاران پرکار "زرنگار" پس از نيمه 1999 تا رويداد يازدهم سپتمبر 2001، آهسته و يکي پي ديگر کاستي گرفت. اين نکته نه به آن معناست که "زرنگار" ديگر مطالب تازه آفرينشي، پژوهشي و ترجمه به دست نياورد، يا همکاران تازه نيافت. هنگامي که کليت پيامد و دستاورد اين دور دو سال و چند ماه را در برابر رهاورد دو سال و شش ماه پيشتر "زرنگار" بگذاريم، افت چشمگيري در همکاري و پرکاري آناني که پيوسته مينوشتند، رونما ميگردد.

 

با آنچه گفته آمد، نميتوان از نوشته هاي پيوسته و پر اهميت داکتر ثنا نيکپي، يحيا رحماني، عصمت الله روحاني، عبدالرشيد سرحدي، نجيب ثاقب، نصير مهرين و ديگران در همان دوره ياد نکرده گذشت.

 

اگر 1999 تا 2001 را سالهاي کمترين سياسي و کمتر ادبي (آنهم به مفهوم بهبود نسبي عرصه طنز، تاريخ ادبيات و چاپ شمار زيادتر شعر) "زرنگار" بناميم، نادرست نخواهد بود.

 

3) سالهاي پس از سپتمبر 2001: نشريه يي که روزگار دشوارش را به سختي سپري ميکرد، ناگهان با آزمون بزرگي رويارو گرديد: سه شنبه خونين يازدهم سپتمبر. اين چرخشگاه ناگهاني بيشتر از اشتعالات و درگيريهاي سياسي درون کشور از هر رسانه جهان توجه و موضعگيري ويژه ميخواست.

 

جو زمستان سياسي جهان در سايه واگير CNN و همگامانش، فراگرفتن "زبان اشاره" کاخ سپيد و همزباني با جهانسالاران، بسياري از رسانه هاي جهان را به تنگنا و حتا بن بست خودسانسوري نشانده بود. از يک سو مقوله هاي نويني به ميان آورده شدند و از سوي ديگر، شماري از مقوله هاي کهن معناها و رنگهاي تازه گرفتند. اصطلاحات تروريزم، نبرد با تروريزم، نظم نوين جهاني، ارتش صلح، ارتش جنگ، زندانيان سياسي و زندانيان غيرسياسي، بازداشت شدگان جنگي، بنيادگرايي، اعتدالگرايي، ميانه روي و حتا مفاهيمي مانند مبارزه، آزادي، رهايي، رستگاري، جنگ، صلح، بازسازي، کمک جهاني، تمويل سياسي، تمويل نظامي، آشوبگران، شکنجه، زندان، مشاور نظامي و دهها اصطلاح فراتر يا فروتر ازينها مانند فرشته، اهريمن، نفت حلال و خون حرام، از در و ديوار به سر و روي رسانه ها ميباريدند و تعبير تازه ميخواستند.

 

مريم محبوب نخستين نويسنده افغان است که به زودي پس از يازدهم سپتمبر، هنگامي که سرگرداني سياسي بر انديشه بسياري از روشنفکران محتاط و دورانديش (به شمول نگارنده اين يادداشت) سايه افگنده بود، با موضعگيري بدون ترس با چاپ سرمقاله شماره اول اکتوبر 2001، جايگاه "زرنگار" را بار ديگر روشن ساخت. اين نوشته يکي از زودترين، ژرفترين و بهترين تحليلهاي سياسي است که تا کنون در پيرامون اقليم سياسي افغانستان و چون و چند وزش بادهاي سياسي به سوي آن نگاشته شده است.

 

"زرنگار" از يورش زميني و آسماني ارتش ايالات متحده بر خاک افغانستان (نوامبر 2001) تا کنون با تلاش زياد سوي رهيابي ميرود.

 

پنج سال پسين را ميتوان سالهاي خوديابي، ژرفنگري و رخشندگي تازه اين دوهفته نامه در گستره هاي ادبيات، سياست و گزارشگري دانست.

 

در کنار دوستاني که پيوند خستگي ناپذير شان را با "زرنگار" همچنان استوار نگهداشته اند و پيشتر نامها شان ياد شدند، حضور تازه دم نويسندگان و همکاراني چون پوهاند حسنيار، غلام حسن ناصري، پرتو نادري، دکتور بشير سخاورز، غفار صفا، دکتور لعلزاد بلوچ، کبير بختياري، کبير الينگاري، محمد اکبر سيد زاده، دکتور اسد آصفي، ولي احمد نوري، معراج اميري، مسعود راحل، هارون امير زاده، کاظم کاظمي، خالده فروغ، کمال الدين مستان، رازق رويين، منصور سايل شباهنگ، عليشاه احمدي، فوزيه رهگذر برلاس، هارون راعون، گل احمد شيفته، مير اسماعيل جباري نژاد، انجنير داوري زمينداوري، حسيب الله فضل نسيم، رحيم الله دراني، خالد نويسا، قادر مرادي، قدير حبيب، ايشر داس، نعمت حسيني، مير ناصرالدين کليم زيوري، ثريا رحماني، غلام نبي خاطر، رباني بغلاني، دکتور لعلزاد، نورالحق ياسين، عقيل محبوبي، کميل محبوب، حاجي سخي احمد، انجنير شاه معين، قادر مرادي، قدير حبيب، عبدالقدوس لودين، الحاج عبدالرزاق ايوبي، خالد خسرو، سهيلا حسيني، کاکه تيغون، ملک ستيز، ذبيح الله امانيار، مسعود انديشمند، باقي سمندر، همايون باخترياني، مشتاق کريم احمد نوري، يعقوب ابراهيمي، وحيد مژده، آقا سيد نسيان، استاد عبداللطيف پاکدل، احمد شايق قاسم، فريد آژند، صفي الله امين زاده، محمد اکرام انديشمند، الحاج عبدالرزاق ايوبي، نجيب الله، نيازي فيض آبادي، نقيب آروين، احمد عدالت دوست، ياسين رسولي، صبورالله سياه سنگ و ديگران (با پافشاري روي اين گفته که نام نگرفتن، بهانه ناديده گرفتن نيست) به نوبه خود داراي اهميت ميباشد.

 

گراف کارنامه "زرنگار"

 

دستاوردهاي "زرنگار" گسترده تراز آن اند که دسته بندي بپذيرند. با آنهم، ميتوان از برخبندي زيرين ياد کرد.

 

1) گزارشها/ اخبار: بيان حقيقت امروز همانگونه که هست، خدمت به تاريخ فردا است. "زرنگار" نه تنها از اين کار شانه خالي نکرده، بلکه در رويدست گرفتن آن با همه توان و امکانات کوشيده است. نگرش و تعهد اين نشريه امروز نيز همان است که در سرمقاله نخستين شماره سال 1996 آمده بود.

 

"زرنگار" سه هفته پس از رويکار آمدن طالبان به ميان آمد. از آنجايي که بخش خبري آن همواره ده تا پانزده گزارش ويژه از افغانستان را در هر شماره داشت، اگر ميانگين گزارشهاي مربوط به آن رژيم، ده و شماره هاي زرنگار که در دوران پنج سال و دو ماه فرمانروايي سياسي طالبان بر افغانستان و پنج سال پس از رفتن آنها چاپ شده، يکصدوچهل برآورد شود، درمييابيم که نزديک به يکهزاروپنجصد گزارش کوتاه و بلند از کارنامه طالبان ثبت کاغذ گريده است.

 

اين رقم در مقايسه با هزاران هزار نوشته، گزارش و تبصره رسانه هاي ديگر خيلي کوچک مينمايد، ولي آنچه به سود شمارش تقريباً 1500 يادداشت "زرنگار" ميچرخد، اين است که بازتاب رويدادهاي دوران فرمانروايي طالبان مانند هر دوره سياسي ديگر در کشور، از روزنه تحزب و تعصب سازماني و وابستگي به يکي از دسته بنديهاي سياسي نيامده و به اين ترتيب، برون از موضعگيريهاي جانبدارانه و تهي از عناصر "مهر و کين" ميباشد.

 

"زرنگار" همانگونه که کردار ديروز و امروز طالبان را با چاپ هزارو چندصد گزارش کوتاه و بلند به خوانندگان رسانيده بود، با آوردن نزديک به 1500 گزارش ديگر، پهلوهاي گوناگون رژيم بهره مند از پشتيباني سياسي، ارتشي و پولي ايالات متحده امريکا در پنج سال پسين را نيز بي کاست و فزود بازتاب داده است.

 

نوشته ها در موارد گوناگون اسلامشناسي، ادبيات، حقوق، اقتصاد، سياست، تاريخ، عرفان، محيط زيست، پژوهشهاي طبي، باستانشناسي، برخي از اسناد مهم سياسي_ تاريخي معاصر به شيوه پاورقي، شناسايي يا بازشناسايي روندها و چهره هاي مطرح و اثرگذار جهان امروز و همچنان گزارشهاي ويژه از رويدادهايي که با سرنوشت مردم افغانستان پيوند دارند، در پخش آگاهي به جامعه افغاني دورافتاده از کشور ميپردازند.

 

جا دارد از نقش دکتور اکرم عثمان که به ويژه در يک سال گذشته بيشتر به تاريخ، حقوق و جنبشهاي روشنگري کشور ميپردازد، با سپاس ويژه ياد شود.

 

2) مطالب سياسي: "زرنگار" بار ديگر پيشرفت خوبي در پخش مسايل سياسي نشان ميدهد. نوشته هاي ارزشمند دکتور اکرم عثمان، محمد آصف بره کي، دکتور لعلزاد بلوچ، استاد حسنيار، کبير بختياري، کبير الينگاري، محمد اکبر سيد زاده، دکتور اسد آصفي، ولي احمد نوري، معراج اميري، مسعود راحل، هارون امير زاده، عبدالقدوس لودين، رباني بغلاني، سيد عثمان روشنگر، ياسين رسولي، فاروق روشنا، سيد اسدالله بشريار، بشير بغلاني، عبدالله حبيب طرزي، سهراب کابلي، اسدالله ولوالجي، ضيا افضلي، يما فدايي، مشتاق نوري، دکتور رسول رحيم، سيد حسين محبوبي پژوهنده، مير ناصرالدين کليم زيوري، حمزه واعظي، دکتور دادفر سپنتا، نذير ظهير، عزيزالله رويش، احسان الله بيات، خدا دوست، ع فراسياب، امين بهارابي، سيد عاصف حسيني، و چند تن ديگر در پيرامون قانون اساسي و انتخابات افغانستان، بحران شرق ميانه، رسواييهاي سياست فرمانروايان ايالات متحده در آسيا، گفتار و کردار سردمداران سياسي هند و پاکستان و نقش آنها در رويدادهاي مربوط به سرنوشت افغانها، بازداشتگاههاي گوانتانامو، بگرام و ابوغريب، حقوق زن، کار شاقه کودکان، سلسله "کي ما را بدبخت ساخت" در چندين فصل از عبدالقدوس لودين، معضله خط ديورند و آينده روابط افغانستان با پاکستان از احمد شايق قاسم بخش کوچکي از نمونه ها به شمار ميروند.

 

ويژه نامه ها: شماري از نوشته ها مانند تاريخچه گوانتانامو، پرونده زندانيان کشته شده افغان زير شکنجه دژخيمان بيگانه، دهان طالبان و گوش اف بي آي، سرباز امريکايي، نماينده مخفي افغان رازها را افشا ميکند، با لواي سواره نظام به سوي کابل، و شهر کوچه هاي بي نشان، بار نخست در همينجا بازتاب يافته اند.

 

نوشته هاي انديشمندانه زير نام "نگوييد که نگفته بودم" يا زنجيره پيشبينيها در پيرامون مسايل افغانستان و اوضاع اطراف آن به قلم دکتور ثنا نيکپي و "کي ما را بدبخت ساخت" از عبدالقدوس لودين از پرخواننده ترين بحثها بوده اند.

 

سرمقاله ها: در سه سال پيسين، "زرنگار" در بيشتر از چهل مورد، با داشتن سرمقاله هاي صريح، مهمترين رويدادهاي جامعه افغاني يا جهاني را بررسي کرده است. شماري از اين نوشته ها، مانند "آقاي کرزي، اينجايش ديگر ملي و ديموکراتيک نيست"، انگشت گذاري و هشدار به هنگامي اند به حامد کرزي و همه آناني که در راه پولي ساختن حق تحصيلات عالي براي فرزندان افغان در پيشنويس قانون اساسي ميکوشند. از همين دست است نوشته هاي "حربه فتوا و فرهنگ زور" و "ترور حقوق مردم و قانون و ضرورت نهادينه شدن تعبير قانون"، "برتري زنان در دستاوردهاي آموزشي، اجتماعي و اقتصادي، "پادزهر انتخابات"، "زرداد نيز سگي داشت"، "فاتحين تکريت"، "بعد از سي سال انتخابات"، "ياسرا! سفر هنوز پايان نيافته است"، "دولت تمام و پروژه هاي ناتمام"، "همزيستي فرهنگها و تخاصم فرهنگها"، "بهار دو گونه است"، "ادبيات نفرت و صليب خون"، "پارلمان شيوه مرسوم امريکايي"، "عوامل بازدارنده صلح در افغانستان چها اند؟" و چند يادداشت ديگر نمايانگر شهامت مطبوعاتي و آرمان آزاديخواهانه "زرنگار" در گرماگرم ماجراهاي گره شده با سرنوشت مردم افغانستان توانند بود.

 

3) هنر و ادبيات: با دريغ فراوان، سه چهار سال پسين، فصل غم انگيز کوچ جاودانه چندين تن از سرزمين فرهنگ و هنر و آگاهي کشور بود. "زرنگار" سوگوار نيز به نوبه خويش برگهايي را وقف بزرگداشت از جايگاه دوستان از دست رفته کرد:

 

سوگنامه ها/ يادنامه ها: "ارواشاد محمد علم بحرکي" (الف ياقوت)، "فرار از سالهاي مسخ" به ياد روستا باختري (مريم محبوب)، "روستا باختري، نويسنده يي در غبار فراموشي" (نعمت حسيني)، "روستا باختري: سپاهي گمنام ادبيات افغانستان" (سياه سنگ)، "در سوگ ليلا صراحت" (مريم محبوب)، "سلام بر تو اي ليلاي قبيله شعر" و "خاموشي ليلا صراحت روشني" (واصف باختري)، "حضور دوباره ليلا صراحت روشني در شعرهايش (زلمي باباکوهي)، "با ياد ليلا نم ميزند چشمانم" (زهره هاشمي)، "گلزاري که گلوي خونين داشت" در ماتم ليلا صراحت روشني (منصور سايل شباهنگ)، سوگسرودي براي ليلا صراحت (داود فرهام)، "چهرنماهايي از ليلا صراحت روشني" و "ليلا غروبي در سپيده دم" (سياه سنگ)، "گلفروشم ز من گلي بخريد" براي ميرمين پروين (مريم محبوب)، "هنگامي که قافيه ها رديف ميشوند" در سوگ داود فاراني، "چاقوسالاري در کانون آگاهي" در اندوه کشته شدن حبيب الله حيدري، "شيما رضايي را اينگونه کشتيم" (سياه سنگ)، يادهايي از صباح الدين کشککي، سيد حسن راضي، داکتر اختر مستمندي و سپيده جوانمرگ نوشته مشتاق کريم نوري، يادداشتي در باره شهيد محمد هاشم ميوندوال، بيشتر از سي نوشته و ترجمه در سوگ استاد عبدالشکور رشاد، غلام محمد الماسک، عبدالرحمان فتاح، نصرت پارسا، محمد عالم مارمول، محمد الياس بريالي، مولوي صالح محمد فطرت، دکتور عبدالسلام روستايي، دختر کتابفروش، يادنامه هايي براي شادروان آزاد کابلي به قلم سيد محمد آزاد، "شکوه کوه در آيينه آمو" براي استاد عبدالاحمد جاويد (سياه سنگ)، يادي از مولانا خال محمد خسته، ناديا انجمن با ناگفته هايش رفت (نقيب آروين)، فقدان داکتر عبدالظهور پرواني يک نيکمرد دانشمند (دکتور اکرم عثمان)، "پوهاند نور احمد شاکر (زرنگار) ، "کبير سنان" (زرنگار)، "مشت کوچک، قصه بزرگ: نصرت پارسا" (فرهاد دريا)، "دکتور نصير احمد وجوهات" (زرنگار)، "مير فخرالدين آغا به رحمت حق پيوست" (زرنگار)، "يادي از اولمير" (گل احمد شيفته)، عبدالرشيد سرحدي (همکار زرنگار)، "هشت سال بدون اسحاق ننگيال" (سياه سنگ) يکايک نمادهايي اند براي نکوداشت و حرمت به رفتگان.

 

در کليت، 2004، 2005 و نيمه نخست 2006 را ميتوان شگوفاترين دوران پرداختن به ادبيات در ده سال زندگي "زرنگار" دانست. تنها در هفتاد شماره گذشته، بيشترين، اگر نه همه، دستاوردها و کارکردهاي ادبي_ هنري افغانستان چه در ميان کشور و چه در برونمرزها به خوانندگان شناسانده شده اند. ازين ميان، ميتوان از چاپ بيشتر از يکصد و پنجاه پارچه شعر، پنجاه نقد ادبي، پنجاه مقاله در رابطه با پژوهشهاي ادبي، بيست و پنج داستان کوتاه، معرفي و بررسي بيست کتاب تازه، پانزده گفت و شنود ويژه با نام آوران عرصه ادبيات و هنر، چند سفرنامه ادبي و شمار زيادي از طنزهاي منظوم و منثور، به فشردگي چنين ياد کرد:

 

شعر: مولانا، حافظ، رودکي، عمر خيام، فرخي، رابعه بلخي، خليلي الله خليلي، گل پاچا الفت، ليلا صراحت روشني، کاظم کاظمي، خالده فروغ، کمال الدين مستان، رازق رويين، منصور سايل شباهنگ، فوزيه رهگذر برلاس، هارون راعون، گل احمد شيفته، عليشاه احمدي، داود فرهاد، کامل انصاري، مير اسماعيل جباري نژاد، همايون ساحل، محمد يوسف پناه، مجيد احسان، الف غالب، محمد اشرف بيخود، ولي شاکر، فيض محمد فيضي، م. فرهود، حسيب الله فضل نسيم، ترانه جوانبخت، رحيم الله دراني، محمد کبير بختياري، شاه معين، اشرف بيخود، غيب علي دانش، عليشاه احمدي عباب، غلام نبي خاطر، عبداللطيف صديقي للندري، و چندين سروده از عاکف گوران، ساجي دانندا، خوزه آنتانيو برينال، محمود درويش و کرن ايتلسداتار با ترجمه هايي از واصف باختري و صبورالله سياه سنگ

 

داستان: افزون بر پايان رمان "کوچه ما"، "کوچکترين" از دکتور اکرم عثمان، "بن بست" نوشته روستا باختري، "آدم برفي" اثر جواد خاوري، "خون پنجره" نوشته نعمت حسيني، "سرخ و سپيد" از خالد نويسا، "خاليي فصل" به قلم عماد جوادي، "چوديي پروانه" نوشته ضيا افضلي، "گره" و "سفرنامه رويا" به قلم رزاق مامون، "دست شيطان" به خامه عزيزالله نهفته، "بابه گاربيجي" از غ ح ناصري، "کاغذ پرانباز" از خالد حسيني ترجمه ضيا افضلي، "پادشاهي که زاغها انتخاب ميکردند"، "گريه هاي درخت" و "خانه يي با يک درخت توت" از قادر مرادي، " جنهاي کافر" از قدير حبيب، "نشان انگشت" از دستگير نايل، "گذشتن از آيينه" از سياه سنگ، "اندوهم را به کدامين دره فرياد کنم" از هرچرن چهاوله بهارتي، "ملکه يا کنيز؟" نوشته ميخاييل ميخاييلوويچ زوشينکه، "بازيهاي بي پايان" نوشته ايتالو کالوينو (برگردان: سياه سنگ)

 

نقد و بررسي: چهار نقد تحليلي "گلنار و آيينه" (رمان اعظم رهنورد زرياب) نوشته نعمت حسيني، زلمي باباکوهي، سليمان راوش و صبورالله سياه سنگ، دو نوشته از دو ديدگاه در پيرامون "خانم جورج" (گزينه داستاني مريم محبوب) از حنيفه فريور و ضيا افضلي، بررسي "کاغذپران باز" (رمان خالد حسيني) توسط دکتور آرلي لويين (برگردان: سياه سنگ)، "نقد و عيار نقد" يا نگاهي به "چشم انداز شعر امروز افغانستان (اثر قنبر علي تابش) از سوي ابوطالب مظفري ، "يک يادآوري دوستانه" از شفيق وجدان بر بخشي از "کوچه ما"، "صعود و نزول سبک هندي" از دکتور بشير سخاورز، "حرفهاي غير قابل چاپ" در باره جريده "آفتاب" و رمان "گلنار و آيينه" از سليمان راوش، "يادي از ماني ثاني: کمال الدين بهزاد" و "هنر در گذر سده ها" نوشته گل احمدشيفته، "جهاني از سايه هاي يک دست" نوشته پيمان اسماعيلي و ...

 

مصاحبه ها: "رو به رو با واصف باختري" (تهيه کننده: پرتو نادري/ بازتايپ: ايشر داس)، "رهنورد زرياب و داستان فرهنگ" (گفتگو با گزارشگر نشريه پيوند/ بازتايپ: معروف کبيري)، "لحظه يي با روستا باختري" (تهيه کننده: نعمت حسيني)، "گفت و شنودي با دکتور اکرم عثمان" (تهيه کننده: نبيله زحل يعقوب)، "سپوژمي زرياب: قلمي در برابر کابوس" (تهيه کننده: ياسمينا سوپووا/ برگردان: سياه سنگ)، "مصاحبه با منصور سايل شباهنگ" (تهيه کننده: کاظمي)، "گفت و شنودي با استاد واله" به همت مشتاق نوري، "نقشهاي کلاسيک و ديدگاههاي نو" گفت و شنودي با محمود باخترياني، رهنورد زرياب و جايزه نوبل (صداي آلمان)، "دعاي مردم نوشداروي من بود" گفتگوهايي با فرهاد دريا، "فريد رستگار، وجيهه رستگار و حميده عبدالله" (تهيه کننده: ذبيح الله امانيار)

 

به همين گونه اند مصاحبه هايي با دکتور سيد مخدوم رهين، اعظم رهنورد زرياب، و غلام حسن حضرتي رييس نشرات راديو از عنايت عبيدي و گفت و شنودهاي دامنه داري با وحيد قاسمي، اسدالله ولوالجي، صبورالله سياه سنگ و ...

 

کتاب: شناسايي "قحط سالي" (دکتور اکرم عثمان) در نوشته يي با عنوان "قحطسالي در قحطسال انديشه و فرهنگ" به قلم اسحاق نگارگر، بررسي "پرستوي کابل" (ياسمينه خضرا) با ترجمه دکتور لعلزاد بلوچ، نگاهي به گزينه سروده هاي "ماه هزار پاره" (شريف سعيدي) از سوي حميرا نکهت دستگيرزاده، يادداشتهايي بر داستان بلند "کتابفروش کابل" (آسني سيستد) نوشته اسدالله هدف، در حاشيه گزينه سروده هاي "آتشسرا" (معتصم بالله خليلي) از سوي عنايت الله شهراني، معرفي رمان "کاغذپران باز" (خالد حسيني) توسط اسدالله شفايي، بازشناسايي "زندانيان قلعه مرگ" اثر صوفي غلام محمد به اهتمام نصير مهرين، نوشته يي در باره "ما باشندگان ديرينه اين سرزمين" (ايشر داس) توسط "زرنگار"، نگاهي به "فصل آخر" (اسماعيل اکبر)، "نگاهي به کتاب که کيست؟" و "گذاري بر بوطيقاي خاک: آرش آذيش" از ضيا افضلي، "گزيده اشعار خليلي به زبان انگليسي"، "بستر گلهاي سرخ" از نيلوفر پذيرا، "به کوچه ما خوش آمديد" و "مردا ره قول اس از آرلي لويين" (صبورالله سياه سنگ)، "از سالهاي توت و ابريشم: رازق رويين" (زرنگار)، "راز و نياز عاشقان" از نحيب الله احساس احسان، "تاريخ تحليلي افغانستان: عبد الحميد محتاط" از رباني بغلاني و ...

 

مباحث ادبي/فرهنگي: "واصف باختري آفرينشگر انديشه ورز و انديشه گر آفريننده"، "نکته هايي پيرامون نقد ادبي نوين، "نيمرخي از بريده تاريخ" و "صوفي عشقري شاعر مردمي" اثر گل احمد شيفته، "کافکا – استاد مضحکات سياه" و "شخصيت زنده افسانه يي" آصف بره کي نوشته محمد آصف بره کي، "بيا و به امامت مردم نماز کن" و "اگه شمالي لاله زار نباشه" نبشته ايشر داس، "نگاهي به نامريي هاي دنيا غبار" اثر نعمت حسيني، "چادري بپوش/ چادري نپوش" از ليلا صراحت، "در حاشيه چادري بپوش و چادري نپوش" از نصير مهرين، "يادي از جميله زمان انوري" به قلم مشتاق نوري، "ديباچه يي بر شعر" از استاد يوسف سيمگر باختري، "بزرگداشت مولانا" نوشته ضيا افضلي، ابوالمعاني بيدل" نوشته ع سرحدي، "خاطره کنسرت فرهاد دريا" از انجنير شاه معين، "هنر در گذار سده ها" از گل احمد شيفته، "راه ابريشم شعر" نوشته دکتور بشير سخاورز، "چرا آب مسموم شده را در ختم کنسرت در حلق فرهاد دريا نريختند؟" (زرنگار)، "در به در به دنبال شعر" از سياه سنگ، "يادي از استاد برشنا" به قلم گل احمد شيفته، "يادنامه آقا سيد نسيان" از عنايت الله شهراني

 

سفرنامه هاي ادبي: "من پرندگان را در بي سرحد بودن ميشناختم" نوشته خالده فروغ، "ماه بر نگين/ نگين بر انگشتر کوه" نوشته سياه سنگ، و ...

 

طنز: "از خودکش بيگانه پرست"، "خنده امريکايي"، "پيام يوحنا به جورج" نوشته محمد آصف بره کي، "چالاکترين آدم روي زمين" از انجنير شاه معين، "درس" نوشته عظيم جسور، "انتخاکباد" از وليد پوپل، "گل سرخ" نوشته لکشمن گنگولي، و چندين سروده و پارچه هاي طنزي از گلشهيد مفتاح، کلک راستگوي، ن. سرکوهي، زنبيل، چلوصاف و ...

 

4) ارزشهاي باستاني

 

"يادداشتي در مورد باستانشناسي" از محمد اکبر اميني بهداد، سلسله "جشن باستاني نوروز" ("زرنگار")، "نوروز در شهرهاي مختلف افغانستان" از عبدالحکيم صافي، "پيشينه رواجهاي نوروزي" از دکتور خوشنظر پاميرزاد، "بلورستان يا نورستان امروز" نوشته کامل انصاري، "برامک دهکده يي با مدنيت کهن" از سيد اسماعيل مشفق، سلسله ترجمه هاي زيبا و ماندگار در پيرامون اسطوره ها و حماسه ها به قلم جوشن، "در باغستان کابل قديم و نظري به علم گنج" از گل احمد شيفته، "اسرار مناره هاي سر به فلک کشيده"، "سلسال و شهمامه"، "هندوکش بزرگ"، "البزر بلخ و تصوير تاريخي" و "مناره هاي غزني" از کامل انصاري، "ذخاير آرشيف ملي ما را دزديدند" از عبدالجليل جميلي، "باغچه آخوندجي" از گل احمد شيفته، "آيا گنجينه طلا تپه دست نخورده مانده است؟"، "گنجينه طلا تپه و نمايشگاه شهر به شهر"، "آنچه من گم کرده ام"، "سرگذشت و سرنوشت موزيم ملي افغانستان"، "تاراج دامنه دارتر و دزدان دليرتر"، "دسته گلي براي موزيم کابل" در حاشيه جايزه پرنس کلاوس هالند به عمراخان مسعودي، "رهزنان يا رهنمايان" در تپه بازي خيل کابل و مس عينک لوگر نوشته يا ترجمه سياه سنگ، و چندين گزارش در پيرامون سرنوشت نامعلوم بوداهاي باميان و دامنه غارت آثار باستاني افغانستان

 

5) پژوهش

 

سلسله ارزشمند پژوهشهاي حقوقي زير نام "تهديد حقوق بشر در مبارزات انتخابات پارلمان افغانستان" اثر دکتور نيکپي، نوشته ها و برگردانهاي دلچسپ از دانستيهاي مذهبي، و اسطوره هاي جاودان به همت جوشن، "دغدغه خصوصي سازي"، "نگاه گذرا به وضعيت محيط زيست در افغانستان"، "قانون اساسي جديد بيمها و اميدها" و "بررسي ميزان تاثير بيابانزايي بر محيط زيست" از پوهاند استاد حسنيار، "نظام بهره داري از زمين" از دکتور اکرم عثمان، "در جستجوي ملکه سبا" ترجمه دکتور لعلزاد بلوچ، "اهميت اتنو گرافي در راه تشکل ملي" نوشته دکتور صاحبنطر مرادي، "پرومته و شيطان: تاملي بر جهانبيني انسان مرکزيت"، "گفتمان خشونت: نگاهي به فلسفه ليوتار" نوشته مسعود راحل، "آب سرچشمه حيات و کالاي ستراتيزيک قرن" از استاد نجيب فهيم، "قلمرو صلاحيت قضا در جمهوري اسلامي افغانستان"، "تأملي بر پيشنويس قانون اساسي جديد افغانستان"، "نيم نگاهي به پروسه قانون اساسي" نبشته محمد هادي حکيمي، "افغانستان ميان جمهوريت و شريعت" از دکتور رنگين دادفر سپنتا، "تفاوتها و شباهتهاي زمين و مريخ" از پوهاند محب الله رحمتي، "د صنعت بنستونه" از جوشن، "در گرماي صد هزار آفتاب" نوشته گل احمد شيفته، "سزاواري آموزش فلسفه اسلامي" اثر سيد حسن نصر ترجمه ذوالمجد عالمشاهي، نقدر و بررسي آثار دکتور اسدالله شعور، به همينگونه پژوهشهايي در پيرامون هنر، ادبيات، تاريخ، حقوق زن، کار شاقه کودکان، سه دهه نقض حقوق بشر، و ... از نويسندگاني چون دکتور رسوال رحيم، گل احمد شيفته، رباني بغلاني، همايون باخترياني، عبدالظهور پرواني، عبدالقدوس لودين، عبدالرشيد سرحدي، احمد عدالت دوست، و "سونامي نازنين! خوش آمدي" نوشته سياه سنگ

 

6) تاريخ

 

نوشته هاي دامنه دار و همه جانبه دکتور اکرم عثمان در پيرامون روندهاي سياسي_تاريخي و بررسي برخي جنبشهاي سياسي در افغانستان، "چرا سيد جمال الدين افغاني به افغانستان برنگشت؟" اثر نصير مهرين، "تاريخ پر مخ زي" از الف ياقوت، سلسله "با لواي سواره نظام به سوي کابل" اثر آر سي ميتفورد با ترجمه دکتور لعلزاد بلوچ، "تهاجم بر قصر تپه تاج بيگ کابل" برگردان: محمد آصف بره کي، "کارنامه شاهدخت سلجوقي" از گل احمد شيفته، "يک بناي تاريخي فراموش شده" اثر پوهاند حسنيار، "فيض محمد کاتب تاريخنگاري در غبار تاريخ" از سياه سنگ، و ...

 

7) موسيقي

 

"فرهاد دريا به وطن برگشت"، "آهنگهاي ناشناخته احمد ظاهر" نوشته سلطان احمد، "سالهاي طلايي صدا و سرود: جليل زلاند" نوشته محمد آصف معروف، "سلطان بدون جانشين اقليم رباب: استاد محمد عمر" نوشته گل احمد شيفته، "سخني پيرامون انجمن احياي موسيقي کهن افغانستان" از عماد جوادي وحيد امين، "ذبيح الله امانيار هنرمندي که در زمان طالبان ارشيف راديو را نجات داد" از مشتاق کريم نوري، "رويکردي به يک رويداد: نگاه فشرده به کارکردهاي وحيد قاسمي" و نگاهي به جايگاه موسيقي در پيشينه فرهنگي افغانستان" نوشته و ترجمه ضيا افضلي، "يادي از اولمير" نوشته گل احمد شيفته، "درخت پر شگوفه فروردين: احمد ظاهر در آستانه شصت سالگي"، "ظاهر هويدا در آستانه شصت سالگي، و "حنگه مينه زما و ستا وه، حنگه هير شو د يو بل نه"به ياد قمرگل، "نجيب رستگار در پرده هفتم خاموشي" نوشته سياه سنگ، و ...

 

8) سينما

 

يادداشتهايي در باره فلم "اسامه" و "صديق برمک بار ديگر بر نردبان شهرت" از نعمت حسيني، تبصره هايي بر فلم "سه نقطه"، گزارش "خانه اسامه بن لادن: يک اثر هنري متفاوت"، نگاهي به جشنواره فلمهاي کوتاه مستند افغاني نوشته ضيا افضلي، "درد دل بازيگران فلم اسامه" از عبدالنافع شيرزاد، "معجزه سناريو" از دکتور بشير سخاورز، "خون پشت پرده رقاص آتش"، بررسي زندگي کوتاه هنري و کشته شدن جواد واصل از سوي سياه سنگ و ....

 

9) طبابت

 

بدن گزافه ميتوان دکتور حسين دانشور را پرکارترين دوست "زرنگار" دانست. اين نويسنده نستوه ضروري ترين آگاهيهاي طبي و صحي مورد نياز خانواده ها را با ساده ترين شيوه نوشته و به خوانندگان رسانده است. "طب سوزني چين" نوشته دکتور امير منصوري، و برخي از نوشته هاي دکتور زهره عاطف نيز ستودني اند.

 

10) بازتابها

 

"سرودي که ملي نيست" از خواجه بشير احمد انصاري، "نظري به مصاحبه هنرمند محبوب: وحيد قاسمي" از فرحت هروي، "به پاسخ تظاهرات ضد امريکايي را چه کسي تغذيه ميکند" از مير ناصرالدين کليم زيوري، درنگي بر نوشته خانم سوسن سيستاني از سيد محمد اکبر سيدزاده، و ...

 

11) گوناگون

 

يک) کبير الينگاري نوشته هاي ارزشمندي داشت در پيرامون چگونگي وضع و رويدادهاي شهر کابل. "د کابل تنظيمي اداره د هيواد د گتو د ساتلو توان نلري" که آميزه زيبايي از خاطره نويسي و گزارش را با شيوايي ويژه يي به خواننده پيشکش ميکند، يکي از آنهاست. با دريغ اين سلسله همواره خواندني دنباله نيافت.

 

دو) محب الله رحمتي با گشايش ستون تازه "معرفي شهرهاي افغانستان" از تاريخ و جغرافياي کابل، قندهار و غزني آغاز کرده بود. چه بهتر اگر اين بحث بار ديگر تازه شود و هر گوشه کشور را در برگيرد.

 

سه) سخن از گسست آمد و جا دارد از ناپديد بودن برگردان رمان "کاغذ پرانباز" خالد حسيني به قلم ضيا افضلي آتش در اين دوهفته نامه نيز ياد شود. چاپ اين رمان در اگست 2004 در زرنگار آغاز شد و گذشته از چند درنگ تا اپريل 2006 در ده بخش دنبال گرديد. اينک ماههاست "کاغذ پرانباز" در جاي پيشين به چشم نميخورد.

 

گرچه زرنگار در چاپ پيوسته رمان 1450 برگي "کوچه ما" (دکتور اکرم عثمان) در يکصدو سي و پنج بخش که در هر شماره فرستاده ميشد، از پانزدهم جون 1998 تا يکم اپريل 2004، آزمون خوبي داشت، ولي شماري از گردانندگان رسانه ها پيمان را بر اين ميبندند که نويسنده يا مترجم بايستي کليت اثر مورد نظر را از آغاز تا پايان به نشريه بسپارد تا رويدادهاي ناگهاني نتواند هنجار يکدست چاپ و بازتاب آن را آسيب رساند.

 

به هر حال، يک سال پس از اقدام ضيا افضلي، "کاغذ پرانباز" به نام "بادبادکباز" نخست در بهار 2005 از سوي مهدي غبرايي، و به دنبالش در تابستان 2005 به همت دو بانوي هنرمند (زيبا گنجي و پريسا سليمانزاده اردبيلي) به فارسي ترجمه شد و به شکل کتاب به بازار آمد.

 

کساني که هر سه متن فارسي و اصل انگليسي رمان خالد حسيني را خوانده باشند، با من در گفتن اين نکته که برگردان ضيا افضلي شيواتر و امانتدارانه تر از دستاوردهاي آن سه همزبان ايراني است، همنوا خواهند بود.

 

چهار) گذشته از آناني که در بالا ياد شدند، اينک به نامهايي که رويهمرفته بيش از يک بار با "زرنگار" همکاري کرده اند، اشاره ميشود: ياقوت، حاجي سخي احمد، نبي قديريان، سيد حسن نصر، نضراب عالمي، الهه ظفري، غني هما، جمال موسوي، قاسم قاموس، مظفر دره صوفي، نيلاب رحيمي، سرکوهي، دکتور مهدي، دادخواه کابلي، آقا سيد نسيان، منيره رحيمي، داود ناجي، اسمأ حبيب، هلال، مظفر دره صوفي، جمال آرام، فوزيه مرادي نظري، محمد سرور جوادي، دکتور ر.د.س، عبدالغني حبيب، کوهي و بدون شک شمار زيادي از قلمپردازان ديگر

 

کاستيها و کمداشتها

 

دوباره بايد گفت که "زرنگار" ميتوانست بهتر از اين باشد. هنگامي که سخن از بهبود "زرنگار" يا هر نشريه ديگر ميرود، نقش همکاران، نويسندگان و هنرآفرينان نيز در آن پديدار ميشود.

 

کمکاري به جاي همکاري از سوي آناني که هم انديشه و قلم دارند و هم زبان و انگشت انتقاد، و آنهايي که بيشتر خرده ميگيرند يا ميکوبند، و کمتر يا هيچ پيشنهاد يا رهنمايي ميکنند، اگر گره ديگري به دشواريها نيفزايد، در گشودنش هرگز کمکي نخواهد کرد.

 

تا جايي که ديده ميشود، "زرنگار" ميرود تا بر يک يک دشواريها چيره گردد:

 

1) "زرنگار" در کليت و به ويژه در سالهاي 1998 تا 2004 بدون "سخن آغازين" يا سرمقاله، با گزارشهاي سياسي درون کشور آغاز ميشد. هنوز نيز گهگاه چنان ميشود. اين روش، دوهفته نامه استوار و نيرومندي را همسويه خبرنامه "Newsletter" ساده جلوه ميدهد، در حالي که درونمايه اين نشريه چندين بار غنامندتر از محتواي يک خبرنامه ساده و نازک است.

 

سرنامه يا سخن نخست افزون بر آنکه حضور و پويايي گرداننده (يا گردانندگان) نشريه را تضمين ميکند، ميتواند در شناخت مواضع و هويت هر شماره کمک کند. از سوي ديگر، پابندي به اين اصل، نمايانگر درجه تعهد به ارزشهاي پذيرفته شده مطبوعاتي نيز است.

 

2) افزون بر آنچه که از درون کشور به "زرنگار" ميرسند، بسياري از اخبار و گزارشهاي تازه مربوط به افغانستان از رسانه هايي مانند BBC، پژواک يا يکي دو منبع ديگر برگرفته ميشوند. اين نشريه اکثريت قريب به تمام منابع را با امانتداري ياد کرده است. با اين حال در گذشته در چند مورد، گزارش و گفتاوردهايي که درست بودن شان پرسش انگيز بود، به "زرنگار" راه يافته بودند. اينک، احتياط بالاتر از اعتماد دانسته ميشود و سرچشمه ها با پيشينه درستکاري شان سنجيده ميشوند.

 

3) گاه هنوز هم گزارشها با قيد تاريخ وقوع رويدادها مشخص نميگردند. شايد بتوان زمان واقعه را با در نظرداشت مقطع همان دو هفته يي که گزارشش در "زرنگار" چاپ ميشود، حدس زد؛ ولي اگر پاي پژوهش يا بررسي دقيقتر و مشخصتر در ميان باشد، آنگاه نقيصه مجهول بودن عنصر زمان درشتتر به چشم ميخورد.

 

بهتر است در آغاز يا پايان هر حادثه دستکم عناصر زمان و مکان فراموش نشود. اين اصل در نقش "بايد" بيچرا، در همه رسانه هاي جهان در زير عنوان و نام نويسنده و بلافاصله در آغاز سطر نخست رعايت ميشود. برخي از گزارشگران کارشناس، دقت و مرزشناسي زماني را به جايي رسانده اند که حتا ثانيه، دقيقه و ساعت سپردن گزارشها شان به رسانه ها را نيز ياد ميکنند.

 

4) گاه ممکن است در جريان دو هفته، بيش از يک گزارش، مثلاً دنباله يا آويزه هاي رويداد معيني از رسانه هاي ديگر به دست آيد. در چنين موارد بهتر است "زرنگار" به جاي بازآوردن پارچه پارچه گزارشهاي ظاهراً جداگانه (ولي همريشه و پيوسته) آنها را يکباره زير عنوان يگانه يي بافت دهد، تا هم از تکرار عموميات جلوگيري شود و هم زنجيره حوادث يکدست گردد.

 

5) "زرنگار" با همه کوششي که دارد، نتوانسته از جنجال "اشتباهات تايپي" رهايي يابد. با دريغ گاه دامنه اين کاستي از نادرستي تايپي در متن فراتر رفته و در بزرگترين عنوانها، شماره هاي تلفون، اعلانات و حتا درهم برهم چيدن ستونها يا مصراعهاي يک شعر به شکل بيرابطه نيز رسيده است. چنين ناهنجاريها زياد نيستند، و اندک دقت ميتواند از تکرار آن بکاهد.

 

"زرنگار" و اعلانات

 

ميگويند "نيمه بيشتر زرنگار اعلان است و چنين طرحي فضا را براي نوشته هاي جدي تنگ و تنگتر ميسازد". شايد مريم محبوب و زلمي باباکوهي در پيرامون چند و چون اين نکته پاسخ يا گفتنيهاي برون از يادداشتهاي زيرين نيز داشته باشند:

 

1) در جهان رسانه هاي آزاد يا غير وابسته که منبع آشکار يا پنهان تمويلي (از نوع بودجه سالانه) نميداشته باشند، آيا ممکن است با تکيه بر حق الاشتراک پيش رفت و نقد هستي نشريه را به اين گونه گروگان نسيه گذاشت؟ کمتر نشريه يي را ميشناسيم که ولو در هر دو صورت به آگهيها نپردازد. بسياري از نشريه هاي نام آور امروزي از Time و Newsweek تا روزنامه هاي شماره يک جهان به اتکاي اعلانات زنده اند، زيرا راه ديگري براي زيستن ندارند.

 

نه تنها "زرنگار" بلکه هر نشريه ديگر در نقش "اخبار مجتمع" ناگزير است براي همه ابعاد زندگي، جاهايي در برگهايش داشته باشد. چنين گامي هم ميتواند پشتوانه بقاي رسانه ها باشد و هم ابزار مناسبي براي شناسايي و پخش کانونها و مراجع اعلان دهنده.

 

2) با دريغ، برخلاف بسياري از جوامع ديگر، همدياران ما گرايش چنداني به خريداري، پشتيباني يا برپا نگهداشتن نشرات (خواندني) ندارند. شايد چنين شور و گرما در مورد سينما، موسيقي، رقص يا ساير سرگرميهاي هنري دگرگونه باشد، ولي هنگامي که پاي کتاب يا نشريه به ميان آيد، خيلي دل مان ميخواهد آن را بيزحمت و رايگان به دست آوريم. چه بسا که در همچو حالات گلايه هم داشته باشيم که "دوستان نشرات و کتابها شان را براي ما منظم نميفرستند!"

 

اگر "زرنگار" يا هر نشريه مانند آن، "اعلانات" را هم نپذيرد، توان چاپ که هيچ، هزينه فرستادن آن به چهار گوشه جهان تا کجاها خواهد کشيد؟

 

چند اگر و ايکاش

 

"زرنگار" بايگاني ارزشمند ولي فراموش شونده صدها نوشته و دهها کتابي که ميتوانند در نقش "آويزه" يا پيوست اين دوهفته نامه جداگانه نيز چاپ شوند، است. بايسته و به هنگام خواهد بود اگر گردانندگان "زرنگار" در نقش دارندگان اصلي حق چاپ و امتياز، نگاهي به اين پيشنهاد بيفگنند و سالانه در کنار اين دوهفته نامه، دستکم دو سه کتابي از اين انبوهه بيرون آورند.

 

باز هم بايسته و به هنگام خواهد بود اگر "زرنگار" مانند بسياري از رسانه هاي امروزي جهان، جايگاهي در انترنت داشته باشد. روشن است که همه نوشته ها در "زرنگار" با برنامه هاي کمپيوتري تايپ و تهيه ميشوند، گذاشتن آنها روي سايت ساده ترين کار خواهد بود. باور دارم که سايت "زرنگار" به زودي، نه تنها خواننده بلکه همکار فراوان نيز خواهد يافت.

 

سالهاست داستاني از مريم محبوب يا زلمي باباکوهي در "زرنگار" به چشم نميخورد. در گذشته، به ويژه از 1997 تا 2001 چنين نبود. اميدوارم نويسندگان نامبرده، در کنار سرگردانيها و سرگرميهاي زرنگار، نوشتن داستانهاي زيبا و بازتاباندن آن در اين رسانه "زيبا" را فراموش نکنند.

 

سخن پسين

 

در گذشته ميگفتند: "آگاهي توانمندي است"، امروز ميگويند "آگاهي به کار انداخته شده نيرومندي است." ازينجاست که رسانه ها خاستگاه نيرو ميشوند و نويسندگان شايسته ترين فرزندان و همکاران تاريخ.

 

هر رسانه سررشته يي به دستِ گردانندگان و سرنوشتي به دستِ گيرندگانش دارد. اين نشريه خستگي نشناس را بايد پاس داشت و براي بهبودش کوشيد.

 

جا دارد از همه همکاران و ياران برگزيده که در سرما و گرما پا به پاي "زرنگار" تا کنون آمده اند، و با خامه تواناي شان يار و ياور مريم محبوب و زلمي باياکوهي بوده اند، و نيز از همه اعلان دهندگان گرامي که نيات نيک شان در راه استوار نگهداشتن پايه هاي وجودي "زرنگار" ناگفته پيداست، با سپاس ياد شود.

 

زرنگار! پا گذاشتنت به يازدهمين فرسنگ زندگي فرخنده باد!

 

[][]

ريجاينا (کانادا)

1 نومبر 2006

 

***********

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٣۸                  سال دوم                              نومبر ٢٠٠٦