کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

میر حسین مهدوی

 

 

خون در خاورمیانه

 

 

با روی کار آمدن دولت حماس، موجی از مشکلات دامن فلسطنیان را گرفت. کمک های جامعه جهانی قطع شد و فشارهای اقتصادی روز به روز بر دولت اصول گرای حماس افزایش یافته و کم کم زمینه سقوط مسالمت آمیز این دولت را فراهم می کرد. در سوی دیگر جنبش فتح به رهبری محمود عباس که یک حزب واقعیت گراست، هم سال ها پیش دولت اسرائیل را به رسمیت شناخته بود و هم سعی می کرد دچار دیالوگ های منفی و تنش زا با سران اسرائیل نشود. برخلاف سران حماس،  تلاش های محمود عباس بر توسعه روابط با دولت اسرائیل استوار بود.
دولت تحت رهبری جنبش فتح، با کمک های مالی جامعه جهانی و وجوهات مالیاتی که دولت اسرائیل در اختیار این حزب قرار می داد  به امر دولت داری می پرداخت. البته هم محمود عباس و هم جنبش فتح، به اندازه حماس از اسرائیل تنفر داشتند و آنرا دولتی اشغالگر و غیر انسانی می دانستند اما شرایط تحمیل شده بر مردم فلسطین را چنان ارزیابی می کردند که باید متناسب با توانمندی های شان حرکت کنند.

دولت فلسطینی با کمک مالی شرکای دولت اسرائیل روزگار می گذراند. توان سیاسی، نظامی و اقتصادی طرفین قابل مقایسه نبود و نیست.جنبش فتح از دو گزینه نبرد بیباکانه و  زندگی مسالمت آمیز و صبورانه، دومی را برگزید. فتح، نبرد نظامی را به تعویق انداخت و گفت ما به اندازه کافی کشته شده ایم. بیش از این لازم نیست کشته شویم. باید زندگی کنیم و لو در خاک خودمان اسیر دولت اجنبی باشیم.
 

اما حماس، ضمن اینکه دولت اسرائیل را به رسمیت نمی شناخت، مبارزه علنی – جهاد – علیه این کشور را هم از نظر مذهبی و هم از نگاه ملی گرایانه واجب می شمرد. روی کار آمدن چنین دولتی در فلسطین می توانست برای اسرائیل پیام های فراوانی داشته باشد. یکی از این پیام ها این بود که مردم فلسطین علی الرغم رنج های صد ساله شان، هنوز هم حاضرند بابت خاک شان خون بدهند و خون بنوشند. اسرائیل نمی خواست که این پیام بیش از این علنی و قابل شنیدن برای مردم دنیا باقی بماند.

همکاران بین المللی اسرائیل ابتدا کمک های مالی به دولت حماس را قطع کردند.  بعد از آن در گیری های لفظی و گاه عملی بین دو حزب عمده فلسطینی در گرفت و بعد تر از آن یک سرباز اسرائیلی توسط گروه نا معلوم فلسطینی ربوده شد. ربوده شدن این سرباز به دولت اسرائیل این امکان را داد که از هوا و زمین وارد نوار غزه شده و در عین حال هشت وزیر، بیست نماینده پارلمان و نیز معاون نخست وزیر دولت خود گردان فلسطین را به اسارت بگیرد.
شدت عمل دولت اسرئیل نشان می دهد که این دولت از حوادث پیش آمده در فلسطین به عنوان فرصتی برای تنبیه گروههای اصول گرای فلسطینی استفاده کرده است. نوار غزه دو باره به اشغال اسرائیل در آمد و اوضاع نسبتا آرام مناطق اشغالی دو باره به وخامت گرایید. در چنین گیر و داری، حزب الله لبنان با حمله به نیروهای مرزی اسرائیل، هفت نفر از آنان را کشته و دو نفر شان را به اسارت گرفت. اسرائیل در پاسخ به این حرکت حزب الله، جنوب لبنان را از هوا و زمین مورد حمله قرار داده و در اثر این حملات، تعداد زیادی از غیر نظامیان به قتل رسیده و آسیب های فراوان اقتصادی به لبنان وارد شده است.

تغییر لحن نخست وزیر اسرائیل، نسبت به همتای قبلی اش، هم متاثر از برتری قرائت تمامیت خواهانه و برتری طلبانه قومی در درون کابینه اسرائیل است و هم ناشی از تحولات سیاسی نظیر به قدرت رسیدن یک حزب تمامیت خواه و اصول گرا در دولت خود گردان فلسطین. دولت اسرائیل، امتیازات داده شده به دولت فلسطینی را بیش از حد زیاد دانسته و و تحولات سیاسی اخیر را فرصت مناسبی برای کاستن این امتیازات به حساب آورد.از سوی دیگر، آمریکا نیز در چالش های جاری می خواهد با پیش کشیدن پای دولت های ایران و سوریه، در جنگ علیه اسرائیل، بهانه مناسبی جهت برخورد با آنان را بیابد. دولت بوش، به صورت بسیار قاطع از حق اسرائیل برای دفاع از خود، حمایت کرده و با تروریست خواندن گروههای حماس و حزب الله، از دولت های ایران و سوریه خواسته است که دست از حمایت این گروهها بردارند.
از سوی دیگر، آمریکا درتلاش است تا جامعه جهانی، حزب الله لبنان رابه عنوان یک گروه رسمی تلقی نکرده و برای خاموش شدن شعله جنگ در جنوب لبنان، قبل از هر چیزی این حزب باید خلع سلاح شود. آزاد شدن بی قید و شرط دو سرباز اسیر اسرائیلی، خلع سلاح حزب الله و کنترل ارتش لبنان بر جنوب این کشور – به جای حزب الله لبنان – از جمله پیش شرط های دولت اسرائیل برای اعمال آتش بس است. این شروط نشان می دهد که هم اسرائیل و هم آمریکا، نگرانی اصلی شان خاموش کردن شعله های آتش نیست . آنان نگران منافع سیاسی خود بوده و چه بسا که جرقه زن اصلی این آتش بزرگ، خود آنان باشند. جورج بوش، در یک گفتگوی خصوصی با تونی بلر، صدر اعظم انگلیس، از برخورد کوفی عنان سر منشی عمومی ملل متحد، شکایت کرده و گفته است که : من دوست دارم به کوفی بگویم به اسد تلفن کند و کاری صورت بدهد.
 

با توجه به مولفه های مطرح شده در سیاست دولت های آمریکا و اسرائیل، چنین به نظر می رسد که:

 

1 – دولت بوش و اسرائیل در صدد تنبیه کل مردم فلسطین به جای حماس و کل مردم لبنان به جای حزب الله لبنان می باشند.

 

2 – توسل به خشونت و زور، آنهم از سوی دولت های مستقر و مدعی آزادی و دموکراسی و حقوق بشر، می تواند به معنی صوری و لفظی بودن این مفاهیم برای این دولت ها باشد. دولت بوش،  با هدف کشاندن دولت های ایران و سوریه به جنگ، به مرگ صدها لبنانی و فلسطینی رضایت داده و با قبول حق دفاع یک جانبه برای  اسرائیل، از تمامی وحشت آفرینی ها و خشونت پروری های این دولت دفاع می کند.

 

3- چنان به نظر می رسد که دولت بوش در کشاندن پای دولت های ایران و سوریه در جنگ، توفیقی نخواهد داشت. نتیجه سیاست های ظالمانه دولت آمریکا، تنها قربانی شدن مردم لبنان و نابود شدن بخش عمده از زیر بناهای اقتصادی و سیاسی این سرزمین می باشد.

 

4 – اصول گرایی و دخالت ندادن توانمندی ها  و نا توانی ها در تبیین سیاست های کلی، حزب الله لبنان و حماس را به عنوان گروههای دخیل در توسعه جنگ،  مطرح کرده است. آنچه که حماس و حزب الله می خواهند، با آنچه که می توانند فاصله فراوان دارد اما این دو گروه با تهییج احساسات ملی و مذهبی مردم، می خواهند این فاصله را با خون پر کنند. پر کردن فاصله ها با خون، حتی خون دشمن متجاوز، یک راه حل دراز مدت نیست.

 

5- دولت های ایران و سوریه، با اهداف مشخص سیاسی، به حمایت حرکت های خشونت آمیز در فلسطین  پرداخته و تلاش آنان بر توسعه جنگ و نفرت متمرکز شده است. عواقب توسعه خشونت چیزی جز نابودی بیشتر مردم فلسطین و لبنان نیست.

 

6- اسرائیل به عنوان یک دولت مذهبی و اشغالگر، دقیقا راه رشد و گسترش نفوذ گروههای تندرو  حماس و حزب الله را باز تر می کند. گو اینکه تشابهات فراوانی میان آنان وجود دارد. دولت اسرائیل به کمک مالی، تسلیحاتی و اطلاعاتی آمریکا در صدد نابود کردن حماس و حزب الله است و حزب الله و حماس، در صدد حذف اسرائیل از نقشه زمین. این حذف کردن ها و حذف شدن ها، قبل از هرچیزی به توسعه فساد و خشونت دامن زده و رسیدن گروهها و دولت اصول گرا به اهداف شان را در کوتاه زمان، نا میسر می سازد.

 

7- عبور نیروهای اسرائیلی از مرز های بین المللی لبنان، تجاوز آشکار به حدود و ثغور یک سرزمین رسما آزاد می باشد.  آمریکا اصرار دارد که باید اول حزب الله خلع سلاح شود بعد جنگ متوقف گردد. ظاهرا قدرت های بزرگ جهانی با این خواست آمریکا هماهنگ شده و تلاش های صلح خواهانه برای نجات جان هزاران انسان بی گناه همچنان بی اثر و ثمر مانده است.

 

 

***********

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٣٢                          سال دوم                               جولای/ اگست ٢٠٠٦