کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                 خط دیورند،

                                        انگیزه ها، پیامدها، و دورنما ها

 

نصیر مهرین

 

(فشرده ی از یک متن مفصل)

 

 

از زمان تعیین و تحمیل خط دیورند تا روزگاری که ما بسر میبریم، بحث ها و موضعگیری های مختلفی پیرامون آن بعمل آمده و نتایجی در خور تأمل حاصل شده است. با نیم نگاهی به انگیزه های سیاسی تعیین آن، به لزوم دید های حکومت برتیانیا و حکومت منطقه یی اش، هند بریتانیایی میرسیم. حکومت هند برینانیا، در بستر حصول توفیق از آنچه بیش از یک قرن در افغانستان میخواست، در تداوم پیروزی و رسمیت بخشیدن بدان، با انگیزه مشخص نشانی کردن سرحدات جدید، تکلیف خویش را با مناطق و مردم قبایل نشین سرحدی و با جانب دولت تحت الحمایه روشن کرد. در طی همان معاهدهء حدود صلاحیت خویش را در سرحدات شمال افغانستان با روسیه تزاری نیز تصریح کرد. (1893 عسیوی ـ کابل)

 

انگیزه صحه گذاری امیر مطلق العنان عبرالرحمان خان آن بود تا پاسخ در خورنیاز و منطقی به روابط خویش با استعار انگلیس بدهد. زیرا امیر با تجزیات فراوان دریافته بود که بقای حکومت او، اگر ظلم و تشدید فشار بالای مردم افغانستان را به کمک طلبیده است، شرط توفیق آن رعایت خاطر خواهی و اطاعت را لزوم دید های بریتانیاست. از همینرو پیرامون "مزایای" آن سخن گفت و ناراضیان را به نکوهش گرفت. در واقع امیر معاهده "گندمک" را که اشغالگران با نوک برچه نوشته و بر امیر یعقوب خان، امیری غرقه در بحران روحی و سیاسی و مواجه با تردود و دو دلی عرضه داشته بودند، عمق و وسعت بخشید.

 

امیرحبیب الله خان، آن راه و رسم را ادامه داد. و شاه امان الله با وجود اتخاذ موضع درست برای کوتاه کردن دست بریتانیا از افغانستان، بدلیل داشتن برنامهء حصول استقلال و بسنده کردن در همان قلمرو، خط دیورند را در عمل پذیرفت. اما از آنجایی که تحمیل خط دیورند، مشکلات جداسازی مردمان قبایل سرحدی را نیز بدنبال داشت، موضوع بعنوان یک معضله از همان دوره عبدالرحمان خان ادامه یافت و بعدها بغرنجی های بیشتر دید. بازتاب آن مشکل در سیاست های حاکمیت های پسین، گونه یی از موضع را شکل داد که کجدار و ریزش توان گفت. این موضع با عرض وجود دولت پاکستان و بروز جلوه های پشتونستان خواهی، دشواری ها و تنش های را برجای نهاد.

 

انگیزه های زمامداران خاندان سلطنتی افغانستان از طرح «مسأله پشتونستان» و خط دیورند در ظاهر امر ابراز گونه یی از همدردی با پشتونها و بلوچها و بویژه با پشتونهای داخل قلمرو پاکستان را نمایش داده است. اما هرگز از موضع صریح و قاطعی که حاکی از مخالفت و تداوم آن با خط دیورند باشد، در مواضع آنها خبری نبوده است.
دو عامل را در اتخاذ آن موضع خاندان سلطنتی بعنوان زمامداران و صلاحیت داران تدوین هر سیاستی، میتوان نشانی کرد.

یک ـ آگاهی از موضع رهبران پشتون که در چهارچوب جغرافیایی سیاسی دولت نوظهور پاکستان، خواهان تحقق حقوق ملی خویش بودند،
و دیگری، ضعف و ناتوانی از طرح جدی موضوع. زیرا نه از نظرعقب گاه رهبر وی، نه از نظر جلب کشور های جهانی، اسلامی و منطقه یی و نه از نظر و امکانات داخلی، توان حداقل اتخاذ سیاست جنگی او برای پاکستان را نه افرشتند. پس سیاستی را که برگزیدند، در واقع همان سیاست کجدار و مریز بود. این سیاست می توانست با توجه به سلیقه های که زمامداران خاندان سلطنتی با تصرف مقام صدارت اعمال میکردند، مانند بقیه موارد داخلی، اندک تعدیلی ببیند. رسیدن سردار محمد داوود خان به صدارت و کوتاه کردن دست شاه محمود خان، پلهء تشنج با پاکستان را سنگینتر ساخت. حتا منجر به برخورد سرحدی شد.

 

با نگاهی به پیامد های آن سیاست، بسیار با صراحت میتوان ابراز کرد که طرف افغانستان بازمانده بود، دولت پاکستان را به سوی بی اطمینانی و بی اعتمادی بیشتر در برابر افغانستان سمت داد. پاکستان کمک های غرب و بخصوص ایالات متحده امریکا را جلب کرده و کوشش های حق طلبانه و مخالفت آمیز با سیاست متبعیلق و تحقیر ملی را که از سوی خانهای پشتونستان و بلوچ علیه زمامداران سندی و پنجابی که به منظور کسب امتیازات برای خود شان بعمل می آمد، در معرض تبلیغی سوء و همنوایی در راستای علایق افغانستان ( که سخت دور از تعقل و خردسیاسی بود) گذاشت.

 

همانگونه که میدانیم، شکست سیاستی که در چهرهء داوودخان و برادرش سردار نعیم خان در پیش گرفته شده بود، حتا بهره برداری های قومی را نیز نصیب طرز تلقی آنها نکرد. اما برای طرف افغانستان که با ضعف اقتصادی و محدودیت های جیوپولتکی مواجه بود، از دست دادن هر آن امتیاز راه ترانزیت بندر کراچی تنها صدمه یی نبود که از آن سیاست ناعاقبت اندیشانه مایه گرفت، بلکه در برانگیختن دشمنی پاکستان در دراز مدت نیز اثر گذاشت.

 

هرچند تعدیل چهره سیاست داوود خان هنگام دهسال خانه نشینی او در مواضع صداراعظم های حرف شفر محمد ظاهرشاه تبارز یافت، اما هرگز از اسباب گسترش بی اطمینانی پاکستان نکاست. به ویژه که طی سالهای دهه چهل خورشیدی انگیزه طرح موضوع خط دیورند و پشتونستان خواهی از انحصار زمامداران خارج شده، از بُعد داخلی، سازمانهای سیاسی و در بُعد جهانی اتحادشوروی را وارد معرکه نموده بود. در واقع در دهه چهل خورشیدی این موضوع در جهتی به یک عامل بحران ساز سمت مییافت که به نگرانی های پاکستان می افزود و در داخل افغانستان طرح بزرگ خط دیورند و مخالفت با پاکستان، در حلقات مخالف امریکا، گونه یی از مواضع ضد ارتجاعی، ضد ناتو و ضد امپریالیستی را احتکا میکرد. شاید بتوان گفت که ببرک کارمل نماد واضح از تجمع انگیزه های تردید خط دیورند با رهیافت های استراتیژی شوروی بود، که در پشت آن منافع، مصالح اتحاد شوروی و  گروه های مستحیل داخل افغانستان را در آن میدید. چنان بود که انگیزه های طرح بحث و اتخاد مواضع علیه خط دیورند، پنهای بیشتر سیاسی و بهره داری یافته، بعنوان وسیله ایجاد تشنج و در موارد تشدید تشنج علیه پاکستان در معرض استفاده قرار گرفت.

 

سردار محمد داوود، پس از کوتادی 26 سرطان 1352 خورشیدی، در مرحله نخست ریاست خود، علم علایق فروکوفته پیشین را دوباره در بستر وضعیت جدید سیاسی و منطقه یی بار دیگر برافراشت. پنداشته میشود که داوود خان طی زمامداری خویش در سال 1352 خورشیدی، چند عامل را در محاسبات خویش قرار داده بود:

1-    تداوم تشنج با دولت پاکستان، دریچه یی را به سوی آمال پیشین او مبنی بر پشتونستان خواهی خواهد گشود.

2-    طرح اختلاف با دولت پاکستان که در جنگ با هندوستان صدماتی دیده بود، مایه دلگرمی و تشدید فعالیت های نهاد های بلوچ و پشتون داخل پاکستان خواهد شد.

3-    گروه های از مردم افغانستان را که با انگیزه ها و برداشت های مختلف، علیه خط دیورند اند، بجانبداری خواهد کشانید. درین میان، از همسویی، همنظری و وحدت عمل با حزب دموکراتیک خلق افغانستان، بدون تردید اطمینان خاطر داشت.

4-    از جلب پشتیبانی اتحادشوروی از میان رفته بنابر موجودیت علایق سیاسی آن دولت اطمینان داشت. زیرا شوروی پاکستان را حلقه ای اتصال زنجیر ناتو و دوست رقیب می شناخت.

 

این محاسبات بود که داوود خا در نخستین اعلامیه کودتای خویش از مخالفت ! با دولت پاکستان نام برد و بعنوان خط مشی سیاسی در برابر دولت پاکستان سیاستی تشنج انگیز را دنبال کرد.

اما ببینیم که چه نتایجی را بار آورد:

-         نیروهای پشتون و بلوچ پاکستان و خانهایی که در رهبری آنها قرار داشتند، از حرکات و برخودهای آقایی طلبانهء زمامداران سندی ـ پنجابی می نالیدند، اما هرگز از تجدید نظر خط دیورند و جداشدن از پاکستان به آن مفهومی که داوود خان و برخی از بقیه حلقات داخل افغانستان مدعی آن بودند، جانبداری نکردند برخلاف، به سختگیری دولت اسلام آباد علیه اعتراض های آنها افزوده شد و دولت پاکستان آنها را متهم به جدایی طلبی و همکاری با افغانستان نموده، توفیقی در سوء استفاده خویش دز مساله یی یافت که افغانستان به دور از سیاست تفاهم آمیز در طرح و دامن زدن آن مقصر بود.

-         داوود خان با در پیش گرفتن سیاستی که بسیاری از آرزوهای حزب دموکراتیک خلق افغانستان را نیز جوابگو بود، به سرکوب مخالفین آن حزب مبادرت ورزیده و در عمل خود را در برابر سایر نهادهای سیاسی قرار داد که در دههء چهل خورشیدی پا به عرصهء وجود گذاشته بودند. از جمله سرکوب اعضای نهادی های سیاسی اسلامی، که خود نیز در موضع مخالفت و دشمنی با داوود خان قرار داشتند، زمینه های مساعدی را برای جانب دولت پاکستان فراهم آورد تا از آنها بعنوان وسیله فشار علیه رژیم داوود کار بگیرد.

-         در جنگ تبلیغاتی نیز این دولت افغانستان بود که بازنده بود. بطور مثال رادیوی های اختفایی را که دولت پاکستان علیه افغانستان انتشار داد، از طرف بسیاری از مردم شنیده میشد در تشدید مخالفت با داوود تاثیر گذار بود.

-         در عرصه جلب نظر کشورهای جهان غیر از شوروی دولت داوودخان توفیقی نداشت. در حالیکه دولت پاکستان، با حفظ همنوایی دولت شاهی ایران، کشورهای عربی، حتا آنکشور های مانند لیبیا را که از امریکا نیز دلخوشی نداشتند، به سوی خود جلب کرده و طرف افغانستان را در رابطه با مخالفت و موضعگیری علیه آن دولت در انزوا گذاشت.

 

 

 

بقیه را در شماره آینده می خوانیم....

 

***********

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٢۹                           سال دوم                                   جون ٢٠٠٦