پیام استاد واصف باختری

 

 

 

عبدالقدیر پورغنی؛ سنخور و سخنسرای از سلالهء عیاران

 

 

در میان سیماهای ادبی چنددههً پسین کابل، عبدالقدیر پورغنی مردی، جوانمردی با ویژه گیهای خودش بود:

 

آزاده یی کوشنده و بخشنده، ظریف و طنزپرداز و در مواردی پرخشم و خروش و نهایت سختگیر در پذیرش شعر همگنان خویش و بهره ور از صراحت لهجه یی کم نظیر و در نقد حتی در برابر استادان بلندآوازه.

شعر به پیروی از اسلوب و هنجار نظیری صائب، کلیم، طالب آملی و مظهر می سرود. و پیروان دیگران مکتب های شعر به خصوص به خراسانی پردازان، ارج و بهای زیادی نمی گذاشت و این را بی باور خویش کتمان هم نمیکرد. در مناظرات ادبی نیز به ستیزهً خاص خودش، منطقی خصم افگن داشت.

 

شادروان پورغنی در شعر شناسی هم ذوقی مایه ور و استعدادی برجسته داشت و حافظه اش انباشته از والاترین سرودهای سخنسرایان مکتب هندی بود و شاعر دلخواهش صایب تبریزی.

 

از همروزگاران خویش ـ بخشی از غزلهای عشقری، نوید، شایق جمال و دهقان کابلی به چشم عنایت و مرمت می نگریست و از سنخنوران معصر ایران امیری فیروزکوهی و تا حدودی رهی معبری را قابل اعتنا می دانست.

زنده یاد پورغنی از شناخت نسخه های خطی کهن و انواع خطوط اسلامی و طغرا های شاهان و امیران نیز بهرهً شگرفی داشت.

 

گذشته ازین ها پورغنی در عوالم و اقالیم زنده گی شخصی خویش، رادمردی بود عیار مشرب، فروتن در برابر افتادگان و سرکش و پرخاشگر در مقابل زورمندان، صدرنشینان جامعه همانسان که پدرش مرحوم صوفی عبدفی عبدالغنی، در روزگار خویش، از نامورترین عیاران و جوانمردان کابل بوده است.

 

فراوان شادشدم که فرزند آن شاعر و ادیب گرامی و شمار از هواخواهان شعر و شخصیت وی برای گرامیداشت از جایگاه و پایگاه او به برگزاری محفلی می پردازند. من ازاین گرانمایگان بسیار سپاسگزارم. در این سالها شخصیت هایی همانند عبدالقدیر پورغنی کمتر سر از گریبان هستی بدر می آرند.

 

روان او شاد باد ! و خاطره اش جاودانه

واصف باختری

 

 

*********

بالا

دروازهً کابل

سال دوم          شمارهً ٢٤         مارچ 2006