کابل ناتهـ، Kabulnath



















Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 
 

شعری برای برنامه ویژه سیاه سنگ در کابل ناتهـ

ســـــــــپیدار قلم

 

سید موسی  عثمان هستی

 

چراغ ادب دوباره روشن می شود

در رگهای تاکستان مغز

خوشه های انگوردانش

خمستان اندیشه

شراب واژه های سخن

صبور

  ساقی نقد

    ساغر منطق

        سپیدار قلم

سیاه سنگ

سنگی خاراتر از صخره های چکاد هندوکش

 

پنجه های عقاب افکار بلند پرواز

قله های خورشید

زادگاه صبور

دوباره پیغام از قرن چهارم جدایی می دهد

و با انگشت کهن تاریخ

اشاره می کند

بر درگاه محمود

وانجا که با خط یاس نگاشته شده

"شهرغزنین نه همان است که من دیدم پار"

 

ولی

اشک تاریخ

خامه صبور را

با سرانگشتان یادگار

پر کرده همی گوید:

 

آنکه

به سبک فرخنده صبورانه بنویسد

بر این نیم مصراع

"شهرغزنین نه همان است که من دیدم پار"

 خط درشت میکشد

 

ومی نویسد

زادگاهم آئینه سکندر روزگار است

که از محراق آن

پژواک فریاد تاریخ

به گوش اسپان سرکش

داغگاه می رسد

 

آهسته می آید

شلاق قلم صبور سیاه سنگ

بر پشت اسپ کاغذ

و مهر داغگاه محمود را می نوازد

در گوش امواج گذشته کهن

 

مهر گم شده آن داغگاه را

غیر از سیاه سنگ

کسی نیست کو بیابد

و بر یالهای سرکش ترین اسپهای نجابت

در دری فشاند

 

چراغ افروخته ای را که به خموشی میرود

دگرباره روشن می کنی

 

هرگز مباد خاموش

آن آتش همیشه 

*****

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ۷٩             سال چهـــــــــارم                   اسد    ١٣٨۷                 اگست 2008