کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

یعقوب یسنا

    

 
دیدگاه افلاطون درباره شعر

 

 

 

درآمد

این یادداشت به دیدگاه افلاطون درباره چیستی شعر می‌پردازد که چرا و به چه دلیل‌های افلاطون به شعر چندان نظر مناسب نداشته و مخالف شعر بوده‌است. بنابراین کوشش شده تا به‌صورت مشخص به دیدگاه هنری و ادبی افلاطون پرداخته شود؛ اگرچه دیدگاه افلاطون را درباره هنر و شعر نمی‌توان از آرای فلسفی‌اش جدا مورد مطالعه قرار داد، اما در این یادداشت، طوری دیدگاه او درباره شعر از آرای فلسفی استخراج شده که چیستی فلسفی آرای افلاطون درباره شعر توضیح داده نشده‌است؛ برای این‌که از درازشدن بحث جلوگیری شده‌باشد و این یادداشت چکیده‌ای درباره شعر از دیدگاه افلاطون باشد.

 

زنده‌گی‌نامه افلاطون: نام افلاطون اصلا آریستوکلس است، به دلیل تنومندی و داشتن شانه‌های پهن به او افلاطون گفته‌اند، افلاطون در زبان یونانی، شانه‌های پهن معنا می‌دهد. نام پدرش آریستون است که از نسل آخرین پادشاهان آتن بوده‌است. نام مادرش پریکتیونه است. مادر افلاطون خواهر خارمیدس است که نسب شان به سلون، شخصیت مصلح سیاسی و اجتماعی آتن، می‌رسد. بنابراین افلاطون از اشراف‌زاده‌ها و از شاهزاده‌های آتن است که احتمالا سال 427 پ. م به دنیا آمده و سال 347 پ. م درگذشته‌است.

روایتی وجود دارد که خانواده افلاطون با سقراط از قبل آشنایی داشت، بنابراین آشنایی افلاطون با سقراط نیز از کودکی او آغاز می‌شود که کم کم از جمله شاگردان جدی سقراط می‌شود، اما در روایت دیگر افلاطون در 18 ساله‌گی در جشنی با سقراط آشنا می‌شود و بعد از آن شاگرد او می‌شود. افلاطون بیشتر از 20 سال عمر داشت که سقرات محکوم به مرگ شد. مرگ سقراط بر افلاطون جوان چنان تاثیر گذاشت که افلاطون تا زنده بود این رویداد را فراموش نتوانست و حتا این رویداد بر اندیشه‌های فلسفی او نیز بی‌تاثیر نبود. چند سال بعد از مرگ سقراط افلاطون به بیرون از آتن سفر کرد. چندان معلوم نیست که کجا‌ها سفر کرده‌است.

موقعی‌که از این سفر برگشت، دیدگاه‌های فلسفی‌اش از جمله دیدگاه شاه-فیلسوف و آرمان شهر او شکل گرفته‌بود و نسبتا به پخته‌گی رسیده‌بود. پس از این سفر خواست تا نظریه شاه-فیلسوف‌اش را بر شاه جبار سیراکوس تطبیق کند اما روابط شاه با افلاطون بهم خورد؛ حتا می‌خواست افلاطون را به برده‌گی بفروشد، خوشبختانه دوستان افلاطون، او را خریداری کردند.

پس از این رویداد افلاطون، سال 338 پ. م اکادمی خود را تاسیس کرد که تا پایان زنده‌گی به تدریس در این اکادمی پرداخت. موقعی‌که این اکادمی را تاسیس کرد، تقریبا 40 سال داشت. اکادمی افلاطون، سکولار بود. شاگردان از هر قوم و مذهب می‌توانستند در اکادمی افلاطون درس بخوانند.

آثار افلاطون: از افلاطون تقریبا 41 رساله به‌جا مانده‌است که مشهورترین این آثار عبارت‌ از: جمهوریت، قوانین، ایون، مهمانی، فایدروس، آپولوژی است.

 

دیدگاه افلاطون درباره شعر

فلاطون رساله یا کتابی که به‌صورت مشخص به شعر یا ادبیات بپردازد، ننوشته؛ بلکه در آثارش اشاره‌های درباره شعر کرده‌، بیشترین اشاره‌ها را درباره شعر در ایون، فایدروس، آپولوژی، جموریت و قوانین داشته‌است.

با آن‌که افلاطون از جمله مخالفان شعر است اما دانشمندان به‌این نظر است که آثار افلاطون با وصفی‌که فلسفی استند اما از نظر سبک و شیوه‌های نوشتاری ادیبانه و حتا شاعرانه است. از این نگاه می‌توان گفت که افلاطون ادیب‌ترین فیلسوفِ دشمن و مخالف شعر است.

پیش از این‌که به مخالفت افلاطون درباره شعر پرداخته‌شود، بهتر است به چشم‌انداز هستی‌شناسانه او درباره هستی، جهان و هنر اشاره شود، تا دلیل مخالفت افلاطون در دستگاه فلسفی و نظری‌اش مشخص شود که او بنابه چه دلیل‌های در دستگاه فلسفی و هستی‌شناسانه‌اش مخالف شعر است.

افلاطون چشم‌اندازی هستی‌شناسانه مخصوص به‌خود دارد که این چشم‌انداز بیشتر میتافزیکی است. از نظر افلاتون جهان حقیقی، مُثُل و ایده است که همان جهان برین است؛ طبیعت و چیزهای این جهانی، سایه یا رونوشتی از جهان برین است؛ هنر و شعر که در پایین‌ترین مرتبه قرار دارد، در واقع رونوشت و تقلید از طبیعت و چیزهای این جهانی است؛ بنابر این هنر و شعر از دیدگاه افلاطون سایهِ سایه یا رونوشت از رونوشت است که تقلیدی محض است. پس تقلید، ارزش ندارد.

افلاطون بنابه این پشتوانه نظری مخالفت‌اش را با شعر اعلام می‌دارد؛ حتا به این مخالفت‌ جنبهِ سیاسی، اجتماعی و اخلاقی نیز می‌دهد، تا این‌‌که شعر را مخالف اخلاق، سیاست و مناسبات اجتماعی می‌داند.

افلاطون از دو موضع با شعر ابراز مخالفت می‌کند؛ از موضع نظری و از موضع سیاسی، اجتماعی و اخلاقی. مخالفت نظری افلاطون در رساله‌های ایون، فایدروس و آپولوژی بازتاب یافته‌است؛ مخالفت سیاسی و اجتماعی‌اش در کتاب‌های جمهوریت و قوانین مطرح شده‌است.

تز مخالفت نظری افلاطون درباره شعر این است «شعر تقلید از طبعیت است، درحالی‌که طبعیت کپی و رونوشت از جهان ایده و مُثُل (جهان برین) است. بنابراین اصل، جهان برین است، درحالی‌که طبیعت یک‌مرتبه از جهان برین یا حقیقت دور شده‌است؛ شعر که تقلید از طبیعت است، بازهم انسان را یک‌مرتبه دیگر از جهان برین و حقیقت دور می‌کند. طبیعت که رونوشت از جهان برین است، پس شعر تقلید از کپی و رونوشت است که در نتیجه، شعر تقلید از تقلید است؛ از این نگاه شعر ارزش ندارد».

افلاطون در ایون اشاره می‌کند که شاعر هنگام سرایش شعر از عقل و هوش بیگانه می‌شود، زیرا خدا عقل و هوش را از او می‌گیرد؛ بنابراین شاعر شعری را که می‌سراید نمی‌داند که چگونه سروده‌است؛ درحالی‌که یک صنعت‌گر و یک ارابه‌ران می‌داند که چگونه چیزی را ساخته و چگونه ارابه را می‌راند، اما شاعر توضیح داده‌ نمی‌تواند که شعر را چگونه سروده‌است، بنابراین مرتبه شاعر پست‌تر از مرتبه صنعت‌گر و ارابه‌ران است.

افلاطون با این پیش‌فرض‌های نظری به مخالفت با شعر در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی نیز ادامه می‌دهد. از مباحث نظری‌اش نتیجه می‌گیرد که شنیدن شعر جز ندانی و جذبه، نتیجه‌ای دیگر در پی ندارد. بنابراین شعر نه‌تنها که از نظر سیاسی، اجتماعی و اخلاقی ارزش ندارد بلکه به مناسبات سیاسی، اجتماعی و اخلاقی جامعه می‌تواند آسیب برساند. بنابه این دیدگاه از موضع عملی نیز مخالفت خویش را نسبت به شعر اعلام می‌دارد. تز مخالفت عملی افلاطون در کتاب دهم جمهوریت بیان شده‌است «شاعران و شعر موجب افت‌های اخلاقی جامعه و جوانان می‌شوند، باید از آرمان شهر بیرون رانده شوند». اما افلاطون با این مخالفت صریح نسبت به شعر و شاعران، بازهم بنابه قاعده و قواعدی تعدادی از شاعران را می‌خواهد در آرمان شهر باشد.

درکل مخالفت افلاطون با شاعران و شعر مخالفت سیاسی و اجتماعی است که می‌توان این مخالفت را سودجویانه، رسمی و ایدیولوژیک دانست. این برخورد سودجویانه و ایدیولوژیک افلاطون از شعر در کتاب جمهوریت و قوانین خود را نشان می‌دهد. افلاطون به این نظر است که ترانه‌های رسمی و حکومتی باید سروده شوند، اما این ترانه‌ها را شاعری باید بسراید که کمتر از پنجاه سال نداشته باشد یا این‌که شاعر حرکتی قهرمانه اجتماعی و سیاسی انجام داده‌باشد و کارنامه درخشان اجتماعی داشته‌باشد؛ چنین شاعران حتا اگر شعرهای بی‌وزن می‌گویند باید شعرهای شان شنیده و خوانده شوند. اما تاکید می‌کند که قانون‌گذار باید شعر این شاعران را بررسی کند و بعد از اجازه قانون‌گذار می‌تواند شعرهای این شاعران پخش شود؛ پیش از حکم قانون‌گذار حتا اگر شعر این شاعران شیرین‌تر از شعرهای اورفیوس نیز باشد، نمی‌تواند خوانده و پخش شود.

افلاطون شعر را در خدمت معرفت، سیاست و ایدیولوژی اجتماعی-سیاسی تقلیل می‌دهد و به‌نوعی می‌خواهد شعر خادم فلسفه و معرفت باشد؛ زیرا به باور افلاطون اصل، معرفت شهودی است، باید از تجربه‌های حسی دور شد تا وارد معرفت شهودی شد؛ درحالی‌که شعر بیشتر به تجربه‌های حسی و ذوقی انسان ارتباط دارد نه به معرفت‌های خیلی عقلی، منطقی و فلسفی.

 

 

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل    ۲۹۶    سال  سیـــــــــزدهم          سنبله   ۱۳۹۶         هجری  خورشیدی         شانزدهم سپتمبر  ۲۰۱۷