کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

نازی کریم

    

 
رویاهای سیاه و سپید

 

 

 

صورتش را نوازش کردم
پیشانی اش را بوسیدم
مثل یک سرباز در میدان
پس از انتحار دست و پای خود را گم کرده بود
قلب که بهار
و طوفان
و غبار را دیده بود
به یکباره گی از شاخساران افتاده بود
اگر باز بهار و باران بیاید
و اگر عیسی پسر مریم
دوباره نزول کند
چه معجزه خواهد آورد؟
برای زن که توته های زندگی
را با خاک جاروب دور انداخته است؟
چگونه شیرین گردد اشک های
شور که با هر دانه پیاز دریا دریا جاری گردیده است؟
دستم را می‌گذارم روی صورتش
برایش و برایم
رویاهای سیاه و سپید آرزو می‌کنم
همچون رنگ موهایش
و رنگ.... دنیایش


ن.ک

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل    ۲۹۲    سال  سیـــــــــزدهم           سرطان/اســــــد    ۱۳۹۶         هجری  خورشیدی           شانزدهم جولای  ۲۰۱۷