کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

               میرعنایت الله سادات دسامبر۲۰۲۰

    

 
برخورد علم و جهل

 

 


وضع موجود امنیتی درافغانستان ، روزتاروزبه وخامت می گراید. خشونت ها ، ابعاد گسترده بخود گرفته اند ، ولی محتوی عملکرد و انگیزه مخالفان مسلح علیه دولت افغانستان مانند گذشته است . اگراعمال وخواست شورشیان امروز را با کارنامه های بغاوت کنندگان صد سال قبل دربرابراصلاحات امانی وهمچنان طی نیم قرن گذشته به مقایسه بگیریم ، مشابهت های زیادی میان آنها بمشاهده میرسد.
صد سال قبل درمخالفت با برنامه های اصلاحی دولت امانی ، ازهرگوشه وکنارجامعۀ ما ، چهره های معلوم الحال سربلند کرده و تکفیرغازی امان الله خان را فتوی دادند. زیرا او پس از تحصیل استقلال افغانستان ، کارترقی وپیشرفت جامعۀ خود را روی دست گرفته بود. اولین اقدام امان الله خان ، مطرح ساختن حاکمیت قانون درجامعه افغانی بود. تا مردم از قید سنت های عقب نگهداشته شده ، رهایی یافته وبه امثال شهروندان جوامع پیشرفته درراه تمدن وترقی کشورشان گام بگذارند. بخاطر برآورده شدن این ماٌمول ، قوانین تنظیم کنندۀ نظام برای عرصه های مختلف تنفیذ شد. منجمله در هماهنگی با احکام اسلامی که طلب علم را برهمۀ مسلمانان فرض میداند (1) ، باب اماکن فراگیری علم و دانش بطور یکسان برای مرد و زن گشوده شد. تعلیمات ابتدائی ، اجباری اعلان شده و مکاتب ابتدائی و متوسط در ولایات افتتاح شد. ظرفیت های تعلیمات عالی درمرکز توسعه یافته وامکان تحصیل در خارج نیز فراهم گردید. همینطورتعداد زیادی ازجراید وروزنامه های شخصی و دولتی به نشرات آغازکردند.
متاٌسفانه دربرابر این همه اقدامات نیک دولت ، بزودی مخالفت ها سازمان یافت. مخالفان ، فی الواقع همان عقبگرایانی بودند که به حمایت استخبارات انگریز در لباس به ظاهراسلامی ، ولی درمغایرت با دساتیر اسلامی ، علیه ترویج علم و معرفت ، دست به خرابکاری زدند.
- بسال 1923 ملاعبدالله معروف به ملای لنگ بمقابل مواد قانون جزای دولت اعتراض نموده و زیرنام " شریعت خواهی" در پکتیا دست به شورش زد .اوبا ظاهرشدن در جمع معترضان ، مردم را علیۀ قوانین نافذۀ مدنی تحریک کرده و با برچسپ زدن های فتنه گرانه ، آنرا مغایر اسلام معرفی میکرد(2). بعد ازاندک زمانی ، منافقینی دیگری هم به اوپیوستند. اما دولت به سرکوب بغاوت کنندگان درپکتیا فایق شد.
بخاطرمعرفی کنه این قضیه برای نسل های آینده ، دولت امانی ، علامتی را درناحیۀ دهمزنگ شهرکابل به یادگار گذاشته است که بنام "منارعلم وجهل" یاد میشود.
شبکه های تخریبی انگلیس نه تنها از شورشیان درپکتیا حمایت میکردند ، بلکه تحریکات مخفی شان را درولایت مشرقی وحتی ولایت کابل سازماندهی نمودند.
درحالیکه شاه امان الله طی مسافرتش بسال 1928 درکشورهای مسلمان به حیث یک مجاهد بزرگ و در اروپا به حیث فاتح جنگ علیه استعمار انگلیس تقدیر میشد ، ولی در داخل وطنش ، آماج دسایس دشمن قرارگرفت . وابستگان انگلیس با روآوردن به جهالت ، راه مقابله با علم و معرفت را در پیش گرفتند.آنها به حبیب الله کلکانی لقب " خادم دین رسول الله" داده و با دامن زدن آشوب ها ، اورا جانشین غازی امان الله نمودند. کلکانی پس ازنشست اش برتخت کابل ، فرمان داد که مکتب ها مسدود گردد ونباید محلی برای تعلیمات کفری وجود داشته باشد.
سالها پس ازین حوادث ، با سؤ استفاده از فضای آزاد دهۀ مشروطیت (1963-1973 )، مخالفین اساسات زندگی مدنی باردیگرزیرپوشش شعارهای اسلامی ، به نام " اخوانی ها " در جامعه ظاهرشدند. آنها موجودیت خود را با ضدیت علیه ازادی زن آغازکرده وبه این وسیله ، توجه جامعه را به خود جلب میکردند .آنان برزنان بدون بورقه تیزاب باشی مینمودند . دوصد زن با جراهات سوزنده داخل بستر شدند….(3)
با ختم دهۀ مشروطیت ورویکارآمدن نظام جمهوری ، اخوانی ها فرصت را مناسب دیده و به پاکستان فرارکردند. تا ازآنجا ضدیت شان را با ترویج اساسات مدنی در جامعۀ افغانی ، بیشتراز پیش ادامه دهند.
با پایان دادن خونین جمهوری محمد داود خان بوسیلۀ حفیظ الله و باندش ، تعرض وتعدی علیه علم ومعرفت نیزافزایش یافت . زیرنام های " اسلام " و " انقلاب" ، چیز فهمان زیادی روانۀ کشتارگاه ها و زندان ها شدند. با ظهوراین توطئه ها وشدت یافتن بحران سیاسی درافغانستان ، پای ابرقدرت ها درقضایای افغانستان بیشتراز پیش کشیده شد. این حالت به ناراضیان مستقردرپاکستان و ایران ، زمینۀ آنرا مساعد ساخت تا عملکرد های شان را زیرپوشش " جهاد " شدت دهند.
طبق ارقام ارائه شده دربیانیۀ وزیرخارجۀ افغانستان در اسامبلۀ ملل متحد (سال 1987) بیش از دوهزارمکتب ، 350 پل وپلچک ،400 مرکز فرهنگی و 2240 مسجد و اماکن مقدسه ، 258 دستگاه تولیدی ، هزاران کیلومتر سرک ، لین برق و تیلیفون و هزاران عراده لاری تخریب و به آتش کشیده شدند. این خسارات معادل سه بر چهار حصه تمام سرمایگذاری های انکشافی افغانستان در پنجاه سال قبل از اپریل 1978 میباشد. (4)
درسال 1992 داعیان تاج و تخت ، کابل تاریخی را به آتش توپخانه و راکت بسته و حاضربه تشکیل یک حکومت تفاهم ملی نشدند. درشهرکابل و بیرون از آن ، تنظیم ها مقابل هم سنگرگرفتند .زیربنای اقتصادی و سیستم معیشیتی شهرتخریب گردید. تمام مراکزکلتوری (تیاتر ، صالونهای کنسرت و سینما ) ، مکاتب ، مؤسسات تحصیلات عالی و پوهنتون مسدود شدند. گنجینه های تاریخی موزیم کابل ، چپاول گردید. زنان و مردان تعلیم دیده نه تنها محلات کارشان را از دست دادند ، بلکه خطرمرگ نیزآنها را تهدید میکرد. طبق احصائیه های منابع معتبر بین المللی ، بیش از شصت و پنج هزاراهالی کابل کشته و اضافه از یکصدوسی هزار آنها معلول گردیدند.
پس ازبد نام شدن تنظیم های" جهادی " ، همچنان با انحلال اردو وفروپاشاندن قدرت دولتی افغانها ، پاکستان فرصت را مساعد ساخت ، تا چهره های جدیدی ازعقبگرایان را به داخل افغانستان نموده و تاج وتخت مملکت را به آنها بسپارد. طالبان در ابتداء رسالت شان را ، بدرقۀ کاروان های تجارتی قلمداد نمودند. ولی به زودی برفساد ، مردم آزاری و جنگ های قدرت فی مابین "مجاهدین " انگشت انتقاد گذاشته ، واگذاری قدرت را از تنظیم ها به خود شان مطالبه نمودند.
با قدرت گرفتن طالبان ، حق تعلیم و کاربیرون منزل اززنان گرفته شد. نصاب درسی وزمینه های تعلیم وتربیۀ پسران نیزمنوط ومحدود به احکام " امارت اسلامی" گردید. طالبان درمخاصمت با آثارفرهنگی و تاریخی ، از کارنامه های "مجاهدین" سبقت جستند. اگر "مجاهدین " غنائیم موزیم کابل را دزدیدند ، اینها مجسمه های تاریخی ، بشمول تندیس بزرگ بودا را دربامیان ویران کردند.
گرچه نزده سال میشود که طالبان از قدرت مرکزی کنارزده شده اند ولی تاهنوزدر مناطق تحت سلطۀ خود ، امکانات فراگیری درس و تعلیم را ازدختران و پسران گرفته اند. در آنجا ها تبارز پدیده های فرهنگی و هنری ممنوع بوده وفضای ماقبل التاریخ را برجامعه حاکم ساخته اند. همینطوردرمناطق خارج از ساحۀ تسلط خود ، با راه اندازی حملات تروریستی برمنورین ، مراکزعلمی و فرهنگی ، مرتکب جنایات نابخشودنی میشوند . حملات آنها درین بخش بی شمار بوده و درین مقال نمی توان به همۀ آن اشاره کرد. اما بخاطرشناخت ماهیت آنها ، لازم است تا از جنایات اخیرشان علیه علم ومعرفت بطور نمونه یادآوری شود :
ترور پنج شخصیت دانا ، برازنده و محبوب عرصۀ ژورنالیزم در طی دوماه ( یما سیاوش ، الیاس داعی ، رحمت الله نیکزاد ، ، فردین امینی وملاله میوند)
انفجارموترحامل چهار دکتورطب ، که ازخانه های خود بطرف محلات کارشان درحرکت بودند.
ترورچهره های فعال مدنی وحقوق بشر( محمد یوسف رشید رئیس " بنیاد انتخابات آزاد وعادلانۀ افغانستان " وفرشته کوهستانی فعال مدنی درولایت کاپیسا )
درهمین مدت ، حملات بر پوهنتون کابل ، مرکز آموزش کوثر ومراسم ختم قران کریم درغزنی انجام شد که سبب مرگ وزخمی شدن بیش ازدوصد جوان معصوم ودانش آموزگردیده است.
با شنیدن این همه اخبارغم انگیز، سوال مطرح میشود که هدف آنها از راه اندازی این همه جنایات وکشتارانسان های بی گناه چیست ؟ پاسخ این است که سازمان دهندکان وعاملان این جنایات ، دشمنان انسانیت وفاقد علم ومعرفت اند.
اگربه حوادث صد سال گذشته مرور شده وبه یکی از جهات آن (مدنیت ستیزی) که درین مقال برجسته شده است ، تعمق صورت گیرد ، تشخیص دیگری به دست نمی آید . غیراز اینکه آنرا تسلسلی از" برخورد علم و جهل " نام بگذاریم.
پایان


۱-علامه محمد باقرمجلسی ، " بحارالانوار" ، " طلب العلمُ فریضته علی کل مسلم ومسلمته "، اصفهان ، (1006- 1077)
۲-غبار، میرغلام محمد " افغانستان در مسیر تاریخ " ، کابل 1965صفحۀ 807
۳-کاکر ، حسن ." سقوط منارشی افغانی در1973" ، " ژورنال بین المللی مطالعات شرق میانه" ، انگلستان ، 1978 ، صفحۀ 203
۴-سادات ، میر عنایت الله ، " افغانستان سرزمین حماسه و فاجعه" ، شهربن ، 1998 ، صفحۀ 189
 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل          ۳۷۵           سال  شانـــــــــــــــــــزدهم        جدی ۱۳۹۹      هجری  خورشیدی            اول جنوری  ۲۰۲۱