کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

کاکه تیغون

 
 
آدم های زمان دیگر
 
 

 

 

قرار است فردا مهمان دار شویم. عزیزی خواهد آمد که مثل همۀ ما ها و شما ها در بند تعارفات معمول است. گاهی از بس تعارف می کند آدم سوراخ دعا را گم میکند. از کشوری می آید که آفتاب هر جا غروب کند، در امپراتوری آن، زمانی هیچگاه غروب نمی کرد. از بریتانیای کبیر؛ امپراتوری برباد رفتۀ که امروز از دید دانایان ما بزرگترین کانون ساختن دسیسه های سیاسی جهان است (بر اساس تواریخ پرغبار معاصر، ما سه بار پوز این امپراتوری را در خاک پاک مالیده ایم، اما بر اساس اسناد منتشرۀ "دایی جان ناپلیون" این امپراتوری، در مقابل، لااقل سه هزار بار پوز ما را در خاک ناپاک مالیده است).

نه ساعت دقیق آمدن مهمان معلوم است و نه هم ساعت تقریبی آن. اگر مثلاً معلوم می بود که اطراف چاشت یا حوالی شام خواهد آمد، باز هم جای خوشوقتی بود. هر قدر هم زنگ می زنیم و می پرسیم، جواب همان فردا است. فردا هم بیست و چهار ساعت دارد و  هزار و چهار صد و چهل دقیقه. ما اگر فردا بیست و چهار کار مختلف نداشته باشیم لااقل چند تا کار داریم که یکی دو تای آن را باید در ساعت های معیین انجام دهیم. با آنکه مهمان، حبیب خداست، با آنهم بیم ما این است فردا در فلان ساعت که ما پلان انجام دادن فلان کار را داشته باشیم، زنگی بلند شود که : رسیدم! اگر خدای ناخواسته چنین شد و ما از سر ناچاری فریاد بر آوردیم که، آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟، این بی ادبی را که خواهد بخشید؟ باز اگر کسی ما را ببخشد آیا ما خود، خود را خواهیم بخشود؟

این معجون وقت شناسی مگر چند درصد طلا دارد که اصلاً آن را برای ما به میراث نگذاشته اند. از شهریاران ما که به صورت سنتی و قراردادی بیشتر شان بی کفایت هستند گرفته تا شهروندان ساده که اکثر آنها نیز به صورت باستانی بی لیاقت هستند، همه و همه یک چیز مشترک دارند و آن دشمن مشترک است.

خیال ما این است که دشمن مشترک همۀ ما زمان است. واضح است که ما هم مانند بقیۀ مردمان کرۀ خاکی، آدم هستیم، اما آدم های زمان دیگر. ما در زمانی که باید باشیم، نیستیم. گویی در یک فاصلۀ همیشگی با زمان حرکت می کنیم. نه ما زمان گردش زمین به دور آفتاب را جدی می گیریم و نه هم زمان گردش زمین به دور خودش را؛ پس تعجب هم ندارد اگر مردمان دیگر ما و زمان مخصوص به خود ما را جدی نگیرند. فکر نکنیم که خداوند از کسی آزرده می شد اگر بزرگان ما  به عوض "مهمان حبیب خداست" می نوشتند: " زمان حبیب خداست".

 

 جنوری، 2014، هامبورگ، 17

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل    ۲۰۹       سال نهم           دلو             ۱۳۹۲  خورشیدی       اول فبوری ۲۰۱۴