کابل ناتهـ، Kabulnath




















Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

برگردان حامد علی پور

 
 
الیس مونرو برنده جایزه نوبل در ادبیات

 
 

   

 

یادداشت مترجم:

حدود دو سال قبل بنده به ترجمه بعضی از سخنرانی ها و مصاحبه های برندگان جایزه نوبل در ادبیات پرداختم. این ترجمه ها در کابل ناتهه جا داده شد. خوانندگان می توانند با مراجعه به سایت کابل و زیر نام من به این ترجمه ها دسترسی پیدا کنند. به طور نمونه مصاحبه با نجیب محفوظ را در اینجا می شود خواند.

برنده جایزه نوبل در ادبیات امسال خانم الیس مونرو شد.  خانم مونرو به تاریخ ۱۰ جولای سال ۱۹۳۱ در کانادا به دنیا آمده است. مادر او معلم مکتب بود و پدرش دهقان. او در دانشگاه آنتاریو در رشته زبان انگلیسی و ژورنالیزم درس میخواند. او ازهمان اوایل نویسندگی به هنر نوشتن داستان کوتاه پرداخته است و مجموعه های متعددی را تا به حال نشر کرده است. به جای ترجمه عناوین این آثار به فارسی، من خوانندگان این سطور را دعوت می کنم که به سایت رسمی نوبل سر بزنند و به این آثار که به زبانهای مختلف نوشته شده است آشنایی پیدا کنند.

همانطوریکه در یکی از ترجمه های گذشته در مورد جایزه نوبل گفته بودم، برندگان این جایزه در محفل بخشش این جایزه یک سخنرانی هم می داشته باشند. برای حالا فقط یک مصاحبه کوتاه از ایشان وجود دارد که بنده به ترجمه آن می پردازم با این وعده که وقتی سخنرانی ایشان صورت گرفت به ترجمه آن هم خواهم پرداخت، انشالله.

حامد علی پور

 

 

(مصاحبه توسط آدم سمیت به نمایندگی از ارگان نوبل به تاریخ ده اکتوبر ۲۰۱۳ از طریق تیلفون صورت گرفته است.)

آدم سمیت (ا س) : سلام، من آدم سمیت استم.

آلیس مونرو (ا م) : بلی، سلام آدم.

(ا س) آلیس مونرو، خود شما هستید؟

 (ا م): بلی، من آلیس مونرو استم. اولتر از همه از شما نهایت سپاسگزاری می کنم. برای من جای بسیار مسرت است . در حقیقت این یک روز پرافتخار برای داستان کوتاه است.

 (ا س) واقعاً. اجازه بدهید این افتخار را خدمت شما تبریکی عرض کنیم.

 (ا م): تشکر، نهایت تشکر از شما.

 (ا س): چگونه به شما اطلاع رسید که برنده جایزه شده اید؟

 (ا م): باید کمی فکر کنم. امروز صبح به گمانم بود (آلس از دختر خود که در اطاق اوست می پرسد). آه، یادم آمد، یک خبرنگار برایم تیلفون کرد.

 (ا س): عکس العمل شما چه بود؟

 (ا م): (با خنده) باورم نمی شد. واقعاً باورم نمی شد. بسیار خوشحال بودم و هنوز هم از خوشحالی در پوست نمی گنجم.

 (ا س): در چهار دهه گذشته شما آثار زیادی به نشر رسانده اید ...

 (ا م): بلی، ولی می دانید که کار من در ساحه داستان کوتاه است و این افتخار به صورت ویژه برایم پراهمیت است (بیشتر برندگان رومان نویس بوده اند. مترجم)

 (ا س): درست است، درست است. به نظر خود تان از شروع زمان نویسندگی تان تا به حال آیا تغیراتی در شما آمده است؟

 (ا م): والله، من فکر می کنم که نخیر، زیاد تغیر در من نیامده است. ولی این سوال را کسان دیگر بهتر پاسخ خواهند داد.

 (ا س): این جایزه تعداد خوانندگان آثار شما را بیشتر خواهد کرد ...

 (ا م): کاش اینطور شود و نه تنها خوانندگان آثار من زیاد شود بلکه خوانندگان داستان کوتاه در مجموع بیشتر شوند به خاطریکه شما می دانید که بیشتر اوقات به داستان کوتاه توجه نشده است. خیلیها فکر میکنند که یک نویسنده قبل ازینکه اولین رومان خود را به نشر برساند به نوشتن داستان کوتاه می پردازد. ولی من میخواهم که داستان کوتاه به عنوان یک هنر از انزوا بیرون بیاید و نویسنده که داستان کوتاه می نویسد منتظر فرصت نوشتن یک رومان نباشد.

 (ا س): برای آشنایی با کار شما باید با خوانش کدام اثر شروع کرد؟

 (ا م): آه، خدای من. نمی دانم. من نمیتوانم بگویم... نویسنده همیشه فکر می کند که آخرین کار او بهترین اثرش است. من لااقل اینطور می اندیشم. پس می گویم که با خواندن آخرین اثرم با من آشنایی پیدا کنند.

 (ا س): پس با خواندن کتاب "زندگی عزیز" شروع کنند؟

 (ا م): خوب، به هر صورت با این کتاب آغاز کنند و امیدوارم دیگر آثار مرا هم بخوانند.

 (ا س): و می دانید که در اوایل امسال شما اعلان کردید که دیگر نوشتن را بس می کنید. حالا مردم می پرسند، "آیا بردن جایزه نوبل نظر او را تغیر خواهد داد؟"

 (ا م): (باخنده) شما می دانید که من به کار نویسندگی سالهاست که می پردازم. فکر می کنم که من از بیست سالگی به نوشتن پرداخته ام و گاه و بیگاه بعضی از آثارم را به نشر رسانده ام. این زمان طولانی است و با خودم فکر کردم که بس است. ولی خوب این خبر شاید تصمیم مرا تغیر بدهد!

 (ا س): به، به، خبر خوشی است. مطمئن استم که خوانندگان آثار شما این گپ را به فال نیک می گیرند.  (خبرنگار و آلیس هر دو می خندند)بسیار خوب، می دانم که شما حتما با اشخاص متعددی صحبت کرده اید و حتماً خسته استید. بعداً انشالله صحبت خواهیم کرد...

 (ا م): حتماً، با کمال میل با شما صحبت می کنم. من کمی خسته و کسل استم و خدا می داند که اگر ادامه بدهم چه گپهایی از دهنم براید!

(ا س):  (باخنده) باشد، کمی منتظر می مانیم تا های و هوی این خبر کمتر شود و بعد ...

 (ا م): باشد.

 (ا س): از صحبت با شما بسیار خوشحال شدم و نهایت تشکر.

 (ا م): از شما هم تشکر. خداحافظ

 (ا س): خداحافظ.

 

 
 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل ۲۰۳          سال نهــــــــــم                      عقرب   ۱۳۹۲                اول نوامبر   ۲۰۱۳