کابل ناتهـ، Kabulnath




















Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

احسان لمر

 
 
درارتباط به
"حفیظ الله امین در دادگاه تاریخ"
 
 

   
دوست گرامی و فرزانه ام جناب نصیر مهرین در ادامه رسالات نبشته ها و مقالات تاریخی و تحقیقی همیشه گی شان اینبار در کابل ناتهـ نازنین و همیشه غنی و پرمحتوا در مورد یکی از شریر ترین و خونخوار ترین فرد تاریخ دهه های اخیرمطالبی نشر نمودند که دست و قلم شان همیشه پر بار باد .
در قسمت نخست این مقالات ازآثارسه نفر از دوستان امین نقل قول شده که نتنها آنها چون، عبدالقدوس غوربندی ،نظیف الله نهضت وعبدالرشید جلیلی بلکه داکتر شاولی کریم میثاق بارق شفیعی عزیز اکبری دستگیر پنجشیری عزیز احمد عزیزی و دهاتن دیگر وابستگان چوکی و قدرت دولتی "خلقی" از آن همه دهشت و وحشت، آنهمه جنایات و قتلها که خودشان لیستهای ۱۲۰۰۰ نفر آنرا در دیوارهای وزارت داخله نصب نمودند و اینک قسمتی از آن حاوی نام نزدیک به پنج‌هزار قربانی افشا و نشر گردید همچنان از صدها هزار زندانی مرکز و ولایات یک حرفی نزده اند. جناب نهضت والی "انقلابی؟؟" و" قهرمان" !!!هرات توجه فرماید که: "با طلوع سپیده دم صبح بیست و پنجم حوت۱۳۵۷ صدای الله اکبرشهر را به تعطیلی کشاند.... و مردم نیز ازچهار دروازه شهر، درب قندهار، درب خوش، درب عراق و درب ملک به شهر سرازیر شدند و بخش‌هایی از شهر هرات را تصرف کردند، خبر قیام مردم شهر به ولسوالی‌های اطراف هم رسید و اخبار برخی از تحرکات در ولسوالی‌ها به گوش مردم رسید، نظیف الله نهضت والی وقت هرات وسید مکرم فرمانده فرقه ۱۷ تحت ریاست جنرال روسی ویسلوویچ تصمیم گرفتند تا ازپیشرفت و گسترش بیشتر قیام جلوگیری کنند در این روز نظامیان بسوی مردم آتش گشودند که تعداد زیادی از خیرش‌کنندگان کشته شدند. تعدادی از رهبران خیرش‌کنندگان تصمیم گرفتند تا کنترول رادیو هرات را بدست بگیرند، اما موفق نشدند. رادیوهرات در حال پخش برنامه‌های میهنی بود وهر لحظه از شکست قیام خبرمی‌داد". جناب والی صاحب درآن حادثه بین ۲۴ تا ۲۶ هزارهموطن ما کشته شدند و شماحتی از آن یاد نمیکنند. اگر آن فاجعه به قول شما به تحریک ایران بود آیا تظاهرات و مارشهای شما در زمان محمد ظاهر شاه به تحریک شوروی بود؟؟ پس تفاوت بین شما و آنها چه بود؟.
حفیظ الله امین که فرزند یکی اززندانبانان سردارهاشم خان صدراعظم میباشد مرد ماجراجو، نهایت جاه طالب خودخواه و مانند تمامی دیکتاتوران جهان از تمام زمینه ها برای رسیدن به فراز قدرت دریغ نمی نمود، وی با پشتکار فراوان و باانرژی، لفاظ وهم هرزه گو بود. امین در دوران وکالت در شورای ملی دوره سیزده گرچند که نماینده جناح چپ محسوب میشد اعمال و حرکات عجیب و پرماجرا داشت مثلاًَ در برگشت یکی ازسفرهای اعلیحضرت محمد ظاهر شاه از مسکو وی به میدان هوائی کابل برای استقبال رفته بود، وقتا فوتو امین حین دست بوسی شاه بدست حریفان سیاسی او افتاد، خلقیها ادعا کردند که چون شاه پس ازملاقات رهبران شوروی بوطن برگشته بود " بقول عامیانه تبرکی شده بود" بدین لحاظ امین به میدان هوائی به استقبالش رفته بود. درهمین دور ولسی جرگه در جریان بحث بر خط مشی حکومت مرحوم دکتورعبدالظاهر صدراعظم موظف در دفاع ازشوروی پرداخته دراخیر شعارداد "زنده بادسوسیالیسم ــ پیروزباد سوسیالیسم".
امین نی نویسنده نی هم دانشمند بود هیج نوشته یا حتی مقاله از وی در دست نیست و نبود و گر نی نظام خلقی با دهل و سرنا مانند داستانهای نهایت بی محتوا و ادبیات ابتدائی "دبنگ مسافری" و" د بزگر لور" یا "زندگی نوین" تره کی هر وزیر خلقی بارها آنرا چاپ نموده و برمردم جبراً تحمیل مینمودند.
نقش کلیدی افسران جناح پرچم ح.د.خ درکودتای سرطان ۱۳۵۲ محمد داود خان امین را تکان داده با سرعت دست بکار شده افسران و خورد ظابطان حتی افسران پاهین رتبه امتیاز نگرفته را به حزب شان جذب و مسئولیت تشکیلاتی جناح شانرا بدست خود گرفته و زمینه برکناری داکتر زرغون را با دسایس و حیله ها آغاز نمود. بعد از وحدت هر دو جناح حزب امین مسئولیت نظامی را شامل این پروسه نساخت و آنرا سری نگهداشت .
بقول غلام دستگیر پنجشیری، قتل علی احمد خرم وزیر پلان در دفتر کارش به دستور و تحریک امین صورت گرفته است ،براساس تحقیق کمیسیون کنترول و تفتیش کمیته مرکزی حزب در ولایت قندوزبه این مطلب پی بردند، پنجشیری مدعی است که سه نفراز جانب دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب هر یک سلیمان لایق، نظام الدین تهذیب و خود او و هم اعضای کمیسیون تفتیش کمیته مرکزی مسئول بررسی موضوع شدند.
در قتل میر اکبرخیبرهم نمیتواند بدون نقش باشد زیرا نامبرده شناخت وسیع در اردو و ملکی وهم محبوبیت احترام بمراتب بیشترنظر به امین داشت. حفیظ الله امین وی را حریف خویش میدانست حریفی که هرگز در هیچ صفتی با وی قابل مقایسه نبود بناعا شام روز ۲۸ حمل ۵۷ مطابق ۱۷ اپريل ۱۹۷۸عبدالقدوس غوربندی، خیبر را تا نزدیکی محل قتل همراهی نمود و خود برگشته بود که در چند صد متری محل وی بقتل رسید و بعداً بارق شفیعی غرض اطمینان از قتل با تکسی از انجا رد میشود و در حالیکه جسدی را در زمین افتاده میبیند خونسردانه بمنزل خود میرود ولی در ظرف چند لحظه محدود گویا از کشته شدن خیبر مطلع کشته و بمنزل وی میشتابد. قدوس غوربندی وبارق شفیعی با اینکه در تمام دوره انشعاب دو جناح به کمیته مرکزی پرچمی ها عضویت داشتند و حتی دختر بارق شفیعی با نور احمد نور ازدواج نموده بود با آنهم با امین همدست شدند، چنانچه در بیست ماه دور خلقیها ( ثور ۵۷ الی جدی۵۸ )همیشه پست وزارت شان حفظ شده بود در حالیکه هیچ عضو شناخته شده پرچمیها (بغیر از آنهایکه مخفی یا از کشور برون رفته بودند)از گزند مرگ و زندان خلقی مصئون نماندند. میگویند عارف عالمیار که یکی از اوباشان وابسته به امین بود اینکار را انجام داده بود. عارف و برادرش صدیق عالمیاروزیرپلانگذاری امین بعد از شش جدی اعدام شدند.
بقول از میر محمد صدیق فرهنگ امین با عبدالقدیر نورستانی وزیر داخله داود خان نیز پیوند های مخفی داشت چنانچه در روز کودتای ثور نامبرده میگفت به امین اطلاع بدهید که من زخمی شده ام (قرار شنیدگی امین در طرح کودتائی ریاست جمهوری را به قدیر و صدارت را برای خودش در نظر گرفته بود) ،پیوند های امین و حکمتیار قبل وبعد از کودتای ثور خالی از دلچسپی نیست .
آنچه از لابلای اثرجنرال عمرزی( شبهای کابل) درمیابیم امین با جسارت وحیله گری خاص قومانده کودتا را بدست پسرش داده از زیر نظر آنهمه پلیس به بیرون فرستاد گرچند آقای جنرال عمرزی روی پیوندهای حزبی این حرکت جلو گیری نکرد ولی امین بپاس این خدمت به اوهم بخاطر (پرچمی بودن) امتیازی نداد.
پس ازکودتای ثور با نهایت زرنگی نزدیکان و خلقیهای وفادار بخود را داخل کمیته مرکزی و شورای انقلابی نمود سپس رهبری جناح پرچم را به سفارتها فرستاد بعد باقی مانده کدرها و صفوف شانرا بزندانها و کشتارگاه هایش فرستاد بغیر از غوربندی و بارق شفیعی، در دوران حاکمیت امین ۲۰۰۰کدر پرچم کشته شدند. بعد از تصفیه آنها دو حریف دیگر خود را هر یک دکتور زرغون و طاهر بدخشی را بقتل رسانید سپس تمام ادارات و کدر اردو را از طرفدان تره کی پاک نموده مرحله اخیر پروژه خودش را که غضب تمام قدرت برای خودش بود شروع نمود گرچند قبل ازآن هم تره کی ملعبت یا (ماریونتی) بدستان وی بود چنانچه هم میهنان تمامی اعمال و حرکات این دو را در دوران حاکمیت شان شاهد بودند و هم درفلم دو روزپی درپی مشاهده نمودند که برای تره کی سالگرد تولد شاهانه گرفتند که ارگ هرگز شاهد چنین محفلی نبود ولی در یک کنجی باغ ارگ او را در محاصره چند افسر طرفدارخویش نگهداشته بود چنانچه فردی از تره کی میپرسد که شما در محفل نمیروید میگوید مرا گفتند اینجا بنشینم و فوراً سید داود ترون داخل صحبت شده میگویدکه تصویب شده بودکه شما اینجا باشید و تره کی بجواب میگوید (تصویب سه شی دی).
بقول ازشاهدان عینی(پرسونل ریاست اداری صدارت و کاخ ریاست جمهوری) تره کی را امین غرق درباده نوشی واستراحت های بیجا وعیاشی نموده بود چنانچه در تابستانها او را برای استراحت به قصر چهلستون یا تپه پغمان میفرستاد و هر روزمسیر خط السیر" رهبر" تحت تدابیر شدید امنیتی قرار میگرفت.
امین درزمان معاونیت تره کی دوسیه های را مقابل "استاد توانای" خودکه زمانیکه کاملانشه میبود میگذاشت و میگفت لیستی از اخوانیهاست چه هدایت میدهید و تره کی مینوشت "وکتل شو ووژل شی" و "شاگرد وفادار"چنین لیستها را برای روز مبادا نگه میداشت چنانچه همین کار را کرد و امروز ما یک بخشی از آنرا بدست آورده ایم، تره کی بعد از مرگ متهم به کیش شخصیت پرستی، دیکتاتوری خیانت به انقلاب وقتل دوازده هزارنفرگردید امین همیشه میگفت " آنانیکه در تاریکی توطعه نمایندما آنها را درتاریکی ازمیان میبریم" واینکار را در حق استاد و رهبرش هم انجام داد . .
امین در دور قدرت سیاسی هم گفتار بلند پروازیهایش را نگهداشت چنانچه در سوم عقرب۵۸ یعنی در ظرف نزده ماه بعد ازکودتا در محفل تجلیل ازین سالروز گفت: "بزودی تحت شعار از هر کس مطابق استعداش و به به هرکس مطابق کارش زندگی خواهید کرد تا بخاطر تحقق شعاراز هرکس مطابق استعداش و به هرکس مطابق نیازش مبارزه نمود" حرفی را که المان شرق،پولند و چکوسلواکیا کشور های صنعتی اروپای شرق بشمول چین نتوانسته بود بزنند حتی از انهم قدم فرا تر ماند و مدعی شد که آنها بسوی سیستم سیاسی و اقتصادی کمونیستی روان هستند آنچه روسها در ۵۰ سال نظام شان مدعی آن نشدند. در جای دیگرمیگوید که :" با از بین بردن پایه های سیاسی و اقتصادی و ایدئولوژیکی فیودالیزم مستقیماً اعمار جامعه سوسیالیستی را در افغانستان آغاز کنیم..." رژیم از دیکتاتوری پرولتاریا سخن میزد وانرا شعار روز شان ساخته بودند.
حکومت صد روزه و پایان زندگی امین هم پر ابهام و با ماجرا است اورول دوگانه و عجیبی را بازی میکند اولاً با خواهش و تمنا از آغا شاهی دعوت ملاقات عاجل را داشت، و همزمان "خواهان مناسبات بهتر و دوستانه تر" و "افزایش همکاری" "بهبود روابط دو جانبه" با ایالات متحده امریکا بود چنانچه اسد الله متین سرپرست بخش اطلاعات وزارت خارجه افغانستان به همتای امریکائی در ۲۷ سپتامبر۱۹۷۹ گفت امین"شخصاً بشدت مایل است که روابط خود را با امریکا بهبود بخشد" ا و جنگ اعلام ناشده را با شوروی آغاز نموده بود ،در دعوت دپلوماتهای به وزارت خارجه داکتر شاولی وزیرکنایه های نیشدار علیه شوروی بخصوص سفیرپوزانف گفته بود که سبب خشم روسها گردید وبعد ازین واقعه تقاضای اخراج سفیر را از افغانستان هم نمودند، از جانب دیگر دولت جدید به شورویها فشار آورد تا درخواست شانرا بفرستادن قوای نظامی بپذیرند. جانب روسها بلاخره به ارسال قوای محافظ موافقه نمودکه برای گارد امنیتی او برگزیده شدند؟؟؟ اینکه چگونه این رولهای متضاد را بازی مینمود و چه فکری در سر داشت؟ معلوم نشد. نکند که ادعا حریفان سیاسی او مبنی بر ارتباطات وی به سیا حقیقت داشته باشد؟؟؟ واو در پروژه کارتر و برژنسکی مبنی به دخول ارتش روس در افغانستان یا( تله ویتنام گونه) برای روسها شریک بود؟؟!!
سوال بدون جواب دیگر اینکه اطلاعیه ایرا در کشور بخصوص شهر کابل پخش نمودند که از احتمال حمله و بمباران هوائی و خاموش نمودن چراغها و و انداختن پرده های سیاه در پنجره منازل شهرخبر میداد وحتی آلارم خطر را امتحان نمودند!!. قرار شنیدگی او به بهانه حمله خارجی محبس پلچرخی را بمباران می نمود وخود را از شر اینهمه مهمان اجباری (زندانیان) وتهیه " دودی، کالی، کور" برای شان بیغم میساخت.
او از دیر زمانی از مقامهای روسی تقاضای ملاقاتهای رسمی با برژنف را داشت که روسها به این سفر ابراز آمادگی نمودند در ضمن امین را توسط مشاورین، محافظین، آشپزها و دکتوران روسی احاطه کردند و قرارکا جی بی بر این بود تا امین در ۱۳ ـ ۱۴ دسمبر مسموم و بقتل برسد ولی بدلیل تاثیرنکردن زهر موضوع به تعویق افتاد. درین زمان امین از ارگ نقل مکان نموده در کاخ تاج بیگ اقامت گزیدکه توسط دسته های خاص کماندوهای روسی (جوانان آسیای میانه شوروی) تحت پوشش محافظین افغان حفاظت میکردند.
سناریو روسها تغیری نکردهمان یک چیز بود اول زهر بعداً هجوم،امین با همه زرنگی که داشت اسیر دامی گردید که خود گسترده بود. در ۲۷ دسمبربرای مقامات عالی رتبه دعوتی ترتیب داد،بقول از دکتور شاولی امین درین محفل گفت" همه چیزها بخوبی پیش میرودمن در تماس دایمی با رفیق کرومیکو قرار دارم،ما با آنها فکر میکنیم که چطور بصورت بهتر تربه جهانیان موضوع کمکهای نظامی شوروی را به کشور ما ارائه نمائیم"
غذای اینروز با زهر آلوده شده بود که تنها یک وزیر(دستگیر پنجشیری) که تازه ازمسکو آمده بود از خوردن سوپ ابا ورزید( به گمان غالب برایش هدایت سری داده شده بود) وهمچنان خانم صالح محمد زیری که حامله بود به یک شکلی از جانب خانم پیشخدمت روسی از خوردن آن سوپ زهر آلود منع شد که بعداً دخترش آن حادثه را به بی بی سی شرح داد و این همان سوپ زهر آلود بود. عبدالکریم میثاق میگوید که درحالیکه وضع او هم چندان مناسب نبود ازامین پرسید" فکر میکنم چیزی را در غذای ما گدکرده باشند، راستی آشپز تو کیست؟" امین جواب داد" تشویش نکو آشپز و محافظین من شورویها هستند" عاقبت آنهمه خونخواری و خونریزی وحشت و دهشت ستم و جباریت بمرگ خود "رفیق" حفیظ الله امین و دو پسرش عده ای از دوستان و سربازان و افسرا گارد محافظ قصراو بدست بهترین دوستانش که حفاظت جان وحتی آشپزخانه خود را به آنها سپرده بود انجام یافت و صفحه تراژیدی افغانستان با مرگ این جبار تغیر خورد که متاسفانه تا امروز صفحات متعدد دیگرآنراما شاهد بودیم.
بوریس باژانوف سکرتردفترسیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی، همکارومنشی خاص استالین دررساله "خاطرات" خود نوشته بود " (رفیق) به معنی همراه است، گرگان نیز بصورت گلهء و جمعی رفیق و همراه یکدیگراند ولی این رفاقت و همراهی تا مرحلهء معینی ادامه می یابد،آنها میتوانند مدتی دراز همراه یکدیگر باشند و در مبارزات شرکت جویند ولی هرگاه قوانین گله گرگان نقص شودیا گرگی مناسب حال گله نباشد پس آنگاه دیگر گرگان بسوی او حمله میبرند و در یک چشم بهم زدن گرگ بینوا را پاره پاره میکنند" که ما در کشور ما شاهد این همراهی ها چه در چپی ها و چه در راستی ها و به اصطلاح جهادیها هم بودیم و هستیم.
اگردرحوادث هرات، چندوال و بالاحصار کابل و فرقه غزنی و ریشخوار، بادغیس، فاریاب، بدخشان، زیروک پکتیا، پلخمری، دره ویگل نورستان، وردک خلقیها جنایت کردند، جهادی ها با وحشت و دهشت شان کابل و وطن زیبای ما را دریک هفته به ویرانه تبدیل و عامل شهادت ۶۵هزار کابلی شدند، با سقوط طالبان بار دیگر جنایات و قتل عامها را در قلعه جنگی مزار و ولایات شمالی شنیدیم و دیدیم و هم بارها این گله گرگهای درنده همدیگر را با مردم مظلوم ما یکجا دریدند.
*************************
درین مقاله از : نبشته ولادمیر سنیگیریوف، ترجمه جناب غوث جنانباز ـ مقاله غفار عریف در سایت سپیده دم ـ خاطرات باژانوف ترجمه دکتور عنایت الله رضا طبع تهران ۱۳۶۴ ـ جلد دوم خاطرات سلطان علی کشتمند ـ رساله عبدالقوس غوربندی ـ حواث هرات و دیگر آثار در باره حوادث کشور بشمول چشم دیدهای خودم از زندان و دوران خلقیها استفاده شده است.


 

 
 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل ۲۰۱          سال نهــــــــــم                      میزان    ۱۳۹۲                اول اکتوبر   ۲۰۱۳