کابل ناتهـ، Kabulnath




















Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

بخش ۱

 

 

بخش ۲

 

 

بخش ۳

 

 

 

بخش ۴

 

 

 

 

 

 
 

پوهاند پروفیسر داکتر عنایت الله شهرانی

 
 
حنجرۀ هند یا لتامنگیشکر


 
 

   
آواز خوان اول جهان، اعجوبه زمان لتا منگیشکر(۱)

لتا هنرمند حنجره طلایی که از شصت سال باینطرف آواز دل انگیزش بر قلوب مردم افغانستان اثرات و خاطرات نیک را وارد کرده است.
در خصوص ارتباطات و هماهنگی معنویات و داد و گرفت های مادی و دنیایی در میان مردم افغانستان و هندوستان گفتنی ها بحدی زیاد است که اگر بنویسم، بیش از هزار صفحه و در حقیقت مثنوی هفت من کاغذ و دفتر خواهد شد.

۱- اقتباس از آریانا برون مرزی، سال پنجم شماره ۳ و ۴ نوشته عنایت الله شهرانی.
اما آنچه را که در اینجا برقم در می آورم نه همان است که مقاله باشد به مانند حل اختلافات میان استاد حفیظ الله خیال و استاد شاه ولی ترانه ساز در باره نفوذ موسیقی کلاسیک هندی در افغانستان که قضاوت و شرح تاریخی داده شود.
اینجا در باره کسی سخن می گویم که اصلا قدرت تحریر آنرا در فکر و بدن خود سراغ ندارم لتا از عاشقترین انسانهای روی زمین است.
وقتی که لتا جسد بی روح پدر فقید و هنرمندش را با شش مرد هندو جانب آتشخانه برد و او را به خاکستر مبدل ساخت عشقی را که در دنیا داشت یکباره آنرا عوض کرده عاشق فضاها آسمانها، کاینات، و دنیا های دیگر و دنیای آخرت شد و چنان در این عشق غرق شد که از سوز عشق او یک عده ی از جهانیان سوختند.
لتاست که بلیون ها شنونده و میلیون ها فریفته و هزاران عاشق دارد و عاشقان کی توانند گفت اوصاف او را لتا به گفته ی شادروان علامه زمان بره غلام علی خان " معجزه ی خداوندی است " (ص ۱۲۳ Insearch) و مشکل است که آواز عاشقان موسیقی و صدا شناسان در شرح خصوصیات آواز معجزه آسای لتا بلند شود!

عاشقان کشتگـــــــــــــان معشوقند
بــرنــــیایــــــــــــــــــد ز کشتــــــــــــــــــــگـــــــــــــان آواز
گر کسی وصف او ز من پرسد
بیدل از بی نشان چه گوید باز
لتا یا این هنرمند عاشق پیشه، عاشق انسان بیچاره که در مقابل ظلم طبیعت قدرت دفاعی ندارد به صد ها هزار هندو و مسلمان از حالت هوشیاری و بیداری به مخموری و آوارگی مبتلا کرده است و صدها انسان را چنان اثر انداخته که بعد از شنیدن صدای سحر آمیز و رمزآگین صدایش هرگز از جا برنخاستند و همان شکل که بودند و رفتند و هرگز صدای برنیامد از آن کشتگان. درست است که انسانها از یک جوهر اند و راست است که اختلافات روانی نه تنها اندر میان مردمان قاره ها، ممالک شهرها، قریه ها و حتا بین دو برادران و خواهران دوگانگی دیده می شود ولی بعضی انسانهای چون لتا بر قاطبه ی بشر خاصتا شرقیان چنان اثرات وارد کرده است که می توان تثبیت مشابهت های روانی بشری را از آن استنباط نمود و اگر زیگموند فروید و روانشناسان و روان کاوان بزرگ حیات میداشتند شاید صفحه ی جدیدی را در تأثیرات صدای لتا باز و به مطالعات روانی خود شرح و بسط میدادند، در این معلومات مختصر در باره ی لتا بزرگ ترین و عالی ترین خواننده ی خوشنوا و خوش صدای شرق، سخن چند به میان آورده می شود زیرا که دست کم از شصت سال باینطرف با خواندن های نغز و دل انگیزش دل میلیون ها مردم افغانستان را شاد و مسرور ساخته و نیز متوجه آخرت گردانیده است. صدای لتاست که در رستورانت ها، کافی ها ، هوتل ها، چایخانه ها، عروسی ها، رادیو ها، خانه ها مراکز هنری و غیره در افغانستان شنیده می شود و به این دلیل ما نمی توانیم این هنرمند بی بدیل و محبوب بشری و این آواز خوان بزرگ جهان و این اعجوبه ی زمان و این ممثل هنر تاریخ را که از شصت سال باینطرف به جامعه ی با فرهنگ و با ثقافت افغانستان خدمات هنری نموده است فراموش نموده و یادی از آن ننماییم.
یکی از خواص مردم قدردان افغانستان همین است که نیکی ها و دوستی ها را هرگز فراموش نمی نمایند چه جایی که لتا بلبل هزار داستان شرق و ققنوس افسانوی را از یاد ببرند و احتراماتش را بجا نیاورند.
بی جا نخواهد بود که در این جا از شادروان استاد بره غلام علی خان استاد منور علی خان و نواسه ی او استاد رضا علی خان که اصلا ریشه ی افغانی دارند و از عروس البلاد غزنه باستان هستند نام ببریم و استاد بره غلام علی خان معلم و استاد نابغه ی بزرگ و اول صدا و آواز خوان لتا منگیشکر و استاد محمد رفیع هندوستانی است، و همین استاد غلام علی خان بود که به مجرد شنیدن آواز سحر انگیز لتا بوضاحت در محضر بزرگان هنر موسیقی فرمود که "لتا معجزه ی الهی است" و سخن بره غلام علی خان در خصوص موسیقی معتبر ترین و قابل قبول قاطبه ی هنر مندان، هندوستان، بنگله دیش، پاکستان و افغانستان می باشد. و این می رساند که لتا بمانند بابه نانک در جامعه ی هندوستان از جانب همه در جمله ی محبوب ترین هنرمندان شمرده می شود (رک، کتاب " پیر خرابات " تألیف این نگارنده در باره ی سفر استاد بره غلام علی خان و منور علی خان در وطن ما ) واقعا بزرگان موسیقی افغانستان در خاک هند چه کار های بزرگی نبوده که نکرده باشند، امیر خسرو بلخی دهلوی کارستانی را در سر زمین سحر انگیز هندوستان در علم موسیقی، تصوف و ادبیات و سیاست انجام داد که تا این دم در هیچ محفلی از موسیقی نیست که در ممالک چهارگانه ی فوق و یک مقدار جهانیان نام مبارکش را یاد نکنند و همین خسرو از صوفیان بزرگ و از متقیان عالم بود که مرشد اعلی اش نظام الدین اولیا بنامش فخر و مباهات می کرد. خسرو می گوید که خودش ترک است و عربی نمی داند ولی من می گویم که او نابغه ی موسیقی بود و چهار صد هزار بیت فارسی سروده است.
همچنانست استاد بره غلام علی خان که از خاک پاک و مقدس "غزنی عالم بس" که در هندوستان کبیر نامش تا ابد ثبت اوراق زرین در علم موسیقی است. غزنی را بخاطری " عالم بس" گفتم که سلطان محمود زمانی فرمانروای بزرگ افغانستان و احیا کننده ی زبان شیرین و آهنگین فارسی بود. از بس که غزنی از نظر مردمان نیم قاره اهمیت دارد در تواریخ «لاهور» را بنام «غزنی کوچک» یاد می کنند و تصور کنید که عظمت و شکوه مقام حضرت غزنه در کدام جا قرار داشته و لازم بیاد آوری است مثلی که سمرقند را اعراب «کل ارض» و جزیره کریمیا را " خزینۀ الدینا " نام نهاده اند. از آن سبب بی تردید غزنی را می توان « غزنی عالم بس » یاد کرد.
ای بسا صوفیان بزرگ جهان چون مولانای بلخی که با موسیقی ذکر خداوند را بجا می آورد و ای بسا بزرگان دین بمانند خاتم الشعرا مولانا عبدالرحمن جامی (نقشبندی) که رساله ی زیبای موسیقی را تألیف کرده است و روسها آنرا با شرح و بسط عالی به روسی ترجمه کرده اند و ما بی خبر از آن هستیم . خداوند خواجه بشیر احمد انصاری( خواجه ی انصار) و دانشمند عبدالعلی نور احراری و استاد حضرت صاحب فضل غنی مجددی را برکت دهاد که در غم موسیقی هستند و یقینا از آنها کاری ساخته خواهد شد.
و اما خواننده ی خداداد هندوستان لتا یا (حنجره هند) را دراینجا بقدرتوان باید معرفی نمایم و بگوییم که بگفته بره غلآم علی خان معتقد هستیم ولتا را منحیث عطیه بشری از طرف خداوند بپذیریم، زیرا که هنر در همه دنیا و هنرمند در همه آفاق قابل قدر است. در زمان های بسیار قدیم پیش از هزار سال در خاک هندوستان بزرگ مردمی و جود داشتند که به گفته ی مؤرخ بزرگ وطن عبدالحی گردیزی در " زین الأخبار" آنها را بنام " چندالان" یاد می کردند و ایشان عبارت از کسانی بودند که هم آلات موسیقی را می نواختند و هم آواز خوانی های می کردند و همه شان مردمان زیبا روی، خوش صدا، نیکو کار و هنرنما و هنرمند بودند. مردم افسانوی هند قدیم به آنها احترام می کردند. و در مقابل آنها صیانت نفس و حیا و احترام و اخلاق شان را مراعات می نمودند. طبعا در مملکتی چون هندوستان کبیر به هزاران در هزار هنرمند بروز کرده اند و از آنها میراث بران بجا گذاشته شده است.
از آنجمله است عنایت و عطیه ی هنری بنام لتا این لتا از همان انوار موسیقی می باشد که نور های زرد و سفید و سبز در پیکر اجداد او ثم به ثم طور مرموز آمده و بالآخره از طرف پدرش(پندت ناتهـ منگیشکر) این انوار نهفته ی موسیقی به لتا دختر منگیشکر که فرزند اولی اش می باشد مشعشع گشته و انتقال یافته است و خداوند بهتر می داند که این نور موسیقی چنان بر وجود لتا تابیده که شرقیان و غربیان و بالآخره اهل دنیا از آن نور روشنایی حاصل کردند و متأثر شدند و اینست که ما اکنون از آن داد خدا و احترام به علم و هنر موسیقی بخوبی یاد می نماییم.
لتا در هشتم ماه سپتمبر ۱۹۲۹ میلادی در یک خانواده ی هنر دوست در یکی از شهر های کوچک اطراف ممبی پا به عرصه وجود می گذارد. اجداد لتا از متولیان معابد بوده اند. پدرش هنرمند تمثیل و آواز خوانی بود.
لتا در سالهای طفولیت و کودکی کم کم نبوغ خود را به پدرش آشکار می کرد و محرز است که اولین آموزگار لتا پدر اوست و پدر هنرمندش که عاشق و دلباخته ی طفل محبوبش لتا بود می دانست که وقتی لتا بزرگ شود جهان موسیقی به زیر پرچم آواز او قرار خواهد گرفت، پدر لتا به هر فکری بود نام دخترش را که بنام (هیماHema ) گذاشته بود یکبار او را بنام ( لتا LATA) خطاب کرد و حقیقت هم اینست که این نام تا قیام قیامت در دنیا پا برجاست و از بین نمی رود. منگیشکر فقید و جیبه و فریضه انسانی را که به میان آوردن لتا بود اجرا کرد و تا دوازده سال ، لتا را در بغل مهر و عاطفه ی پدری پرورانید و صدا های او را شنید و از شیندن صدایش گفت که الآن اگر بمیرم ارمانی به دل نخواهم داشت زیرا آنچه را که از طریق اجداد ثم ثم به امانت بدست آورده بودم اینک آنرا به لتای عزیز ونور چشم و ارجمندم انتقال دادم و همان است که این پدر مشفق و دوست داشتنی دخترش لتای حنجره طلایی و محبوب و جگربندش را وداع می کند ومی میرد. لتای کوچک که از عاشقان درجه یک پدر بود و بنام پدر عزیزش هزاران جان را فدا می کرد. یتیم می شود و اینکه به سن بیشتر از ۷۵ سال رسیده است در عشق پدر نغمه سرایی و نوحه پردازی می کند.
لتا در سن دوازده که طفل معصوم و یتیم است با سه خواهر و یک برادر و مادر مهربان بی سرپرست می ماند و یکی از معنا های خواندن هایش راز و نیاز با پدرش است. شما خواننده این سطور با سروده های جاویدان لتا مخصوصاً « تراژدی » در غزل (نه میلیتا غم تو بربادی ) گوش فرا دهید او با پدرش می باشد و اگر معنای اشعار دقایق سخن را نرساند صدای او را می رساند. و لتا اگر عاشق نیست ، و از عاشقان بزرگ دنیا محسوب نمی شوند. پس هرگز در دنیا به تعداد میلیونها عاشق به خود پیدا نمیکند و او بگفته ی مولانا عاشقی می باشد که به عقل دنی وفا ندارد که رمز عاشقان را عاشقان دانند.
بخاطر ارج نهادن به مقام والا و ملکوتی زن باید گفت که همه خوبان جهان را زنان زاده اند و مادر مهربان و یتیم پرور و متبسم چهره ی لتا بنام " می " Mai " به تربیه ی لتا در موسیقی رول عمده داشته و یقینا شیر هنر پرور " می " در جنجره ی اعجازی لتا قوت بخشیده است. باری که لتا بیش از هفت سال نداشت با پدرش در یک درامه به نسبت یک واقعه ی عاجل به عوض هنرمندی از طبقه ی نسوان رول را موفقانه بازی کرد و مادرش طبق سنت مادران مهربان بخاطر چشم و سوخت برای لتا (سپند دود) کرد. ای خدا مادر چه موجود مهربانی است که بخاطر زنده نگهداری اطفال چه راه ها و خود گذری هایی نیست که طی نکند.
لتا بعد از فوت پدر همه مشقات و تکالیف را با مادر عزیزش متقبل می شود و از نهایت مجبوری و جبر زمان برای تهیه ی لقمه ی نان ستاره ی فلم می شود و هنر نمایی ها و صحنه آرایی ها می نماید. اما صدایش را در همه اوقات از طریق مکروفون بلند ساخته و عالمی را غرق حیرت و جهان دیگر را در تعجب و عده ی دیگر را دیوانه و مجنون می گرداند.
زمان زود گذر طی می گردد و وقتی فرا می رسد که محیط بر لتا تنگی می کند و هنرش بطرف آسمانها اوج گرفته و به پرواز می آید و عاشقان زیاد بخود پیدا می کند و در کنار آن همه بخاطر دریافت لقمه ی نان رو به جانب ممبی می نماید و با فامیل خود نقل مکان میکند.( می ) مادر لتا بخاطر اینکه چهار دختر نیمه جوان با اوست همه شب تا به سحر بدون یک دقیقه خواب از آنها پاسبانی می کند و یک بار دیکر ثابت می سازد که در دنیا بهتر از مادر هیچ موجودی فدا کارتر سراغ نمی شود، زیرا زنها در مقابل فرزند به خوراک، پوشاک، زجر و زحمت و تکلیف و حتا از دست دادن جان شیرین اصلا اعتنایی ندارند و حیات خود را صدبار فدای تربیه ی اولاد می سازند.
ای خداوند بزرگ آیا برتر از زنان مهربان تر موجودی دیگری را آفریده ای! لتا به خاطر تربیت سه خواهر خورد و برادر کوچک هرگز نخواست به ازدواج تن در دهد نه تنها آنها را بلکه اولاده ی شانرا نیز پرورش داد و در کنار آن بحدی در عشق موسیقی غرق بود و در بحر بیکران غوطه ور شده بود که بالاتر از عشق موسیقی چیزی دیگری در فکر او نبود چونکه او در فطرت با موسیقی انباز بود لتا در ممبی دردستگاهای مختلف درصحنه های تمثیل گونه گونٍ، هنرنمایی نمود وفامیل خودرا از طریق عایدات در اقتصاد یاری داد. آوازه هنرنمایی لتا درآن زمان و در اقصا نقاط جهان پخش شد و وی به وقت اندک شهره ی آفاق یافت. چونکه او نور موسیقی را در پیشانی، قدرت موسیقی را در قلب و کیفیت صدا را در وجود داشت، بناء این دختر دهاتی شهری شده، یکدم جهانی را در لرزه آورد و محبوبیت بی حد و حصری را نصیب گشت و صاحب هفت شهر عشق گردید.
لتا که اصلا به تمثیل در این دنیا آورده نشده بود و از روی جبر زمان به هنر نمایی در صحنه ها و فلم ها کار های شاقه را انجام میداد، آنگاه که درک کرد که او دیگر از برازنده ترین هنرمندان هندوستان شده از ستاره بودن در فلم ها دست کشید و با یک «سلام » آخر که دستش را به پیشانی برده بود وداع گفت. در همین اوقات هنر نمایی های آغازین حیات هنری لتا بود که هندوستان از شر استعمار انگلیس خلاص شد. در عین زمان فرار انگلیس ها از خاک پاک هندوستان، لتا از بشر دوستی مهاتماگاندی آگاه شد و بدان سبب این عاشق دلباخته بشری که عاشق خدمت بشری بود عاشق تر گردید.
نگارنده ی این سطور در سوانح لتا خوانده است که یکی از کمپوزر ها برایش گفته بود که صدای او در نهایت باریک است و لذا نمی تواند با او همکاری کند و اه چه انسان بی سلیقه که صدای باریک خداداد را نمی پذیرد. اما یکی دیگر از هنرمندان و هنر شناسان بزرگ باسم غلام حیدر گفته بود که دختر هندو در صدا نبوغ دارد و زمانی فرا خواهد رسید که نام نامی اش ورد زبان دنیائیان خواهد شد واقعا او دانسته بود که بی تردید لتا نابغه می باشد. چنانچه که حالا ثابت شد که وی نابغه ی بی رقیب در صدا و خواندن است.
لتا در ایام طفولیت و خورد سالی به صدای نورجهان بیگم یا ملکه ی ترنم علاقه داشت و از او تقلید می کرد. و به صدای سیگل عشق می ورزید. ولی بزودی خود استاد کل شد و در صحنه ی هنر آواز خوانی چنان بیرق و رایت بر افراشت که جهان موسیقی نوازان، موسیقی دانان، هنر دوستان، مشتاقان صدا و الحان و غیره همه مسحور نجوا ها و ناله ها و فریاد های او شدند و دیگران را از یاد بر آوردند.
از آن افیون که ساقی در می افگند
حریفان را نه سر ماند و نه دستــار
لتا با صدای خداداد و الحان ما فوق خوانندگان دیگر، زیاده تر در خدمت اجاره داران و صاحبان کمپنی های فلم و غیره بوده و اگر وی را می گذاشتند که در اوقات فراغت طبق میل و ذوق خویش خواندن هایش را تهیه می کرد شاید آواز او و خواندن های او شکل و رنگ دیگری میداشتند. و از کثرت خواندن های او معلوم می شود که پول پرستان هندوستانی رحمی بر لتا نکرده و وی را بحدی که توانسته اند مصروف نگهداشتند و نگذاشتند که ساعاتی را در فراغت سپری نماید.
در سوانح و سر گذشت لتا بقلم آقای بهمنی آمده است که گاهی لتا پنج خواندن را در یک روز انجام داده اما میداند که اولا پنج خواندن در یک روز کار آسان نبوده و خارج از قدرت یک هنرمند می باشد و دیگر اینکه این خواندن ها بی عیب و نقصان با سفتگی و آراستگی و پیرایش از حنجره ی خداداد بلند می شدند و چنان آواز او در فضا اوج می گرفت که شنوندگان با او در پرواز می آمدند. جمع خواندن های لتا از حساب بیرون است، تعداد خواندن های مختلف ثبت شده ی او را بین سی هزار تا پنجاه هزار گفته اند. ولی با یقین وی سی هزار خواندن را اجرا نموده و تنها خواندن های دوگانگی او با ارواح شاد استاد محمد رفیع چهار هزار و پنجصد خواندن بالغ می گردد و چه زیبا کلمه ی را لتا به محمد رفیع نسبت می دهد. (He is so good) گویا اینکه رفیع، رفعت دارد و عالی است.
موکیش و کشور نیز هم خوان های لتا اند و بالآخره لتا صد ها و هزاران خواندن دیگر را به انجام رسانیده که هر یک از ان ها انسان را گاهی درقعر زمین فرو می برد و گاهی هم در اوج آسمان به پرواز می آورد. و گاهی هم در بحر بیکران غوطه ور می سازد و انسان نمی تواند با این سادگی و یا عاجزی قلم در وصف و صفات عالی هنری حنجره ی خداداد لتا حقیقت مقام و اوصاف منیع او را ذکر نماید و بهتر آنست که گفته شود که خداوند او را خاص آفریده است.
در باره ی مقام والای هنری لتا در سر زمین هندوستان کار های ناقصی انجام یافته که یکی از آن ها کتابیست نام (In search of Lata Mangeshker) البته در کتاب بحد توان سعی شده است که خوب باشد ولی آیا میدانید که مؤلف محترم بجای اینکه از مقام آسمانی ققنوس صفتانه هنر آواز او حرف بزند از سفر او در شیکاگو، واشنگتن دی سی و غیره بحث میکند که البته می تواند به کسانی که دنیا را ندیده و هندو های که خارج نرفته اند اهمیت داشته باشد. اما این دانشمند نگفته که لتا چگونه نابغه بار آمد و محیط موسیقی پرور و موسیقی شناس هندوستان بر حنجره و استعداد خداداد او چه اثراتی را وارد آورده و محیط اجتماعی دوران های کودکی، نو جوانی، جوانی و کلان سالی او چگونه با مردم سپری شده و آیا وظیفه دهندگان و صاحبان کمپنی و همکاران لتا در اجتماع چگونه مقام داشته اند و قس علی هذا؟
و معلوم است که موسیقی دانان هندوستان تا حال نتوانسته اند از مقام بلند و والای هنری لتا حکایه کنند. ولی آنچه مسلم است اینست که در حال حاضر و جهان کنونی بیش از یک ونیم بلیون انسان مشتاق شنیدن آواز لتا می باشند که صد ها هزار به صدای زیبای او عشق جانبازانه دارند.

رشتــــــــه ی برگـــــــــــــــــــــردنم افگنده دوست
می برد هر جا که خاطر خواه اوست
نگارنده ی این سطور نیز در رساله ی « لتا » سعی کرده بودم که در باره ی خصوصیات و نزاکت های خاص صدا های لتا چیزی بنویسم ولی پند حضرت حافظ را گوش دادم که می گفت:
کمــــنـــــد صیــــــد بهرامی بیفـــگن جــــــــــــام جــــــــــم بـــــــــــــــــردار
که من پیمودم این صحرا نه بهرام است و نه گورش
حقیقت دیگر در وصف صدای لتا این است که وقتی غرق شنیدن صدای او شوند، صفات در قلوب جا می یابد و به زبان نمی آید!
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
انــــــــــدر آن ظلمت شب آت حیاتم دادند
طبعاً کسی که کیفیت اعجازی صدای لتا را درک کند در حقیقت او معنی را پی برده و ضرورت ندارد که در پی شرح آن بگردد چنانچه شاعران گویند:

از زبـــــــــان دیگــــــران درد دلـــــــم بــــــــــــــــــــــایــــــد شنید
کز ضعیفی ها چو نی راه سخن گم کرده ام
ویا:
شرح و بسط شارحان مقصود را برد از میان
آنچــــــــه را ایضـــــــاح نـــــــــامیدند ابهام است و بس
قابل یاد آوری است که کمپنی ها تاکنون در پشتی ها ویدیو ها،DVD ها و CD های که هنر لتا در آنها ثبت می باشد چهره های ستاره های فلمی را در آن بچاپ میرساندند . و البته نظر به قرار داد آنها است و لی اکنون اخلاقا لزومی ندارد که دیگر از آن نوع تجارت استفاده نمایند. و لازمی و حتمی است که در همه جای چهره ی اصلی خود لتا گذاشته شود.
لتا همان سان که در جوانی خواندن می کرد اکنون هم صدایش به همان پیمانه ی سابق نغز و دلکش است و او صاحب صد ها جایزه، مدال، امتیاز نامه و تحسین نامه ها شده است. کسانی که با لتا دیده اند می گویند شخصیت متواضع، شکسته نفس و محترم بوده به هرکس با احترام خاص رفتار می نماید.
عموما خواندن های لتا بی نقص و عیب می باشد، لتا در خصوص خواندن ها اولا یکی دو بیت را آزاد می خواند و بعد از راستی نفس به اصل می پردازد، نزاکت صدا، قلقله ها را با طمطراق، صفایی آواز تمکین، بجا ادا کردن کلمات، و خواندن درست اشعار، وفق دادن کلمه با صدا و غیره را مراعات می کند. صد ها خواندن لتا ارزش بسزا دارد ولی این چند خواندن او به اعماق قلوب اثر می اندازد.
- اگر بیوفا تجهکو - خدا کی قسم - نه میلیتا غم تو بربادی (لتا تراژیدی) وغیره. نگارنده ی این سطور بیش از صد هنرمند افغانستان را اعم از نقاشان، هیکل تراشان، موسیقی نوازان و ممثلان معرفی کرده است و اینک ناگزیر هنرمندی را بخوانندگان و بزرگان و علاقمندان موسیقی معرفی داشته است تا باشد دانسته شود که مردم افغانستان به موسیقی میدانند و هنرمند را در هر جا که است قدر میدهند چه رسد بجایی که لتا از شصت سال باینطرف به مردم افغانستان خدمات هنری کرده است.

با احترام
ع. شهرانی

 

 

ادامه دارد

در قسمت های بعدی این موضوعات انتشار می یابند:

 

- در وصف آواز خداداد لتا 

 
 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل ۲۰۱          سال نهــــــــــم                      میزان    ۱۳۹۲                اول اکتوبر   ۲۰۱۳