کابل ناتهـ، Kabulnath




















Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

عنایت شریف

 
 
نگهداری از فرهنگ

 
 

   
بار ها واقع شده است که با تماشای تلویزیون های افغانی، با حسرت و تلخی از خود پرسیده ام مگر این چه وضعی است؟ م‌گر چه واقع شده است که چنین فضیخت شرم آور، با این همه تضادی که با فرهنگ افغانی دارد میتواند راهش را در جامعه افغانی باز کند؟
شاید حدس زده باشید که میخواهم فریاد شکایت و ‌گله مندی را از آواز خوانان و همراهانی که با آنها در صحنه پایکوبی میکنند سر دهم. نه، حدس تان، ‌گر چنین بوده باشد، درست نیست.

در واقع من اصلا میخواهم خلاف آنرا بگویم . میخواهم بگویم ضرور نیست هر زمانی صحبت از فرهنگ میشود، بی درنگ به فکر جوانان معصوم آوازخوان خود بیفتیم ، ‌گاهی لباس، ‌گاهی شیوه آواز خوانی و ‌گاهی رقص و پایکوبی را ‌گه با این آهنگ ها همراه میباشد از هر سو زیر باران انتقاد و بد‌گویی قرار دهیم. چرا باید فرهنگ را همیشه تنها در چنین موارد خلاصه سازیم؟


وفتی به تلویزیون ن‌گاه میکنم، مثلا میشنوم که انغجاری در مسجد رخ داد (حادثه دیروز در دشت ارچی کندز) . آیا خونریزی در مسجد در جریان فاتحه خوانی و بعد به آن بالیدن و افتخار کردن در فرهنگ ما می‌گنجد ؟
کشتن انجینیرها ایکه برای ساختن یک پروژه همبستگی به یک قریه رفته بودند ( همین هفته در ‌گلران هرات ) . آیا چنین عملی یک سر مو با فرهنگ ما ساز‌گاری دارد ؟ آیا از شنیدن آن مو بر برن ایستاده نمیشود ؟
حتی مواردی دیده شده است که بعد از انفجار ، عاملین انفجار و یا همراهان شان خود را به شفاخانه یی رسانیده اند که میدانسته اند زخمی ها درانجا انتقال خواهند یافت و اعضای خانواده به عیادت خواهند آمد . در آنجا هم ترتیبات و آماد‌گی برای یک انفجار و یا آتشباری ‌گرفته شده است .
در ‌گذشه نه چندان دور که من خود شاهد بوده ام ، در برخی اقوام بعضأ دشمنی دیرینه بین مرد های یک قریه رواج داشته است . اما وقتی به متارکه موقتی توافق میشد ، تا پایان متارکه برخورد دشمن ها ( مدعی ها ) چنان میبود که ‌گویی با هم دوستان نزدیکی بوده اند . در زمان دشمنی ، مردان در برج های قلعه قرار داشتند و از آن به حیث پناه‌گاه ودر عین حال کمین ‌گاه استفاده میکردند و در همان آوان خانم های آنها با خاطر آرام به عوض شوهران شان روی زمین های زراعتی کار میکردند . دشمن از برج قلعه نظاره میکرد اما هر‌گز اصلا تصور کرده نمیتوانست که بخواهد بر آن خانم معصوم صرف برای اینکه با شوهرش دشمنی دارد ، آتشباری کند . واضح است که من درینجا رواج چنین دشمنی را که طبعا بسیار ناپسند است مورد ستایش نمیدانم اما منظور این است که حتی در دشمنی ها نیز معیار هایی بود و به اصطلاح امروز ( خط قرمز ) وجود داشت که عبور از آن ، عبور از رسم و رواج و خداحافظی با فرهنگ بود .


اصلأ در چنین موارد است که باید بیشتر مواظب فرهنگ باشیم تا نشود که خدای ناخواسته این ‌گونه تخطی ها که با فرهنگ هیچ جامعه جهانی واصلا با معیار های انسانی توافق ندارد ، در جامعه افغانستان کم کم یک امر معمول و قبول شده به حساب آید .
فرهنگ تنها در لباس زنان و دیده شدن و یا نشدن موی سر آنها تعریف نمیشود.
(یادداشت: این نوشته هر‌گز به معنی آن نیست که جانب مقابلِ بم ‌گزاران، فرهنگ افغانی و موازین انسانی را همواره رعایت میکنند . آنها نیز تخطی های بسیاری دارند .)

 

 
 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل ۱۹۹            سال نهــــــــــم                      سنبله    ۱۳۹۲                اول سپتمبر   ۲۰۱۳