کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

بخش اول

 

 

 

 

 

بخش دوهم

 
 

   

نویسنده: Katrin Kuntz
تصویر: Maria Feck
Der Spiegel. Nr. 15/9.4.2016
برگردان: نصیر مهرین
 

    

 
کودکان دولت اسلامی
بخش سوم

 

 

 . . . خاوله باردار شده بود، در حالی که سران داعشی از نظر اصولی خواهان باردار شدن اسیران نبودند. "دولت اسلامی" دستورنامه یی را در پیوند با زنان اسیر با این عنوان به نشر سپرده بود: پرسش ها وپاسخ ها پیرامون کنیزان وزندانیان.

 این دستور نامه رهنمودی بود پس از تهاجم آنها به منطقۀ سنجار. در دستور نامه تذکر رفته که خوابیدن با کنیزان اجازه است. باردار شدن آنها منوط است به لزوم دید وضع بازار فروش اسیر.

و درجای دیگر دستور نامه این پرسش مطرح شده بود که: "اگر اسیرزنی از طرف مالک خویش باردار می شود، می تواند به فروش برسد؟"

 پاسخ این بود  که:

 "اسیر وقتی مادر طفلی می شود، مالک  نمی تواند او را به فروش برساند."

ارزش پولی زن اسیر که باردارشد ه است نیزکاهش می یابد، اما موقعیت او بهتر می شود. به این گونه که او به عنوان مادر، در میان موقعیت کنیز و زن آزاد، قرار می گیرد. پس از باردار شدن ملزم به رعایت قواعدی نیست که بالای کنیز تحمیل می شود. نیازی هم ندارد که در بازار فروش دختران جوان به ئفروش برسد.

دستوری پیشین از زمان محمد پیغمر (اسلام) است که به عنوان رهنما جنبۀ تطبیقی دارد: هنگامی که فردی کنیزجنسی را برای فروش در بازارعرضه می کند، ناگزیر است که طی یکدوره ویا دو دورۀ معین قاعده گی یا عادت ماهوار از خوابیدن با او خود داری کند. این موضع را حقوق اسلامی "اسطبرا" می نامد. رعایت این موضوع از آنجا ناشی می شود که فروشنده وخریدار مطمین باشند که  شکم کنیز "خالی" وعاری از نطفۀ کودک است. مطمین باشند که رحم کنیزنطفۀ بیگانه را درخانۀ مالک جدید انتقال نمی دهد. 

هنگامی که خاوله دریافت که باردار است، به سوی اطاق نشیمن جنگجوی داعشی رفت وبا گرفتن تلویزیون در دست، چندین بار از پله ها بالا وپائین رفت. او می خواست به این وسیله جنین از میان برود. زنان دیگری با سنگ ها به شکم همدیگرزده  ویا خویش را ازبلندی به پایان پرتاب کرده اند تا کودک تازه شکل گرفته از بین برود.

خاوله در این پیوند گفت: "من تمام مساعی خویش را به کار بردم تا جنین در بطن من از بین برود،اما ثمرۀ نداشت."

حسادت همسر نخست ابوعمر وقتی بیشتر شد که دید خاوله باردار شده است. حسادتی که برای خاوله خوشبختی رهایی را را نیز همراه داشت. زن حسود در یکی از صبح ها برای  خاوله گفت:

" من نمی خواهم بیشترشکم ترا ببینم"

این بود که تلفونی را برای خاوله آماد ه نمود. خاوله نمرۀ تلفون برادرخویش را در منطقۀ  دهُک دایر نمود. برادرش با دریافت نشانی محل زنده گی خاوله، آنرا برای یک تن از آشنایان خویش داد که تدارک فرار خاوله را ببینند. او به یک تن از اعضای شبکۀ یزیدی که زنان را از اسارت در مناطق اشغال شده مخفیانه و به گونۀ قاچاقی نجات می داد وبه دهک می فرستاد مراجعه نمود. رهبری شبکه را شخصی عهده دار بود که ابوشجاع نامیده می شد. او همواره تهدید های "دولت اسلامی" را دریافت می نمود، همزمان با دردست داشتن ومشغولیت با سه تلفون دستی به چنین کاری می پرداخت.

خاوله چهل روز را در وضعیت انتظار به سر برد تا ابوشجاع فرد کمک کننده یی را برای او فرستاد. آن فرد خاوله را در نزدیکی های یکی از مناطق جنگی نزد یک خانوادۀ عربی  رسانید. متعاقب آن شب ها پنج ساعت در منطقۀ کوهستانی به صورت خزیدن با دست ها وپای ها ره پیمودند. فرد کمک کننده مطلع بود که مین های جای گذاشته شده در کجا قرار دارند تا سرانجام خاوله را در منطقۀ پیشمرگان کردی رسانید.

خاوله گفت: " سرانجام من آزاد بودم"

ادامه دارد

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل               ۲۶۴       سال  دوازدهم          ثور/جوزا     ۱۳۹۵         هجری  خورشیدی       شانزدهم می  ۲۰۱۶