کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

عبدالواسع هیله‌من

    

 
به مناسب تخریب بتهای بامیان

 

 
 

این مطلب در روزنامه پشتو "وحدت" پیشاور پاکستان به چاپ رسیده بود، بعدا در روزنامه سهار به فارسی ترجمه و به چاپ رسید، سال ها قبل در همان وقتی که بت های بامیان تخریب شد.

نوشته نورالبشر نوید کالم نگار پیشاوری روزنامه وحدت.  

فریاد بت ها در کابل (افغانستان)

 

بلی، ما بت استیم

خدایان نیستیم

پناه می جوییم از بت شکن های احساساتی

از سزایی که امیر المومنین کابل برای ما تعیین کرده است

حیرانیم ، جرم ما چیست؟

نه کسی را کشته ایم نه قرض خون افغان ها در گردن ماست

نه وطن را فروخته، نه دین را و نه ناموس وطن را باخته ایم

ما بی روح و بی حرکتیم مگر چون زنان خاموش گل ها گویا ستیم

اگر در افغانستان باران خون می بارد

و یا گرمای آتشین قهر و غضب مسولیت

ما بر جای خود ایستاده ایم و آیینه شفاف تاریخ میهنیم

های مردم! ببینید کتاب های تاریخ، قلم ها، شمشیر ها، سرها

دستار ها، شخصیت ها، سنگ ها و لعل ها زر های سپید و سرخ وهر آنچه از نوادر بود

بر باد رفته اند

اهریمنان سیاه در سپیدی روز

بر جد بزرگوار ما یورش برده اند

تارجگران غیر، پیش از چنین هجوم، بر نسل قبیله ما در هر کجای وطن بیداد کرده اند

اکنون در کابل بزرگ نشانی از تاریخ نیست

سرها و دستار ها برباد رفته اند

دعوی کنندگان، این وطن را گاهی از ترس انقلاب و گاهی از بیم جهاد ترک کرده اند

مگر ما هم چنان بر جای خود استوار مانده ایم

پس، فرمان قتل ما از بهر چی صادر گشته است؟

ما عرض حال خویش را به پیش داور بزرگ

به بودای بزرگ برده ایم، ما پرسیده ایم

ای جد بزرگ میدانی که پادشاه کابل فرمان قتل ما را صادر کرده است؟

جد بزرگ فرمود:

سزا دادن عادت پادشاهان کابل گشته است

اکنون که انسان های مستحق سزا باقی نمانده اند پادشاه کابل بنابر عادت دیرین ناچار است که تاریخ کشور خود را سزا بدهد

ما بار دیگر از جد بزرگ وار پرسیدیم

ای جد بزرگ!

ما که در بازی خونین افغانستان با هیچ طرف مقابل نبودیم ، و تنها جز تاریخ بودیم

چرا اینها تاریخ خود را نابود می کنند؟

جد بزرگ فرمود:

فرزندان من!

پادشاهان همیشه از برای ساختن تاریخ خود، تاریخ وطن خود را نابود کرده اند.

شما نیز در چنین وطنی نشانه های از تاریخید که پادشاهان به نام اسلام با شما بازی میکند

اگر این ها زبان مرا می دانستند، من به قاضی اسلام شان می گفتم:

ای قاضی منصف اسلام!

نسل ما سده هاست که تداوم دارد.

ولادت ما اگر از بطن مادران به به وقوع نپیوسته است،

مگر از بطن تاریخ ضرور به وقوع پیوسته است

بلی ما هم مثل انسان های کهن نمونه کفریم

شما که کفر انسان ها را بخشودید، و به آن ها بهشت ارزانی کردید

از چه روی ما را مستوجب سزا پنداشتید؟

اگر شما انسان ها از جهالت و کفر به اسلام روی آوردید

ما هم از دوران کفر خود از دوران  ابراهیم علیه سلام تا کنون سزا های بسیار دیده ایم

ای منصفان!

بروید، ببینید حکومت اسلامی مصر را که تن مرده فرعون را محفوظ داشته است

در این چه حکمتی است که خدای تعالی وجود مرده فرعون متکبر و مغرور را از قهر نیل بر آورده که تا امروز محفوظ است

لا بد برای عبرت شما انسان هاست

ای قاضی اسلام

فرعون دعوای خدایی کرده بود:

مگر ما که چنین نکرده ایم، انسان ها خود به ما چنین خطاب کرده اند

پس

اگر آیین و ایمان شما آن قدر ضعیف است که تن سنگی ما بت ها را برای خود خطرناک میدانید،

در این حال از ایمان خود شکوه کنید......

من فریاد سجده شما انسان ها را به یکدیگر شنیده ام

ما که این براهین جد بزرگ خود را شنیدیم، تسلی یافتیم و پیش خود گفتیم:

بلی، جد بزرگ ما درست می فرماید:

مسلمانان کابل (طالبان آن وقت) آن قدر ضعیف اند که وجود ما بت های بی جان را هم برای خود خطر می دانند

 

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۲۳۵                       سال  یــــــــــــازدهم                        حوت          ۱۳۹۳ هجری  خورشیدی         اول مارچ     ۲۰۱۵