کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

مریم محبوب

    

 
به مناسبت هشتم مارچ
                            
 انفجار شگفتی

 

 

 

 

چندی قبل دختر جوانی " کبرا خادمی " با پوشش آهنین (زره) درجاده های کابل براه افتاد و نمایش استثنایی و شگفت انگیزی را انجام داد. شگفتی این نمایش در آن بود که کبرا بیننده هایش، یعنی مردم کوچه و بازار را، با پوشیدن زره ایکه وضاحت برجسته گی های جسمانی زن را ، بیش از پیش جلوه گر می ساخت، به گفته خودش، سخت شگفت زده کرد !

کبرای جوان، این شگفتی و حس وسوسه جنسی را زمانی به نقطه انفجار رساند که  مرد ها و جوانان زن آزار،  به فاصله کمی با او نزدیک شده و همگام شده بودند. کبرا، باری با این حرکت نمادین، موجی از عطش و شور برانگیخت و جاده ها را غرق در هیجان پوشش نامتعارف وغافلگیرانه خود نمود.

در این تیاترکه بازیگرش فقط او بود و صد ها بیننده، موجی از  جوانان و مرد هایی که با چشمان  متعجب و گشاد گشاد و هم نگاه های هوس آلود، او را می نگریستند، در پی او براه افتادند و چه بسا دلشان می خواست زره اش را لمس کنند  و چه بسا حرف هایی زشت و سخنان رکیک هم نثارش کردند.

کبرا، هرچند که با این حرکت دلیرانه، فحش و دشنام عده یی را به جان خرید، سنگینی نگاه  و نیش زبان هرزه گوی تماشاچیانش را تحمل کرد و نیز باعث خشم  هزاران بیننده زن و مردی شد که با نفرت از او یاد می کردند و حتی باعث شد  زنانی که فعال مدنی و مدافع حقوق زن اند، او را انتقاد شدید و سختگیرانه نمایند، اما او بی ترس و واهمه، و باورمند به ذهن سرکش و خلاقش، در جاده ها آنقدر متین و با یقین، گام می نهاد که گویی گوی سبقت را از زن آزاران ربوده و اکنون نوبت اوست که در فضای شهرو جاده، انفجار شگفتی را انجام دهد!  و همینطور هم شد. وی توانست که با ابتکار و نوآوریش تعجب دیگران را برانگیزد و با نمایش پدیده یی غیر معمول و سوال برانگیز، در یک لحظه کوتاه، شر و شور و غوغای را بوجود آورد که تصور می کنم، فراهم آوری همین حالت، هدف نهایی کبرا بود.

او با نمایش منحصر بفرد خود،آیین ها و اعتقادات زن ستیزانه را به سخره گرفت و با شجاعت و دلیری، خود را با موج مردمی همراه و همگام نمود که باور های جنسیتی و غیرت ناموسی، برای شان تابو های جانسوز و هستی برانداز اند. اما او در یکی از فراموش ناشدنی ترین لحظات زندگیش، با کوتاهترین نمایش جاده یی، نشان داد که تابو را میتوان شکست اگر که شهامت و شجاعت شکستنش را داشته باشی.

کبرا خادمی، در مصاحبه یی که با بی بی سی انجام داد، خود را نقاش خواند و گفت که نقاشی در بین خانواده اش میراث فرهنگی است. اما متاسفانه نتوانسته از عملکردش بصورت  دقیق دفاع نماید. بگفته خودش فقط  می خواسته شگفتی ایجاد نماید و خود در این شگفتی سهیم  باشد. همین. اما اگر از ساخت مضحک ( زره ) اش که بیشتر به بیکنی زنانه شباهت داشت تا زره، اگر از برجستگی های زشت و بد نمای که از اندازه  تن اش بیرون بود، بگذریم ، هنرنمایی اش بیشتر مساله روانی جامعه عقب مانده یی را زیر سوال می بُرد که مسایل جنسی و جنیستی حتی برای روشنفکر و تحصیلکرده اش، مساله آیینی و سنتی است.

جاده آزاری یعنی زن آزاری. جاده آزاری یعنی پا را در حریم مردانه گذاشتن  و اینکه زنان نبایست پا به حریمی نهند که خاص مردان و حریم ممنوعه برای زنان است. اینگونه تفکر زاده جهل و نادیده گرفتن حقوق دیگران است.

 البته جاده آزاری پدیده تازه یی نیست که فقط در افغانستان مطرح باشد.  زنان  کشور هایی چون ایران، ترکیه، پاکستان، هندوستان و کشور های عربی و چه بسا زنان کشور های دیگر از اینگونه جاده آزاری ها به نحوی رنج برده و رنج می برند. و یا هم زنان آنعده کشور هایی که شاید روز و روزگاری دچار این درد بوده اند و با  کار متداوم، از طریق مبارزات گوناگون و در پناه قانون، جاده آزاری را از زندگی روزمره خود کنار زده اند.

 اما در این حرکت، چگونگی دیدگاه جامعه مردانه ما  نسبت به زنان زیر سوال می رود؟

آیا این تنها مردم کوچه و بازار و لشکری از بیکاره هاست که جاده آزاری می کنند ؟! آیا فقط افراد بیسواد و نا آگاه باعث خشونت و زن آزاری میشوند ؟ آیا زنان فقط و فقط در جاده و سرک آزار می بینند ؟

زن آزاری در افغانستان نه تنها در جاده ها و کوچه  ها، بلکه در چاردیوار خانه، رسم قدیمه و دیرینه است. خشونت که عامل بیشتر آن فقر و نا آگاهی  است، پیوند ناگسستنی و تاریخی با زنان افغان دارد. نمونه دیروزین و تاریخی اش زندگی خونبار رابعه بلخی است که با دلباختن به غلام برادرش ؛ حارث او را بصورت بسیار فجیع و دردناک به قتل می رساند. نمونه امروزینش سنگسار زنان و به شلاق بستن و تجاوز در ملا عام است.

 اوضاع افغانستان برای بیشترین  زنان، آنقدر نا امن است که حتی عده یی در خانه شان، احساس امنیت نمی کنند. بدون اجازه مرد از خانه بیرون رفتن، برای زن جرم است و باید جزایش را از سوی مرد ببیند. اگر فراتر رویم پژوهش ها و تحقیقات علمی و جامعه شناسی نشان می دهد زنان هرچند که تمایلی همخوابگی با مرد را نداشته باشند، با ترس از فحش و خشم مرد، بدین کار تن می دهند، که این خود تجاوز به حریم جسمانی و عاطفی زن است. روشن است که چنین ترسی تنها و تنها از سوی مرد بیسواد و نا آگاه متوجه زن نیست، که چه بسا مردان تحصلکرده از این امر مستثنا نیستند.

هیچ روزی نیست که زنی در افغانستان خودکشی  نکند، هیچ روزی نیست که زنی از سوی شوهرش به قتل نرسد، یا به زنی تجاوز نشده باشد، یا زنی خودسوزی نکرده باشد، یا زنی از اثر خشونت های خانوادگی از خانه فراری نشده باشد، یا زنی زیر لت و کوب مرد سیاه و کبود نشده باشد و امثالهم.

دختر فروشی و بُد دادن زن  و معاوضه نمودن با گاو و گوسفند امریست پذیرقته شده و جز رسم و رواج هایی بعضی از مناطق افغانستان که  دولت و نهاد های حقوق بشر و فعالان عدلی اصلا بدان توجهی ندارند.

اما درجامعه یی که معیار های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و تاریخی اش بر اساس جنسیت پایه گذاری و ارزیابی می شود، نمایش  این دختر جوان، حرکتی بود،  قابل تقدیر. اما دشوار است که آن را نمونهء تاثیر گذاری به حساب آورد.

برای رهایی و نجات از مخمصه های اجتماعی و دام های پیچیده یی آیین های پذیرفته شده و سنت های که در تار و پود جامعه ما، ریشه  کهن سالی دارد، لازم است که برنامه ها و طرح های دوامدار را روی دست گرفت وبرای پیشبرد آن صبر ایوب را داشت.

تغییر در زندگی سیاسی و اجتماعی زنان، راه یکشبه نیست، فرا روی ما تاریکستان عظیمی از تالاب ها و مرداب های خوفناکی ست که امکان گیر کردن در آن فراوان است.

 نمایش کبرا خادمی جرقه یی بود صاعقه وار و زودگذرو در کشوری بوقوع پیوست که تماشاچیانش کمتر تغییر پذیر و کمتر علاقمند تحول اند. نمایشی بود با معنی اما کمترتاثیرگذار برای بیننده ایکه قدرت دریافت مفاهیم آن را نداشت. نمایشی بود که متاسفانه درک آن برای تماشاچیانش، از حد همان خنده ها و هلهله های استهزا آمیز فراتر نرفت اما در حافظه مردم، تکانه یی به جا ماند شگفتی زا !

 پایان – پنجم مارچ ۲۰۱۵

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۲۳۵                       سال  یــــــــــــازدهم                        حوت          ۱۳۹۳ هجری  خورشیدی         اول مارچ     ۲۰۱۵