کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

نوشته: داکتر اسماعیل درمان
مدیر وبسایت روان آنلاین

    

 
عروسِ غربی، دامادِ شرقی

 

 

این نوشته در ادامۀ نوشتۀ «داماد غربی، عروس شرقی» است و به موضوع مشابه می‌پردازد؛ تنها تفاوت این است که نقش‌ها عوض می‌شوند و این زن است که از دیارِ غرب به دنبال داماد می‌رود. البته عنوان بالا بدین معنا نیست که «عروس» حتماً باید «غربی» به معنای غیرافغان باشد؛ بلکه بیش‌تر منظور من – به مثل نوشتۀ قبلی – این است که «عروس» زنی است که در یکی از کشورهای غربی به دنیا آمده یا برای سال‌ها زندگی می‌کرده است.

چون فیصدی خشونت مرد علیه زن بالاست، معمولاً به خشونت زنان علیه مردان توجه کافی نمی‌شود.

صورت مسئله بسیار شبیه است. زن از کشوری که در آن زندگی می‌کند بر می‌خیزد و می‌رود به افغانستان یا یکی از کشورهای همسایه که آشنای افغان او در آن زندگی می‌کند و بعد با هم وصلت می‌کنند و «داماد» پس از مدتی به او می‌پیوندد. بگذارید ایالات متحده را مثال بزنم. همان عواملی که در به میان آوردن مشکل بین «داماد غربی» و «عروس شرقی» وجود دارند، بین «عروس غربی» و «داماد شرقی» نیز معمولاً وجود دارند. شاید تنها تفاوت عمده این باشد که بسیاری باور نکنند که زن نیز می‌تواند سبب خشونت‌ورزی علیه مرد گردد، چون معمولاً این موارد کم‌تر دیده می‌شوند یا ذهن ما چنان عادت کرده که بروز خشونت توسط زن را به سختی باور کنیم، لیکن چنین چیزی اتفاق افتاده است.
 

 

 

اصلاً چرا چنین چیزی اتفاق می‌افتد؟

همان‌طور که در نوشتۀ پیشین اشاره شد، ۱. تفاوت در دیدگاه‌ها، ۲. تفاوت در سن، ۳. تفاوت در سطح و موقعیت اجتماعی، ۴. تفاوت در رفتار اجتماعی، ۵. انتظار داشتنِ زندگی رویایی در غرب توسط داماد، ۶. آسانی در جدایی در صورت بروز مشکل، و ۷. در مواردی وجود یک مشکل روانی در شوهر، از جملۀ عوامل بزرگ اند.

برای تان مثالی می‌زنم: مواردی دیده شده که زنی بعد از سپری کردن حداقل یک یا دو دوره رابطۀ عاطفی/جنسی و بلند رفتن سن بالای ۳۰، به فکر این می‌افتد که تشکیل خانواده بدهد. در مواردی این زن کسی است که قبلاً یک ازدواج ناموفق داشته است و حالا در فکر نَوکردن تأهل است. برای این کار بهترین گزینه مردی است تا به راحتی تحت تسلط و کنترل او قرار گیرد و یافتن هم‌چو مردی در ایالات متحده کار مشکلی است. مردی که در آمریکا بزرگ شده است به مثل خودش فرهنگ و زبان را می‌داند، سیستم‌های حمایتی را می‌شناسد و در یک کلام از استقلال فردی برخوردار است. لیکن این برای مردی که در افغانستان است یا در یکی از کشورهای همسایه مهاجر شده، متفاوت است. او مردی است که شاید زبان را درست بلد نباشد؛ از فرهنگ و اجتماع غربی چیزی سر در نیاورد؛ از حقوق شهروندی خود زیاد آگاه نباشد؛ در مواردی دچار یک مشکل روانی بویژه «اختلال استرس پس از صدمه» به دلیل جنگ و بی‌خان‌ومان شدن باشد؛ و…

سپس این مرد می‌آید به ایالات متحده و عمده‌ترین کارش نشستن در منزل و شاید نگهداری از فرزند یا فرزندانش باشد و فرصتی نداشته باشد که دنبال آموزش بیش‌تر برود؛ زبان را درست یاد بگیرد؛ بیش‌تر از خانه بیرون برود؛ برای خود دوست پیدا کند؛ از خدمات اجتماعی آگاهی حاصل کند، و…بدین شکل «عروس» در صدد این باشد تا «داماد» را توسط اِعمال این محدودیت‌ها کنترل کند. حتا مواردی از خشونت جسمی بر علیه «داماد» دیده شده است و مدارک اقامت شوهر توسط خانم از بین برده شده است، یا شوهر از دیدار فرزندان خود محروم شده است یا تهدید به این شده که در صورت مخالفت با امر و نهی خانم از کشور بیرون انداخته خواهد شد!

لیکن تیر این خانم معمولاً به سنگ می‌خورد و زندگی‌اش را آن‌طوری که در ذهن تصویر کرده به پیش نمی‌رود. چرا؟ هم مشکل است و هم غیر انسانی است که فردی را به یک کشوری که برای او بیگانه است بیاوری و بعد دریچۀ تمام یا بیش‌ترِ منابع را بر او ببندی و انتظار داشته باشی که همه چیز ختم به‌خیر گردد. معمولاً این داماد هم‌سن یا جوان‌تر از «عروس» است و با آن‌که به خانم خود باوفا است حق دارد تا با محیط بیرون آشنا شود و از حقوقی که جامعه برایش فراهم کرده استفاده کند.

چرا کنترل؟ از منظر روانشناسیک در بیش‌تر موارد، علاقۀ شدید به کنترل کردن فرد دیگر که حتا به افراط کشیده می‌شود و سناریوی بالا را خَلق می‌کند به دلیلِ حسِ «ناامنی درونی» است. زن در مواردی از این دست به دلیل این‌که شاید در گذشته رابطۀ عاطفی ناموفق داشته، یا شریک او به او خیانت کرده، یا سن او از شوهرش بالاتر است، یا زندگی والدین او دچار ناکامی و خشونت بوده است، و…دچار این حس ناامنی است و کوشش می‌کند آن‌را با اِعمال تسلط بیش از حد در زندگی شوهر، کاهش دهد. اما چون روش درست نیست، در بیش‌تر مواقع به ناکامی می‌انجامد و ناکامی سبب بروز درماندگی، عصبانیت و خشم می‌گردد و چنین است که خشونت زن علیه مرد از این نوع آن شکل می‌گیرد که بیشتر خشونت عاطفی/روانی در قالب «خشونت خانگی» است و هم در مواردی خشونت جسمی.

پس بسیار مهم است که هم عروس و هم داماد آینده این مسایل را به دقت تحت نظر داشته باشند.

پیش از این‌که شخص دیگری را وارد دایرۀ زندگی مشترک کرد، خوب است تا به این حس ناامنی به شکل منطقی آن پاسخ گفت و در گزینش همسر دقت و مشورتِ بسنده انجام داد.

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل    ۲۲۸                           سال دهم                          عقرب /قوس          ۱۳۹۳ هجری  خورشیدی          ۱۶  نوامبر ۲۰۱۴