کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

برگردان: غرزى لايق

    

 
خان عبدالغفار خان

"زما ژوند از جد و جهد" صفحات ٧٣٢- ٧٤٠

 

 

زمانى براى يك بحث روى مساله ى خط "ديورند" جستار هايى از لابلاى كتاب خان عبدالفغار خان تحت عنوان "زما ژوند او جد و جهد" را به فارسى برگردانده بودم. همين بخش برگردانده شده در شكل ساده ى خويش جوهر فلسفه ى پيدايش پاكستان و زايش معضله ى پشتونستان را دريك زد و بند غير اخلاقى و بى مروتانه برجسته ميسازد.

من متن اين برگردان را نه به پيشواز ياد بود كدام حادثه پيشكش ميكنم، بلكه به حيث يك سند ارزنده براى تكميل درك ما از پيشينه ى معضل كشور ما با پاكستان عرضه ميدارم. غرزی لایق

 

 

 

اعلان تقسيم هند:
 

زمانيكه مونت بيتن در ٣٠ ماه مى به ديلى برگشت، در ٣ جون تصميم اتخاذ شده از جانب حكومت بريتانيا مبنى بر تقسيم هندوستان را ابلاغ نمود. با اعلان اين تصميم آخرين اميدهاى يگانه گى هندوستان پايان يافت. حكومت بريتانيا در توافق عجولانه ى خود روى مساله ى تقسيم هند بيشتر روى منافع خود محاسبه كرده بود تا روى منافع هندوستان، زيرا سرزمينى كه عنان اختيارش در دست مسلم ليگ باشد، اثرات بريتانيا آن جا بيشتر ميباشد.

جلسه ى كميته كارى (كميته وركينگ):
 

در همين روز كميته ى كارى حزب كانگرس براى گفتگو روى همين مساله تشكيل جلسه داد. سردار پتيل و راج گوپال اچاریه از پيش هوادار تقسيم و مخالف مأموريت كيبنت بودند. و اما زمانيكه گاندهى جى در جلسه از تقسيم هند هوادارى نمود، ما همه در تعجب اندر شديم. مساله ى ديگر، پياده كردن ريفرندم در صوبه سرحد بود كه در اعلاميه مونت بيتن بازتاب يافته بود. در اين مورد هم بحث فراوان صورت گرفت و دلايلى هم پيشكشيده شد. سردار پتيل و راج گوپال اچاریه اينجا هم در كميته ى كارى فشار زياد وارد آوردند و بالاخره كميته ى كارى هردو مساله، هم تقسيم كشور و هم اجراى ريفرندم در صوبه سرحد را نيز پذيرفت.

حيران شدم كه اينها همه فيصله ها را نهايى كرده اند، پس اين همه ملاقاتها و گفتگو ها با من براى چى؟

در اين موقع من احتجاجيه يى به كميته كار ارائه كردم و در آن روشن ساختم كه ما هميشه با كانگرس دوستى نموده و با ايشان همنوا بوده ايم و حالا اگر كانگرس مارا تنها رها كند و يارى نه كند، اين اقدام اثرات بسيار ناگوار بالاى صوبه سرحد به جا ميگذارد. اگر حزب كانگرس خدايى خدمتگار را همينگونه و در همين شرمسارى تنها رها كند، اين دگر به معنى بى مروتى در برابر صوبه سرحد پنداشته ميشود. اين احتجاجيه بر دماغ گاندهى جى اثر جدى به جا گذاشت و او وعده كرد كه روى اين مساله با لارد مونت بيتن گفتگو كند.

فردا من با همراهى گاندهى جى نزد وايسراى مونت بيتن رفتيم و با وى حرف زديم. وى در اين بحث حضور جناح صاحب را هم ضرورى دانست. زمانيكه جناح صاحب، گاندهى جى و من ملاقى شديم، جناح صاحب رو به من كرد و گفت كه اين برادر مسلمان من است و من خودم با وى حرف ميزنم. پس من هم به گاندهى جى گفتم، چون وى چنين ميخواهد، اگر اجازه ى شما باشد، من با وى دو به دو حرف ميزنم. گاندهى جى گفت درست است. جناح صاحب برايم گفت كه به شما پراونشل اتونومى (خودمختارى صوبايى) ميدهيم. و اما به آن وعده هم چندان وفا نه كردند. در واقعيت، من تا همين لحظه نه ميدانستم كه تمام فيصله ها ميان مونت بيتن، كانگرس و مسلم ليگ از پيش صورت گرفته است. و تازه زمانيكه من كتاب مولانا آزاد صاحب به نام “آزادى هند” را ميخواندم از اين حقيقت آگاه شدم…

[][][]

مولانا صاحب در كتاب خويش در اين باب مينويسد: “براى رسيده گى روى اين پيشآمد ها كميته كارى كانگرس در سوم جون تشكيل جلسه داد و پيش از همه روى مساله ى صوبه سرحد گفتگو صورت گرفت. پلان مونت بيتن صوبه سرحد را با دشوارى هاى عجيبى رو برو ساخته بود. عبدالفغار خان و حزب وى همواره با كانگرس همكارى نموده و با مسلم ليگ مخالفت كرده بودند. مسلم ليگ آنان را به حيث دشمنان خويش قلمداد ميكرد. با وجود مخالفت هاى شديد مسلم ليگ، آنها در پايه گذارى حكومت كانگرس در اين صوبه موفق شده بودند و اين حكومت حالا هم پابرجا بود و با تقسيم هند آنها و حزب كانگرس در يك موقعيت دشوار قرار گرفتند. پيامد تقسيم هند در اصل چنان شد كه سرنوشت حزب آنها، يعنى خدايى خدمتگار در چنگال حزب مسلم ليگ اسير شد.”

“ما ميدانستيم كه اين فيصله چه تأثيرى بالاى عبدالغفار خان به جا خواهد گذاشت. چنان انتظار ميرفت كه در آن لحظه آنها هوش و حواس خودرا كاملاً از دست داده باشند. طى چند دقيقه يك حرف هم از دهن وى بيرون نه شد. بعداً انها به كميته كارى احتجاج نموده و يادآورى كردند كه آنها هميشه با كانگرس همكارى نموده و حالا كه كانگرس آنها را تنها ميگذارد، پس اين عمل شان اثرات جدى ناگوار در صوبه سرحد به جا خواهد گذاشت. دشمنان شان بالايشان خواهند خنديد و دوستان شان خواهند گفت، تا زمانيكه كانگرس در صوبه سرحد به شما احتياج داشت از خدايى خدمتگار حمايت ميكرد، و زمانيكه ضرورت مصالحه با مسلم ليگ به ميان آمد، پس به مشوره با صوبه سرحد و رهبران آنها وقعى نه گذاشته و مخالفت با تقسيم هندوستان را كنار گذاشتند. خان عبدالفغار خان به كرات اين حرف را گفت كه هرگاه كانگرس خدايى خدمتگار را به سوى شرمسارى هل دهد، پس اين عمل به معنى بى مروتى با صوبه سرحد ترجمه ميشود.”

[][][]
ما پس از ختم اين جلسه ى كميته كار به صوبه برگشتيم و به حكومت گفتيم، چونكه كانگرس تقسيم هند را پذيرفته است، پس در چنين وضع در اينجا به ريفرندم ضرورت نيست، زيرا در اينصورت در ميان مردم فضاى دشمنى و بدبينى پيدا ميشود. چونكه وايسراى اين حرف را نه پذيرفت، در روشنى با آن، ما جرگه ى صوبه را دعوت كرديم و تمام وضع موجود را در برابر جرگه قرار داديم. جرگه ى صوبه سرحد فيصله نمود كه هرگاه حاكمان در اينجا حتماً به اجراى ريفراندم بپردازند، پس بايد به پشتونها حق كامل خوداراديت را واگذار شوند كه افزون بر گزينه هاى پيوستن به هندوستان و يا پاكستان، روى پايه گذارى صوبه ى آزاد پشتونستان نيز رأى گيرى صورت بگيرد.

زمانيكه انگليسها از پذيرش اين خواست سرباز زدند و درخواست پايه گذارى پشتونستان آزاد را شامل ريفراندم نساختند، جرگه فيصله نمود كه چون كنگرس تقسيم هند را پذيرفته است، پس ضرورت ريفراندم در اينجا منتفى ميگردد. و هرگاه حكومت با آنهم به ريفرندم ميرود، ما در آن شركت نه خواهيم كرد.

سازش كانگرس و مونت بيتن:
 

اين پيشآمد بزرگ چنانكه مقدور بود بايد رخ ميداد، چون براى اين امر از گذشته ها آماده گى صورت گرفته بود. زمانيكه مونت بيتن پيش از اعلام تقسيم هند براى ١١٤مين سفر خود به صوبه سرحد سرگرم بود و هنوز جرگه ها و جلسات پابندى نجشان ميداد، سر اولف گيرو گورنر صوبه سرحد كه يكى از مخالفين اصلى ما و حامى بزرگ مسلم ليگ به شمار ميرفت، براى اثر گذارى بالاى روان مونت بيتن، به كمك مَلك هاى وابسته به خود در ايجنسى ها مردم را از ميان قبايل سرحدى گلچين كرده و در برابر چشمان لارد مونت بيتن نمايش عظيمى را به راه انداخت. و در وقت بازگشت به لارد مونت بيتن گفت كه: اين پشتونها بايد چنان مجازات شوند تا فرزندان شان آنرا به خاطر داشته باشند، زيرا در هندوستان ده ميليون مسلمان زنده گى ميكند و به مخالفت ما بر نخاستند، ولى پشتونها در مخالفت با ما با حزب كانگرس پيوستند. لارد مونت بيتن اين همه گفته هاى نامبرده را به دل انداخت و به ديلى روانه گشت. در ديلى سردار پتيل خواهان تقسيم هندوستان بود، و لارد ميخواست كه پشتونها را مجازات كند و سرنوشت شانرا به مسلم ليگ حواله كند.

توافق اين دو به آن شد كه كانگرس خواست تقسيم بنگال و پنجاب را پيشكشيد و لارد مونت بيتن خواهان ريفرندم در صوبه سرحد گرديد. لارد مونت بيتن به آنها فهماند كه من حرف شمارا مى پذيرم و بنگال و پنجاب را برايتان تقسيم ميكنم، ولى در بدل آن شما بايد بپذيريد كه در صوبه سرحد ريفراندم راه اندازى شود. پس كانگرس ريفراندم در صوبه سرحد را پذيرفت و مونت بيتن پنجاب و بنگال را برايشان تقسيم كرد و سرانجام هردوى شان روى سرنوشت ما به معامله پرداختند. ما خدايى خدمتگار ها چقدر تلاش نموديم كه هندو و مسلمان باهم نزديك باشند و من هرگاه در منزل ميبودم و يا صوبه سرحد و يا در هندوستان خيلى تلاش نمودم كه ميان هندو و مسلمان محبت، اتحاد و اتفاق پيدا شود و نفرت و دشمنى از ميان شان برداشته شود…

بى وفايى حزب كانگرس:
 

حزب كانگرس از شصت سال بدينسو با انگليس براى استراداد آزادى در جدال بود، اما انگليسها نه تنها آزادى كامل، بلكه آزادى نيم بند هم برايشان نه ميداد. زمانيكه پشتونها در اين جنگ با ايشان همراه شد و پشتونها در قصه خانه، تكر، اتمانزى، كوهات، هاتى خيل و ميرويس قربانى دادند و به همينگونه پشتونهاى غيرتى مناطق قبايلى همراه با اين پشتونها در راه آزادى هند غزا ها كردند، در برابر توپها و تانكهاى انگليسها سينه هاى شانرا سپر كردند و در مقابل شان مثل كوه ايستاده گى نمودند، انگليسها مجبور به گردن نهادن به آزادى شدند. ما با حزب كانگرس با اين توافق به جنگ عليه انگليس ها همراه شديم كه وطن را مشتركاً آزاد كرده و خود را از غلامى بيگانه ها نجات ميدهيم. اما زمانيكه پيروزى موعود رسيد، قول و قرار ها به فراموشى سپرده شدند. از ما درباره ى آينده ى ما هيچ پرسشى صورت نه گرفت، بلكه ريفرندم جبرى پيوستن به هندوستان و يا پاكستان بر ما تحميل گرديد و روى سرنوشت ما اين معامله ى بزرگ انجام داده شد. قربانى ما داديم، خون ما ريختانده شد، هستى و جايداد هاى ما تباه شد، ولى نفع را ديگران بردند. رهبران كانگرس در تمام پيشآمد ها از من نظر خواهى ميكردند و بدون مشوره و رأى من هيچ گامى بر نه ميداشتند. اما در اين مساله ى بزرگ و با اهميت مشوره چى كه حتى مرا مطلع هم نه ساختند. من از سببى آزرده ام كه كميته كار حزب كانگرس نيز همدردى و حمايت خويش از داعيه ما را پس گرفت . آنها ما را با پاها و دستهاى بسته به مسلم ليگ تسليم كردند. ما در انتخابات در برابر مسليم ليگ برنده شده بوديم، پس به انتخابات ديگر چه نياز بود؟ هرگاه كسى نيت رفتن با ما به ميدان ريفرندم جديد را در سر مى پرورانيد، پس در كار بود كه بنا به درخواست ما ريفرندم روى مساله پاكستان و پشتونستان صورت ميگرفت. در حاليكه ريفرندم پيشبينى شده روى مساله ى گزينه ى هندوستان و پاكستان به راه ميافتاد و ما در بدل بى وفايى حزب كانگرس شموليت با هندوستان را نه ميپذيرفتيم و با آن مقاطعه كرديم.

انگليسها بار ها به ما ميگفتند كه دوستى با حزب كانگرس را رها كنيد و چيزى را كه ما براى هندوستان در نظر داريم، براى شما بيشتر از آن را واگذار ميكنيم. ولى ما حزب كانگرس را رها نه كرديم، بلكه آنها ما را رها كردند. اين جاى افسوس است كه ما با آنها چه كرديم و آنها با ما چه كردند؟

من از سردار پتيل و راجه گوپال اچاریه گلايه نه دارم، بلكه از جواهر لعل نهرو و گاندهى جى گلايه دارم كه اين دو هم در اين معامله با آنها همدست شدند. رهبران حزب كانگرس ميگفتند كه اكنون اوضاع طورى است كه راه ديگرى وجود نه دارد. ولى من ميگويم كه كى اين اوضاع را به وجود آورد؟ اين اوضاع را آنها خودشان به وجود آوردند. هرگاه آنها هندوستان را تقسيم نه ميكردند، پس اين همه تباهى و بربادى نصيب هندوستان و هندو ها و مسلمانها نه ميگرديد.

چيزى كه پيشآمد، پيشآمد و به گفته ى مولانا آزاد، چيزى را كه ديدم يك خواب بود. اما من ميگويم كه اين يك سازش بود. اين يك بى وفايى بود، و اين يك بى مروتى بود كه با ما پيشآمد.

در وطن ما كسانى هستند كه به تحريك بد خواهان ما برضد ما چنين تبليغات ميكنند كه خدايى خدمتگار چه كرد؟ و اينرا هم ميگويند كه عدم تشدد چه كرد؟ و برادران ساده انديش ما تحت تأثير اين تحريكات قرار ميگيرند. من براى آنها ميگويم كه خدايى خدمتگارى دو هدف داشت: يكى آزادى كشور و دو ديگر ايجاد احساس قوميت، برادرى عشق و محبت، اتفاق و زنده گى اجتماعى در ميان پشتونها.

شما ببينيد، اين احساس به وجود آمد و كشور هم آزاد شد. و بازهم به اين بنگريد كه اين همه دستآورد به يارى عدم تشدد به دست آمد، تشدد صورت نه گرفت...

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل    ۲۲۷                           سال دهم                          عقرب           ۱۳۹۳ هجری  خورشیدی           اول نوامبر ۲۰۱۴