کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

دکتور فرید یونس

    

 

دین و عدالت اجتماعی در قرن بیست و یکم
سؤال میراث

 

 

 

 

 وقتی ما به تاریخ تمدن نظر می افگنیم و به تاریخ اسلام  می‌رسیم یک موضوع ثابت می‌شود و آن اینکه که  زیر بنای تمدن اسلامی عبارت اند از علم ، عبادت و عدالت است. این سه پدیده را من سه (ع) می‌گویم  و در تمدن‌های دیگر این سه پدیدۀ به  نظر نه میخورد. این بدین معنی است که ما در هر زمان موضوعات بشری را باید با دید علم ،اطاعت از خداوند و عدالت باید مطرح کنیم  تا به عدالت اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی و خانوادگی برسیم. در فورمول سه «ع» عبادت را در بین علم و عدالت قرار دادیم زیرا عبادت تجلی علم و عدالت است. اگر ما واقعاً ،منحیث یک مسلمان خداوند را (استغفرالله) از زندگی خود بیرون کنیم موفقیت‌های علمی ما به بیراهه کشانده می‌شود و  هم هرگز به عدالت اجتماعی نه می‌رسیم زیرا نه تنها که منافع شخصی ما که یک امر طبیعی است بروز می‌کند و باعث تضاد ها ، به میان آمدن طبقات ، افراط و تفریط  ، نزاع خانوادگی ، عقده‌ها و کینه ها و دیگر بدبختی‌های روزگار میگردیم ، در عین زمان ما قصداً و عمداً از منبع علم که قرآن است خود را محروم میسازیم

برای رسیدن به هدف ما مجبوریم چند مطلت عمده را تحلیل و تجزیه کنیم.

اول عدالت  اجتماعی:

عدالت اجتماعی مرکب از دو کلمه است: عدالت و اجتماع. عدالت در لغت  به معنی توازن در امور است. خلقت و همه نظام هستی به توازن خلق شده است چنانچه قرآن می‌گوید “ و آسمان را برافراشت و معیار و میزان مقرر داشت” (سوره رحمن آیه ۷). اجتماع  انسانی از کتله های انسانی ساخته شده است و در حالت تغییر است. اجتماع  امروز مانند ۱۴۰۰ سال قبل  از امروز  نیست. یکی از مشخصات عمدۀ جوامع بشری پیشرفت و تغییر است.  و این به خاطر است که خداوند در هر لمحه  به خلقت خود می افزاید و می‌گوید «زیاده می‌کند در آفرینش آنچه می‌خواهد» (سوره فاطر آیه اول). تداوم در خلقت از نگاه انتروپولوژی تأثیر مستقیم بالای زندگانی انسانی دارد و ازین لحاظ  است که انسان در تکامل است و به همیشه به پیش میرود. به عبارت دیگر چون خلقت به پیش می‌رود و ایستادگی ندارد و انسان جزء همین خلقت است ، پس انسان هم به پیش می‌رود زیرا قانون خداوند و قانون طبیعت یکی است. نتیجه  اینکه چون  انسان در تکامل است پس اجتماع در تغییر و تکامل است و اجتماع صد سال بعد از امروز بسیار تفاوت خواهد داشت چنانچه اجتماع صد سال قبل از ما تفاوت داشت. نتیجه دوم اینکه چون اجتماع در تغییر است پس عدالت  با در نظر داشت سیر تکاملی انسان ،موازیاً در تغییر می‌باشد تا  به استناد معنی کُلی عدالت ، توازن جامعه بر قرار گردد. عدالت صد سال قبل نه می‌تواند عدالت امروز باشد زیرا ساخت و بافت اجتماعی زمان در تحول ، تغییر و پیشرفت است و قوانین اجتماعی و قضائی اگر تغییر نه می‌کنند نه تنها باعث رکود جامعه میگردد بلکه خلاف اصول تکامل انسانی و تکامل خلقت است قسمیکه در آیه سوره فاطر مشاهده کردیم

دوم اقتصاد:

یکی از اساسات عمدۀ جوامع بشری اقتصاد  است و  اقتصاد هم در اثر پیشرفت جامعه در تغییر است چون انسان در تغییر است.  اقتصاد پنجاه سال قبل تا امروز تفاوت دارد. انگاشت های مانند میراث ، نفقه ، سود ، اسراف ،  زکاة و مَهر زن نه تنها انگاشت های اقتصادی است و در حال تغییر است و از نگاه اقتصادی به یک حال باقی نه می‌ماند بلکه انگاشت های نسبی است زیرا در حالات مختلف  و رویداد های اجتماعی و سیاسی مختلف تغییر پذیر است و به حال خود باقی نه می ماند. این تغییرات وقتی رخ میدهد که خانواده ، جامعه و یا یک ملت مسلمان باشد و یا غیر مسلمان  نظر به تغییرات اقتصادی،سیاسی و اجتماعی دچار چالش های گوناگون می‌شود و  خانواده ، جامعه و یا  ملت مجبور می‌شود تا بعضی تعدیلات و تغییرات را برای بقای زندگانی روی دست گیرد. طور مثال در اسلام اساساً مرد نفقه آورنده است. اما امکان دارد که مرد در اثر اصول عرضه و تقاضای بازار اقتصادی کار خود را از دست بدهد و نتواند نفقه بیاورد. در اثر این تحول غیر مترقبه اقتصاد خانواده بر هم میخورد. زن دو راه حل دارد که ما درین جا موازیاً پیشکش می کنیم. یا باید کار کند زیرا قرآن می‌گوید زن لباس مرد است و مرد لباس زن. این آیۀ مبارک هم در خانواده تطبیق می‌شود و هم در اجتماع زیرا کلمۀ زن و شوهر را قرآن تذکر نداده است. «لباس» درین جا چنین  تفسیر می‌شود که چگونه مرد و زن همدیگر را حمایه و پشتیبانی میکنند. قرآن در سوره آل عمران آیه ۱۹۵ می‌گوید « آنگاه که پروردگار شان دعای آنان را اجابت کرد که من عمل هیچ صاحب عملی را از شما چه مرد باشد ، چه زن باشد که همه همانند یکدیگرند ضایع و بی پاداش نمی گذارم». درین آیۀ مبارک دو مطلب نهایت مهم نهفته است اول اینکه «عمل» یعنی (کار) مرد و زن را خداوند یک برابر پاداش میدهد و دوم اینکه  زن و مرد  از همدیگرند یعنی در بخش کار و زحمت کشی بین شان تفاوت نیست . درین جاست که زن مردانه وار مسئولیت اقتصادی را به دوش میگیرد و خانواده را که واحد کوچک جامعۀ اسلامی است با حمایه و پشتوانۀ  شوهر یک‌جا به پیش میبرد. مثال دیگر و یا شوهر در اثر بحران سیاسی یک کشور راه زندان میشود. این واقعۀ سوسیو -اکونومیک را ما در زمان کمونیستان در افغانستان شاهد هستیم که زنان با شهامت افغان که من  به وجود هریک شان افتخار میکنم ، در حالیکه شوهرش و برادرش و پدرش همه راه زندان پلچرخی شدند  و یا جام شهادت نوشیدند، آن‌ها کار کردند و خانواده را حمایه کردند و  برای شوهر و برادر و پدر در زندان نفقه آورنده شدند. و یا راه حل دیگر برای زن همین است که چون مرد قادر نیست نفقه بیاورد پس زن باید طلاق گیرد. مثال دیگر اینکه مرد در وقت نکاح تعهد یک مبلغ را  عهده دارد می‌شود و در وقت نکاح  سرمایۀ خوب دارد. اما روز گار بازی‌های خود را دارد و این مرد ورشکست می‌شود و  یک پول برایش باقی نه می‌ماند . در اثر  ناخوشایندی های خانوادگی زن را  طلاق می‌گوید و اما پول مَهر را ندارد که تأدیه کند. راه حل این خواهد بود که یا زن حق مهر را ببخشد و یا مرد قرض کند. زن  نظر به مشکلات خانوادگی مطالبۀ طلاق را می‌کند و اما چون مرد هیچگونه تقصیری ندارد و فقط کار خود را از دست داده است زن در اثر مطالبۀ طلاق امتیاز مَهر را از دست میدهد. با اینکه در نکاح درج شده باشد و اما اگر مرد طلاق میدهد دو راه دارد ، یکی اینکه قبل از نکاح رسماً اعلام ورشکستگی کند و  یا قرض کند و مَهر زن را بپردازد چون کار ندارد. . این‌ها  همه تغییرات است که در محور اقتصادی رخ دادنی است و پیش‌بینی هم شده نه میتواند زیرا انگاشت های اقتصادی همه نسبی است ؛ محرک است ، تغییر پذیر است و حتی میتواند بی‌ماهیت شود.  طور مثال یک زن برای اینکه مرد ثروتمند است با او ازدواج میکند و اما در اثر یک بحران اقتصادی در کشور مرد همه سرمایه خود را از دست میدهد.  چون پیشوای اسلام (ص) مرد علم و معرفت بود و همه پیشامد هایش از جانب ذات اقدس الهی الهام میشد ازینرو مَهر بسیار کم را برای نکاح پیشنهاد کرده است تا هم جوانان به ازدواج ترغیب شوند و همچنان مرد و زن در مضیقه های اقتصادی در اثر طلاق دچار نشوند . می‌بینید که  این انگاشت های اقتصادی به یک حالت نه می تواند باقی ماند.

سوم تعریف اساسی شریعت:

 حالا آهسته آهسته به اصل موضوع می رسیم.  در ورای تحقیقات و مطالعات دانسته شدیم که یک عده کثیر مردم دچار یک غلط فهمی بسیار بزرگ هستند و آن این است که فکر میکنند قرآن مجید شریعت است . حتی این سخن را از یکی دو اشخاص که در راه دین تحصیل کرده‌اند شنیده ام. قرآن پاک یک قانون اساسی مکمل برای بشریت است و اما شریعت نیست  بلکه منبع و مأخذ شریعت است . شریعت از قرآن کریم و آن عده احادیث ثقۀ پیشوای اسلام توسط انسان نظر به احتیاجات شان و طرز تفکر شان ، دید و بینش شان و حتی اقلیم و آب و هوای که زندگی کرده‌اند ساخته شده است و تدوین  میگردد. پروفیسور عبدالحی احمد- ان نعیم  استاد  حقوق و شریعت اسلامی  در دانشگاه امورای ، در کتاب  «اسلام و دولت سیکولر» از  عبد الرازق ال صنحوری (متوفی ۱۹۷۱) نقل قول میکند که شریعت به طور کُلی نه می‌تواند بدون توافق و در نظر داشت  احتیاجات جوامع اسلامی جدید امروزی عملی شود.

شریعت یک انگاشت اجتماعی است  که از طریق تاویل و تفسیر  قرآن توسط انسان به وجو د آمده است و چون انسان در تکامل است ازین لحاظ شریعت نظر به زمان که زیست می‌کنیم خود به خود  به مرور زمان تغییریخورد  (نعیم۲۰۰۸م)م

مشکل  دیگر مردم اُمی این است که فکر میکنند یک آیه بدون تفسیر قابل تطبیق است و در جر و بحث فوراً آیه را نقل قول میکنند بدون اینکه تفسیر آیه را مد نظر گیرند. همه آیات تفسیر می‌شود و اولین مفسر قرآن شخص پیشوای اسلام (ص) بود و نفر دوم ابن عباس (رض) و نفر سوم حضرت علی (رض) و بعداً علمای کرام هم قرآن را  تفسیر کرده‌اند. 

یکی دو مثال کار ما را آسان میسازد و آنانیکه به عجله یک آیه را از قرآن نقل قول میکنند، امید وارم ازین به بعد عمیق‌تر فکر کنند. قرآن می گوید «الهی علم من را افزایش ده» تفسیر آیه از زبان پیشوای گرانقدر اسلام چنین است : « آموختن علم برای مرد و زن مسلمان فرض است» و یا « در جستجوی علم باش حتی در چین». قرآن می‌گوید «  انسان را از نفس واحد خلق کردیم» و « زن لباس مرد است و مرد لباس زن است» تفسیر آن از زبان پیشوای اسلام (ص) این است:”زنان همسان و هم ردیف مردانند» ( مرجع ابوداود ، والترمذی) چون قرآن یک کتاب و رهنمای است که برای همه اعصار نازل شده است ازینرو محقق باید نظر به قول دانشمند مصری ، الصنحوری شرایط زمان و مکان را در تفسیر کلام الله مجید مطالعه کند. از همین لحاظ است که ابن عباس (رض) دومین مفسر قرآن بعد از پیشوای اسلام فرموده است که « القرآن ، یُفسِر الزمان» یعنی قرآن  نظر به ایجابات زمان تفسیر میشود. از روی همین گفتار ابن عباس بود که علمای اسلام گفته‌اند که « اختلف الااحکام بالاختلاف زمان»  یعنی اختلاف احکام نظر به تفاوت زمان که زندگی می‌کنیم تغییر پیدا میکند و مهمتر اینکه نعیم می‌نویسد که زیبائی اسلام درین است که هر کس حق دارد از قرآن بیاموزد و قرآن را با دید خود تفسیر کند زیرا  در اسلام سلسله مراتب دینی مانند عیسویت و جود ندارد که تنها یک گروه مذهبی صلاحیت داشته باشند و دیگران آن‌ها را قبول کنند. در اسلام دیکتاتوری دینی مانند قرون وسطی عیسویت وجود ندارد. چون مردم آزاد خلق شده‌اند دولت حق سلب آزادی فکری مردم را ندارد. پیشوای اسلام فرموده است که « اختلاف نطر رحمت امت من است». آنانیکه به یک برادر و خواهر خطاب میکنند که او حق ندارد ابراز نظر کند خلاف شریعت اسلام رویه می کنند. آن مسایل که از قرآن اشتقاق می‌یابد و به نام شریعت پیشکش می‌شود مربوط می‌شود به اجماع آرا یعنی تا مردم به آن رأی ندهند آن شریعت شده نه می‌تواند یک دلیل که امروز یک دیکتاتوری دینی در ایران به شکل شیعه آن و در عربستان به شکل سنی وهابی آن جریان دارد و یک گروه دینی اعمال و گفتار و عقل مردم را اداره میکنند ؛ این‌ها دیکتاتوری دینی را که خلاف قرآن و روش پیشوای اسلام است به وجود آورده‌اند گفته میتوانیم که این روش شان مغایر انسانیت و قانون خلقت است

آیات شکل تعبدی و مصلحی دارد. آیات تعبدی آن آیات است که به عبادت مسلمانان ارتباط میگیرد. طور مثال ماه مبارک رمضان ۲۹ و یا ۳۰ روز است. کسی نه میتواند بگوید که ماه رمضان ۲۰ روز است. آیات مصلحی آن آیات است که ارتباط میگیرد به مصلحت روزگار. طور مثال سود دادن و سود گرفتن حرام است. هر نوع آنکه باشد و هر توجیه اقتصادی که کنیم حرام است اما در وقت ضرورت جائز است زیرا در اسلام دو چیز برای کسی که اسلام را از قلب قبول میکند وجود ندارد. یکی محرومیت و دوم ضرر. اسلام هیچ‌گاه نه می‌خواهد تا مسلمانان در محرومیت قرار گیرند و یا در ضرر باشند. تفسیر آیۀ سود در یک کشور غیر اسلامی تفاوت می‌کند زیرا اختلاف زمان مطرح است. از نگاه جغرافیائی مسلمانان دنیا را به دو بخش تقسیم کرده اند. دارالحرب یعنی قلمرو که قانون اسلام نافذ نیست و دارلااسلام آن قلمرو که قانون اسلام نافذ است. چون ما در دارالحرب (آمریکا ، اروپا ، کانادا و استرلیا) زندگی می‌کنیم و درین کشور ها برای اینکه از حق ملکیت محروم نشویم و هم در ضرر نباشیم حق داریم که با سود بانکی خانه خریداری کنیم و چون درین کشور ها بانک ها به اساس مضاربه یعنی مشتری در نفع و ضرر بانک شریک نیست ، ما به اساس یک قرار داد که از طرف مؤسسات مالی این کشور ها وضع شده میتوانیم با در نظرداشت عاید بر مصرف خود ما قرضه بگیریم و کوشش کنیم تا هر چه زود تر قرض را ختم کنیم. سود به هر نوع که باشد در یونان قدیم توسط افلاطون (متوفی ۳۴۷ قبل از میلاد) بعداً توسط حضرت عیسی (ع) و بالاخره  در قرآن ۱۴۰۰ سال قبل منع شده است زیرا یک نظام استثماری را به وجود می‌آورد و برای قرض گیرنده میتواند کمر شکن باشد . یکی از بدبختی‌های کشور های رو به انکشاف که هرگز انکشاف نه می کند قرض بانکی است که توسط سرمایه داران حمایه می‌شود و کشور ها را در فقر نگه داشته است. اسلام  سه پدیدۀ سرمایه داری را که عبارت از سود  یعنی استثمار فرد از فرد، اسرا ف که نظام مصرف را به بار آورده است و انسان را برده مادی پرستی کرده است و  کارگر ارزان را که موجب ظلم افراد شده است حرام ، و غیر انسانی میداند چنانچه کارگران برای شرکت های غربی در کشور های رو به انکشاف با مزد فوق‌العاده پائین کار میکنند

  عدالت اجتماعی در سطح جهانی امروز رنگ و عطر دیگر دارد. به میان آمدن سازمان های حقوق بشر ، ملل متحد  ، عفوه بین‌المللی ، مبارزات مردم جهان برای حقوق مساوی به شمول کشور های اسلامی که به نام «بهار عرب» مسمی  شد ، به میان آمدن سازمان های زنان در سطح جهانی به شمول زنان مسلمان ، مظاهرات گروه ۹۹ در صد در مقابل یک در صد ، بیانگر این حقیقت است که قرن بیست و یکم مبارزات خود را بر خاطر اعتلای حقوق مساوی آغاز کرده است.  همه مبارزات برای حقوق مساوی و از بین بردن هر گونه تبیعض اقتصادی است. اگر قرن بیستم مبارزات بر علیه استعمار  کشور ها بود،  قرن بیست و یکم مبارزه به خاطر عدالت اجتماعی ، حقوق مساوی و مخصوصاً در بخش اقتصادی میباشد. کشور های مسلمان که از شروع ۲۰۱۱ شاهد آن بودیم درین مبارزات شامل است. برای ما مسلمانان با اینکه اسلام دید بسیار وسیع در تفسیر دارد زندگی را روز به روز سخت تر ساخته می‌روند  در حالیکه اسلام دین زور و فشار و دیکتاتوری و بی‌عدالتی نیست .  در جامعۀ امروز مسأله شهروندی مطرح است. از یک سو مردم داد از  دموکراسی میزنند و از سوی دیگر حقوق زن و مرد  در نظام اقتصادی یک برابر نیست. این موضوع در جامعۀ حال حاضر ظلم  تلقی میشود. میراث قسمیکه در با لا تذکر داده شد یک انگاشت اقتصادی و نسبی است. بعضی مردم میراث دارند که به اولاد خود به میراث بگذارند و بعضی ندارند. بعض ها در زندگی بسیار ثروتمند هستند و حتی میراث خود را وصیت کرده‌اند و  اما نزدیک مرگ دیده شده که هیچ چیزی ندارند . همان وصیت هم باطل شده است. به هر حال  وقتی که قرآ ن می‌گوید « سهم مرد دو برابر سهم زن است» ( آیۀ یازدهم سوره نساء) ؛ دو سه موضوع باید یاد آوری شود. اول قسمیکه در بالا تذکر یافت ، تفسیر آیات به توافق زمان تغییر می کند. ما قرآن را و آیه را تغییر نه میدهیم تنها تفسیر آن را به توافق زمان تفسیر می کنیم.  قرآن برای اولین بار در تاریخ بشر حقوق زن را  از نگاه میراث و تعلیم و تربیه و حق ازدواج به رسمیت شناخت و یک اصول انسانی و مدنی را معرفی کرد . امروز تنها مسأله میراث نیست  زنان مسلمان از بی‌سواد ترین قشر جامعه به شمار میرود. دختر حق ازدواج را ندارد. حتی حق طلاق را که حق شرعی زن است از او گرفته‌اند چه خاصه به میراث. دلیل که ۱۴۰۰ سال قبل خداوند یک حدود را  در میراث معرفی میکند نظام مرد سالاری بود.  دختر زنده به گور میشد. زنان  کنیز گرفته می شدند.  زنان قدرت و توان اقتصادی را در سطح عمومی نداشتند و هنوز هم یک عده زیاد ندارند. اما امروز زن خود نفقه آورنده است. زن هیچ کمی و کاستی از یک مرد ندارد. در زندگی امروز حقوق زن و مرد از نگاه مدنی یکسان است. زنان در شقوق محتلف کار میکنند و حتی اگر آرزو داشته  نداشته باشند میتوانند بدون شوهر زندگی کنند زیرا در اسلام نکاح سنت است ، فرض نیست. اگر کسی مرد باشد و یا زن باشد نکاح میکند شامل ثواب زیاد تر می‌شود و اما اگر در نظام های اجتماعی امروز ترجیح میدهد تا مجرد باشد گنهه کار نه می باشد. اگر دلیل آیه یازدهم نفقه باشد ما داریم زنان با شهامت که به نفقه احتیاج ندارند.. من به صراحت می‌نویسم که ما چطور میتوانیم ادعای دموکراسی و عدالت کنیم در حالیکه حقوق  شهروندان کشور یکسان نباشد. اینکه دموکراسی نشد. در دموکراسی اسلامی حقوق همه شهروندان چه ار نگاه قضائی و چه اقتصادی و چه سیاسی و خانوادگی یکی است. شاید امروز این سخنان من را مخصوصاً آنانیکه به حقوق مادر و خواهر خود احترام ندارند به تمسخر گیرند و یا مردان منفعت جو و آنانیکه زن ستیز هستند و اما شاید بعد از ینکه من این جهان فانی را وداع گفتم این جملات اهمیت پیدا کند. برای خانواده های عزیز که به عدالت اجتماعی اعتقاد دارند توصیه می‌کنم که قبل ازینکه چشم شما بسته شود، دختر و پسر تانرا برابرو مساوی از حق میراث بهره مند سازید. عدالت اجتماعی در قرن بیست و یکم یعنی حقوق مساوی بین افراد جامعه.  عدالت اجتماعی در قرن بیست و یکم یعنی

هیچ مردی بر زنی و هیچ  زنی بر مردی بر تری ندارد مگر تقوی و دانش.

آنانیکه هنوز هم سخن من را نفهمیده اند  و با نه میخواهند بفهمند ،با این شعر بیدل این نوشتار را به پایان می‌رسانم :

معنی بلند من فهم تُند میخواهد  --  سیر فکرم آسان نیست کوهم و کتل دارم

 

اول اکتوبر ۲۰۱۴ میلادی. ایالت کلیفورنیا – ایالات متحده امریکا

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل    ۲۲۵                           سال دهم                          میزان           ۱۳۹۳ هجری  خورشیدی            اول اکتوبر ۲۰۱۴