کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

میر حسین مهدوی

    

 
نقطه‌ی صفر اخلاق

 

 

به راستی چه خبر است؟ کسی در این حوالی می‌داند که بر ما چه رفته است؟ چرا ظاهر و باطن ما این همه در تضاد و تناقض اند؟ چرا  کردار ما دقیقا ضد گفتار و عقاید ماست؟

از تجاوز در پغمان بگذریم. قصه‌ی تلخی بود و گذشت. چند خبر کمر شکن چندی است که در رسانه ها سر و کله ی شان را آفتابی کرده اند. خبرهای تلخ و تند، خبرهای سخت تکان دهنده. مثل یک بمب قوی که منفجر می شود و صدایش سکوت محله را تا هزار سال نوری شهید می کند. نه، بمب که انفجار کوچکی است، مثل آدمی که تصمیم گرفته است به جای بمب و با بمب خودش را منفجر کند. چقدر وحشتناک است. مردی که بخشی از بمب شده باشد، مردی که مثل یک بمب مفجر شود. مردی که قرار است مثل بمب هزاره تکه شود.

سخن از چند خبر کمر شکن بود. برای جامعه ی ما که خدا گرایی و اخلاق جدی ترین سخن و شعاراست، سقوط ارزش های اخلاقی می تواند بسیار تکان دهنده باشد. سقوط ارزش های اخلاقی آنهم نه به شیوه نرم و آرام بلکه یک سقوط کاملا آزاد. حتما شنیده اید و احتمالا شانه های تان در هنگان شنیدن این خبر تکان خورده و دل مهربان تان لرزیده است که پدری به دختر خودش تجاوز کرده است. ایکاش فقط یکبار می شنیدید. ایکاش فقط یک پدر بی وجدان به دخترش تجاوز می کرد. ایکاش فقط یک نفر در این سرزمین پشت پا به همه ارزشهای اخلاقی می زد. می گویند پدری یک سال کامل به دخترش تجاوز کرده است و بعد دخترش بعد از یک سال تحمل تجاوز – آنهم از سوی پدرش- به پلیس شکایت کرده است. می گویند که پدر نا مرد دیگری سال ها به دخترش تجاوز کرده است. می گویند که این دختر از پدرش یک طفل چند ساله دارد و طفل دیگری در شکم. می گویند که مادر این دختر که زن آن نامرد پلید است برای شوهر کثیفش آب آماده می کرده تا بعد از تجاوز به دخترش غسل نماید. می گویند ... بگذریم. شما هم این خبر ها را شنیده اید؟ شما می دانید که فقط همین دو پدر نیستند که چنین ناپدرانه دختر شان را به بستر برده اند. یک جستجوی مختصر و فقط یک پرسش ساده از علامه گوگل نشان می دهد که در این چند سال پدران زیادی در این سرزمین دست به این نوع جنایت ها زده اند.

پدری که به دختر خود تجاوز می کند با همه ی ارزش های دینی – اخلاقی خدا حافظی کرده است. در چنین فردی همه ی ارزش های انسانی مرده است. در چنین آدمی عقل، منطق ، وجدان و همه ی گرایش های خوب و ارزشمند از بین رفته و جای شان را  تمایلات شدید جنسی گرفته است. گویا از همه ی اندام این آدم ها فقط آلت تناسلی شان کار می کند.

لطفا ، اگر می توانید، به من کمک کنید. من در فهمیدن این قضیه واقعا مشکل دارم. درکشور ما خدا و خداگرایی جدی ترین سجن شب و روز ماست. اصلابگذارید این طوری بگویم. ما چیزی غیر از خدا نداریم. دنیای ما که به کلی ویران شده است. امید مردم به آخرت است، به خدا و به عنایت های او. حالا در همین کشور، در کشوری که سالهاست مردم به خاطر خدا می جنگند، چنین کارهایی صورت می گیرد. سالها جهاد ، سالهای سال دین گرایی و دین خواهی و بعد رسیدن به نقطه ی صفر اخلاق. بعد رسیدن به نقطه ای که پدران زیادی در این سرزمین همه ی تابوهای اخلاقی را می شکنند و کاری می کنند که بی خدایان از انجام آن شرم دارند. در این سخن البته که قصد مقایسه ی ارزشی خدا گرایی و بی خدایی را ندارم. فقط می خواهم بگویم که ما از پس آنهمه شعار خداگرایی و اخلاق خواهی سرانجام به نقطه ی صفر اخلاق رسیدیم. چرا؟

آیا زندگی کردن در جامعه ای که در آن پدری – حتی یک پدر- به دختر خود تجاوز می کند ترسناک نیست؟

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل    ۲۲۴                            سال دهم                            سنبله/میزان           ۱۳۹۳  خورشیدی            ۱۶ سپتمبر  ۲۰۱۴