کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

باهر بیانی

    

 
 "بودا" را با دستانم "لمس" کرده بودم!

 

 

 

    بعد از فراغت از تحصیل، پاکزاد به تدریس نقاشی در "دارالمعلمین هلمند" همت گماشت. سرانجام در سال ۱۳۶۱ در پی تحولات سیاسی و ناامنی در افغانستان به "ایران" مهاجرت کرد. سپس به "فرانسه" و شهر "پاریس" که از آنجا به عنوان "بهشت نقاشان جهان" هم یاد می کنند، پناه برد. اکنون بیش از ۳۰ سال است که ایشان آثار گران سنگی با موضوع تاریخ ، تمدن و فرهنگ مردم افغانستان به تصویر کشیده اند

    

  

 

در سال ۱۳۳۴ خورشیدی در روستای "فیروز بهادر" یکاولنگ که بخشی از استان دارای فرهنگ و تمدن کهن "بامیان باستان" است چشم به جهان گشود.

 

از همان دوران کودکی با نقاشی و طراحی، دنیای زیبا و رنگین پیرامون خود را به تصویر می کشاند.

 

وی از مشهورترین نقاشان پُر افتخار و پُر تلاش معاصر افغانستان است.

 

اُستاد "پاکزاد" تحصیلات ابتدائی و متوسطه را در زادگاه خود با رتبه ی ممتاز گذراند.

 

همچنین دوره ی تحصیلات عالی را در"هنرهای زیبای دارالمعلمین سید جمال الدین" با موفقیت پشت سر گذاشت.

 

بعد از فراغت از تحصیل، پاکزاد به تدریس نقاشی در "دارالمعلمین هلمند" همت گماشت.

 

سرانجام در سال ۱۳۶۱ در پی تحولات سیاسی و ناامنی در افغانستان به "ایران" مهاجرت کرد. سپس به "فرانسه" و  شهر "پاریس" که از آنجا به عنوان "بهشت نقاشان جهان" هم یاد می کنند، پناه برد.

 

اکنون بیش از ۳۰ سال است که ایشان آثار گران سنگی با موضوع تاریخ ، تمدن و فرهنگ مردم افغانستان به تصویر کشیده اند.

 

آثار استاد حفیظ پاکزاد تا به حال جوایز بسیاری را از آن خود کرده است.

 

از آثار فاخر ایشان می توان از:

 

"لبخند ژوکند یا مونالیزا" (با چهره ی دختر آواره ی افغانستانی)

 

"بودای بزرگ" (تندیس بودا در بامیان باستان)

 

"میراث بشری" (بیانگر نماد هایی از هرآنچه آدمی بدان تا به حال دست یافته) (هنر ، فرهنگ ، ادب ، تمدن ، معماری و علوم ریاضی ، فیزیک و هندسه)



"زندگی و طبیعت" (برنده ی جایزه مجلس شورای شهر "اُرگِوال" فرانسه) و... نام برد.

 

آخرین اثر استاد پاکزاد با نام "میراث بشری" در نمایشگاه سالانه ی موزه ی "لوور" پاریس به نمایش درآمد و در فرجام این جشنواره اثر وی نگاه تحسین برانگیز بسیاری از منتقدان را به خود جلب کرد.

 



 

  

مجموعه آثار استاد "حفیظ پاکزاد" در جشنواره ی سالانه ی موزه های "لوور" و "گوغوند پالی" پاریس به نمایش گذاشته شده اند.

 

همچنین تابلوی مشهور "بودای بزرگ" هم در شمار کلیکسیون نقاشی های موزه ی "گیمه" در پاریس قرار گرفته است.


این موزه ها از مشهورترین و معتبرترین موزه های جهان اند که سالانه میلیون ها گردشگر از سراسر جهان برای بازدید از آن ها به فرانسه می آیند.

 

 بخش هایی از گفت و گوی ویژه با "استاد حفیظ پاکزاد"

 

۱. از چه زماني پي برديد که دُچار آن "رگ پنهان رنگ ها" شدید و می توانید حرف ها ی ناگفتنی خود را به تصویر بکشید؟

 

خیلی خوشحالم از این که جوانانی چون شما مشتاق در زمینه ی فرهنگ و هنر و ادب فعالیت می کنید. ساعتی از نیمه شب گذشته. تا چند لحظه پیش روی یک تابلوی بزرگ که از خارج فرانسه سفارش گرفته ام در آتلیه ام که فقط صد متر از آپارتمانم فاصله دارد، کار می کردم.

 

یاد آور می شوم باهر عزیز که آدمی ممکن است یک نقاش،دانشمند،موسیقی دان و یا مجسمه ساز باشد اما در قدرت نوشتن و یا توضیح دادن در مورد آثارش بی شک با کاستی هایی روبه رو خواهد شد.

 

سوال جالبی پرسیدی! صنف ششم بودم که مدیر مدرسه ی "ده سرخ" در ولسوالی "یکاولنگ" به من گفت امروز منظره ی بیرونی لیسه را با آبرنگ برایم تقاشی کن و تمام آن روز را روی چمن و زیر نور آفتاب گرم نمای بیرونی دفتر مدیریت و دو طرفش صنف هایی که از میان درختان چنار دیده می شدند و دیواری که در صف اول قرار داشت را نقاشی کردم.

  

 

 

در چهارده سالگی در شفاخانه ای که آمریکایی ها ساخته بودند و دکتر هایش همه خارجی بودند در فصل های زمستان به عنوان رسام و نقاش کار می کردم. بعد با اتمام  دوره ی متوسطه راهی کنکور بامیان شدم . از ولایت بامیان در لیسه صنایع تنها یک شاگرد سهمیه داشت و من با رسامی کردن پرتره ی رییس جمهور آن زمان بنا به درخواست والی ، طی مراسمی سهمیه را به عنوان پاداش از آن خود کردم.

 

سه سال صنایع،دو سال هنر های زیبا و سپس به عنوان استاد نقاشی در دارالمعلمین لشکرگاه فرستاده شدم  و از آنجا سرنوشتم مرا به "پاریس" مرکز هنر ها آورد.

۲. اُستاد از آن نگاه منحصر به فرد نقاشان كه همگان از آن ياد مي كنند و حتا سازمان فرهنگی ، هنری "یونسکو" نیز جایزه ای به نام "چشم پیکاسو" دارد برای مان بگویید که چه نگاهي است؟
و اساسن چه تفاوتی با سایر نگاه ها دارد؟

 

در خصوص نگاهی که منحصر به شخص خودم می شود همیشه از همان دوره کودکی عادت داشتم که با چشمانم هرچه را می دیدم اطرافش را با نگاهم رسم می کردم .مثل کوه ها،سنگ ها،درختان،حیوانات و غیره و مدام همه اشیا را چندین بار با دقت نگاه می کردم انگاری چشمانم از آنها عکس برداری می کرد و سپس آن را به ذهنم می سپرد و هنوز که هنوز است همین عادت در نگاهم وجود دارد.

 

 

 پيشاپيش از اينكه خاطرتان را آشفته مي سازم پوزش مي طلبم.۳


 مارچ سال ۲۰۰۱ ۱۱


مي خواهم آن روز را بخاطر بياوريد و براي ما احساس تان را بيان كنيد که چه بر شما گذشت؟


مي خواهيم احساس يك هنرمند را در باره ي آن فاجعه ی درد ناکی که تمدّن و فرهنگ دیرینه ی یک سرزمین باستانی را قربانی "بدوّیت" و "تحجّر" کرد را بدانيم؟


 

متاسفانه آن روز (۱۱ مارچ) روز کاملا سیاهی در تاریخ افغانستان است که بربریت چهره زشتش را با وحشت و ویرانگری ظاهر می سازد. این عمل حیوانی، نه تنها برای بامیانی ها کابوسی وحشتناک بود، بلکه جهان متمدن را دچار شوک کرد. تصاویر حادثه را همانند میلیونها انسان دیگر در سراسر جهان از طریق تلویزیون دیدم و تا هنوز مثل زخمی بر دلم سنگینی می کند.  طالبان وحشی و متحجر بودای بامیان که سمبل تمدن بزرگ و هنر فوق العاده ای بود را بر باد دادند.

  

 

 

بلی عزیزم باهر جان! به خاطر این که بامیانی هستم و بودا را با دستم لمس کرده بودم و نقاشی هایی که در خود داشت را از نزدیک دیده بودم. همیشه در سرزمین تازه ای که مرا در آغوش گرفته از گذشته ام که به آن افتخار  می کنم، با دوستانم درباره ی آن دو اثر بزرگ و باشکوه که بشریت برای بامیان و جهانیان میراث گذاشته بود، صحبت می کردم.

 

ايده ي آغازين تابلو "بودای بزرگ" چه روزي به ذهن تان خطور كرد؟.۴

 

احساس من اين است كه شما با اين اثرتان آن هم با آن ابعاد بزرگ به نوعي عمل وحشيانه ي طالبان را به سخره گرفته اید؟


شما بودايي از نو ساختيد!


و اين حركت نمادین و اعتراض آميز يك هنرمند است كه ستودني است!

 

بلی!

 

 آنها را نابود کردند برای این که به فراموشی سپرده شوند!

 

از آن یک نقاشی دو متری کشیدم . تصادفا در "یونسکو" یک روز بین المللی با عنوان "آثار قدیمی افغانستان" بود و کنفرانسی با این موضوع برگزار شد. مسئول کنفرانس از من خواست تا تابلوی بودا را در آن روز و در سالن کنفرانس یونسکو نمایش بدهم. چند صد نفری که آنجا حضور داشتند، از اثرم به خوبی استقبال و تمجید کردند و تابلوی بودا را جزیی از کلیکسیون آثار نقاشی موزه ی "گیمه" ی پاریس قرار دادند.

 

حالا کمی از درد دلم کمتر شده چون بودای ما آن اثر هنری یکتا و بی نظیر فراموش نخواهد شد.

 

۵. در مورد بازسازي تنديس هاي بودا هم مطالب بسيار جالبي از شما خوانده ام!


اگر امكان دارد كمي بيشتر برايمان بگویيد؟

 

 

آری، من پروژه ای داشتم؛ می خواستم یک تابلو از بودای صلصال را به اندازه واقعی خودش یعنی به بلندی "۵۴متر" نقاشی کنم و در کنار جایگاه صلصال به فنا رفته مان بگذارم ولی متاسفانه شرایط هرگز آماده نشد و مرا از این کار بازداشتند. یکی از آرزوهایم همین بود که تحقق نیافت.

 

  

۶. اثر "لبخند ژوكوند" يا "موناليزا" كه چهره اي است رنجور از زنی افغانستاني كه غم و اندوهي وصف ناپذير را از چشمان خود به بيننده القاء مي كند.


مي تواند تلنگري براي آدميان معاصر ما باشد كه اين تنها يك لبخند و يا زيبايی سیمایِ يك زن نيست كه مي بايست هميشه ستايش برانگيز باشد! همچنان که تابلوی مونالیزای "داوینچی" تا به امروز این گونه بوده است!

 

گاه احساسات و عواطف دروني ای هم وجود دارند كه نيازمند نگاهی دیگر گون هستند!


اين طور نيست اُستاد؟


اگر شما هم توضيح بيشتر بدهيد لطف كرده ايد.

 

خوب راجع به لبخند ژوکوند یا مونالیزا

 

در تاریخ هنر نقاشی فرانسه و جهان چندین اثر از نقاشان بزرگ از تابلوی مونالیزا به یک نوع تعبیری نقاشی کردند. مثلا بعضی شان یک ریش و یا سبیل برایش اضافه کرده و یا به یک نوع دیگر به خود گفتم پس من هم که حالا نقاش فرانسوی ـ افغانستانی هستم از مونالیزا به تعبیر خودم یک نقاشی می کنم و پرتره ی «شربت گل» که در جهان معروف شده و سمبل و نمونه ی رنج و قهر درونی یک زن افغان است و نشان می دهد که زن ها چندان حق آزادی بیان را ندارند و فقط با نگاه شان درد ها ،مشکلات ،بد بختی و رنج های شان را بیان می کنند، نه با زبان!

 

بر عکس مونالیزا که لبخندی دارد و خوش و خوشبخت است، آن هم ۵۰۰ سال پیش که لئوناردو داوینچی آن را نقاشی کرده است.

 

درحقیقت منظورم این تضاد بود بین قهر "شربت گل" و "لبخند مونالیزا"

 

۷. و اما اثر فاخر "ميراث بشري" كه بي شك از برترين و چشم نواز ترین آثار تان است.


اثري سورئال، خيال انگيز و سرشار از نمادهایی از آنچه تا كنون آدمي بدان فخر می فروشد از علوم و هنر و فرهنگ و ادب گرفته تا معماري ، فيزيك ، رياضي و هوافضا که همه شان دستاوردها ي بشريت خوانده مي شوند.


و جدال هميشگي و بي پايان انسان و مادر طبيعت!


اندکی درباره ی ايده ي آغازين و روند شكل گيري اين اثر برايمان توضيح دهيد؟

 

 

 

سرانجام میراث بشری

 

در واقع روی این تابلو بیش از "دو سال" کار کردم. از یک سو  عناصر تابلو زیاد بود و از سوی دیگر، سبکی که به کار برده ام نیز برایم اهمیت خاصی دارد. می دانی عزیزم، تا کنون آن سبکی را که در میراث بشری و چندین تابلوی دیگر بکار برده ام، کسی در هنر نقاشی از آن استفاده نکرده است و اکنون دو سال است که آن را به نام خود رسمیت داده و ثبت کرده ام.  دراین دو ماه اخیر یک خانم که منتقد آثار نقاشی است، در مجله ای که در ماه مارچ و آپریل امسال انتشار یافته صفحاتی با چندین عکس از نقاشی ام نوشته است و اشاره داشته به این که ابتکار هنری ام کاملا اصیل بوده و ابتکار و سبکی جدید است. تو می توانی این مجله را در صفحه فیسبوکم که به زبان فرانسوی است ببینی که برای دو ماه در سطح فرانسه و کشور های فرانسوی زبان پخش شده. راجع به تابلوی میراث بشری باید بگویم در حقیقت من عاشق آیسبرگ بودم که دانشمندان می گویند هر گاه آب آشامیدنی کم شود آن را تا ساحل می آوریم. خب من آن را به ساحل فرانسه آوردم! و آن سازه ی معماری بلند که در میان آب می بینی خیلی معروف است! این موضوع بعد علمی داشت.

 

 بعد به دنبال گذشته و تاریخ رفتم. از "برج بابل" ۸۰۰۰ هزارسال قبل تا عصر ما عصر انفورماتیک. و درین مدت آن چه که بشریت با هوش خود آن را بدست آورده است. باقی را نیز به عهده ی بینندگان می گذاردم تا خودشان بیان کنند...

 

تشکر استاد بزرگوار از این که وقت گران بهای تان را به ما اختصاص دادید!

 

دوست عزیز و گلم امیدوارم آن چه برایت نوشته ام، مفید واقع شود. حالا میدانی "دو و نیم ساعت" شده که برای همدیگر می نویسم. ساعت دو صبح شده!

 

دوست خوبم روزت خوش و سرشار از موفقیت ها.

 

 

 

 

 

www.hafiz-pakzad.comوبگاه رسمی استاد "حفیظ پاکزاد"                            
www.facebook.com/hafiz.pakzad صفحه رسمی "فیس بوک"                        


"باهر بیانی" بهار- ۲۰۱۴

 

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۲۱۸                             سال دهم                             جواز            ۱۳۹۳  خورشیدی              ۱۶ جون  ۲۰۱۴