Kabulnath

 





 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 






 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

محمد طاهر

هندوها و سیکهـ های افغان و جفای سیاست

 

داستان کوتاه نوشته ی:ظت
تاریخ پنج‌هزار ساله ای افغانستان شاهد رسالت هندوان و سیکهـ های این مرز و بوم است. این اقلیت مظلوم، گرمی و سردی بی‌شماری را طی این سال‌ها چشیده اند. سر بکف و ناترس از غل و زنجیر در مقاومت‌های مردمی، در رزم های آزادی خواهانه‌ای میهنی سهم گرفته اند. در تقویه پایه های اقتصادی کشور نقش اساسی و اولیه داشته اند. با وصف این همه، هنوزهم غباری مملو از تعصب و تبعیضی فضای داغستان را استشمام میکنند.

 

تقریباء نیم قرن قبل، با مدن لال، موهن لال و کرتار سنگهـ در مکتب عاشقان و عارفان در صنف ششم هم‌صنفی بودم. آن زمان اکثرایشان تا پایان دوره ای ابتدایی به مکتب می آمدند. باری از مدن لال پرسیدم که چرا بعد از صنف ششم به درس ادامه نمی‌دهید گفت: پدرم می‌خواهد فقط ریاضی را یاد بگیرم و شهادت نامه دوره ای ابتدایی برایم کافی است.

 

اکثر هموطن هندو و سیکهـ در آن ایام فرزندان شان را به‌خاطری یادگیری ریاضی به مکتب می فرستادند، تا انها محاسب ویا حسابداری دکان و تجارت شان شوند.

روزی از مقابل دوکان عطاری پدر مدن لال که در جاده ای میوند واقع بود گذشتم ،داخل دوکان شدم و جویای احوال مدن لال شده از او پرسیدم که چرا مدن لال را نمی‌گذاری که به درس هایش ادامه دهد، گفت: هر قدر ما که تحصیل کنیم به کدام مقام دولتی نمی‌رسیم.  حالا، مدن، دستیاری خوب من است در دکان و کارهای تجارت کمکم میکند و آینده اش هم خوب خواهد بود.

 

انگشت شمار هموطن هندو و سیکهـ در لیسه ها و دانشگاه‌ها به تحصیل ادامه داده اند. هرگاه یکی از شهروندان هندو و یا سیکهـ در عرصه سیاسی تبارز می‌کرد، ازگزندی نیش مارانی متعصب وتبعیض طلب جامعه افغانی دور نماند، قوانین هم داروی درمان او نشد.

 

سلاطین و قوانین نافذه ای سلطنتی این اقلیت را به گوشه راند و بالای آتش تبعیض دینی- مذهبی به‌جای آب، نفت پاشید. واما، آن‌های که اندیشه ای سلطنتی ندارند، چطور؟

هموطن سیکهـ که اسم اش یادم نمانده است (۱) ، دردوره ای یازده و یا دوازده ای شورا،  با مرحوم حاجی محمد زمان خان وکیل گذر قاضی فیض الله مامای پدرم، ببرک کارمل و چند تن دیگر از نواحی نهم و دهم شهر کابل خود را به شورا کاندید کرده بود.

یکی از روز های انتخابات بود، دروازه حویلی ما به صدا درامد. وقتی درب را گشودم ببرک کارمل ان‌طرف درب ایستاده بود. جویای وکیل صاحب محمد زمان خان شد بعد از پاسخ مثبت او را به اطاق پذیرایی دعوت کردم. پطنوس چای را اورده با ایشان یکجا  نشستم و صحبت هایشان را می شنیدم.

ببرک کارمل، باین الفاظ که در ناحیه دهم من اکثریت رای را می‌برم اما در ناحیه نهم، (بهگوان) سنگهـ، بیشترین رای هندو و سیکهـ ها را از خود می‌سازد. کلانتر صاحب شما هم شخصی سرشناس این منطقه هستید، باقی رای ها بین من وشما تقسیم می‌شوند. اگر لطف کنید به رای دهندگانی که  بشما رای می‌دهند هدایت بدهید تا ان‌ها رای شان را به صندوق من بیاندازند تا این هندوی کافر را شکست بدهیم!!!!

این بود اندیشه ای متعصبانه و تبعیض طلبانه ای یک شخص بی‌باور به دین و مذهب که ادعای "انقلابی" بودن داشت. اومی‌خواست ذهن مامای پدرم را علیه هندوها و سیکهـ ها  تحریک بکند.

این نمونه ای از طرزدید "روشنفکری" بود، که وقتی قدرت سیاسی به‌ وسیله میله های تانک و طیارات شوروی به دستش سپاریده شد. هندوها و سیکهـ ها، حتی  حق اظهار نظر را نداشتند ومانند هر افغانی که علیه نظام شان لب گشود حلقه ای دار و قفس زندان جای اش شد.

 

انتشاری لست پنج‌هزار قربانیانی سال های ۱۳۵۷/۱۳۵۸ (که ببرک کارمل شخص دوم در حاکمیت بود) مشت نمونه ای خرواری از جنایات دولت مزدور-  وطن فروش است که در جمع اسامی ان قربانیان، اسم بیلار سنگ ولد رام سنگ مسکونه لغمان، صنف دوازدهم تخنیکم در شماره(۲۳۱۸) و اندرکمار ولد له مندونه مسکونه قلعه موسی تاجر، در شماره (۱۶۸۹) و در شماره (۲۳۵۵) جگیندر سنگهـ ولد رام سنگهـ نیز شامل اند(2).

 

وقتی قضاوت "روشنفکر" و "انقلابی" ما در مورد هموطنان سیکهـ و هندو چنان باشد؛ از امیران و تاجران مذهبی، جهادی و طالبی که دارایی و مالکیت شان را چور وغضب نمودند و با پوشیدن شال زرد(علامه فارقه) انها را درجامعه تجرید کردند. و حاکمین مفسد، حلقه بگوش دول دورونزدیک که در بالونهای ملون "دموکراسی" و "بازار آزاد" به وسیله کرگسان بی- پنجاه ودو، دوازده سال قبل در فضای پر از تعصب مذهبی، قومی، لسانی، و زبانی پرتاب شدند. کرسی نشینان "پارلمان" شان حتی قبول چوکی هندو وسیکهـ را بر خود کسرشان دانستند وآنرا تصویب نکردند. دیگرچه گلایه ای باید داشت ؟

 

هر قدرتداوم تبعیض علیه هندو و سیکهـ ها بیشترشود، همانقدر رسالت ایشان برای احقاق  حقوق شهروندی نیز بیشترمی‌گردد.

هموطنان هندو و سیکهـ ، مبارزه ای بر حق شما به خاطر احقاق حقوق شهروندی و تثبیت هویت افغانی، مارتین لوتر کینگی(3) هندو و سیکهـ افغانی را ظهور خواهد داد که رویای" هندو و سیکهـ ها، مانند اتباع دیگری کشور عزیزما باید از حق شهروندی مساوی و بدون تبعیض بر خور دار باشند." را واقعاء به حقیقت تبدیل و قانونی سازد.  به امید ان روز.

 

محمد طاهر

 

پنجم اپریل-(دوهزارو چهارده) شانزدهم حمل سیزده نودوسه- امریکا

 

 

 

(۱) در هیچ یک ازآثارو نشرات چاپ شده ونوشته های محترم ایشور داس نیز اسم ان کاندید را نیافتم. اما ایشان قبل از جی سنگ خود را از نواحی نهم و دهم کاندید شورا نموده بود.

(نام وی بهگوان سنگهـ بود، دقیقن نمی دانم که جرا برنده نشد. ایشور داس)

(۲) لست منتشر شده در نشریه هشت صبح، چهارشنبه بیست و هفت ، سیزده نود و دو. (نسخه ای تایپ شده به فارسی)

 

(۳) مارتین لوتر کینگ مبارز سیاه پوست امریکایی(۱۹۶۸-۱۹۲۹) که با مبارزه  ای بی ترس ، رویای اش " حقوق مساوی بین سیاه پوستان و سفید پوستان امریکا" را قانونی ساخت. بارک اوباما ریئس جمهورسیاه پوست امریکا، نتیجه ای ثمری ان مبارزه ای مارتین لوتر کینگ است.   

 

--------------------------------------------------------

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل   ۲۱۵      سال دهم           ثور             ۱۳۹۳  خورشیدی                اول می  ۲۰۱۴