کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

۸ صبح
بابک کابلی

    

 
پوتین ادبیات برژنف را به عاریت گرفته است

 

فدراسیون روسیه که خود را وارث اتحاد شوروی پیشین می‌خواند، در کشورهای اطرافش، مناطق معینی را به‌عنوان ساحه نفوذش تشخیص کرد و گسترش نفوذ در این مناطق را اولویت سیاست امنیتی‌اش تعریف کرد.

 

 برمبنای همین سیاست چند سال پیش مسکو، در اوج بحران گرجستان، به دو ایالت آن کشور که اکثر باشندگان آن، روس‌تبار بودند لشکر کشید و به نحوی آنان را خودمختار اعلام کرد. در کشورهای آسیای میانه هم، روسیه به سیاست نفوذگذاری‌اش ادامه می‌دهد.

حالا اما روسیه در بحران اوکراین مداخله کرده است. مداخله نظامی روسیه در شبه‌جزیره کریمه در اوکراین، تا حدودی به رویداد لشکرکشی اتحاد شوروی پیشین به افغانستان در زمستان ۱۳۵۸ شباهت دارد. در آن زمان، حمایت از حزب‌های سوسیالیستی که قدرت را در کشورهای آسیایی به‌دست گرفته بودند، در سرخط سیاست‌های امنیتی اتحاد شوروی بود. به همین دلیل، اتحاد شوروی برای حفظ حاکمیت حزب دموکراتیک خلق، در سال زمستان ۵۸ به افغانستان لشکر کشید. پیش از لشکرکشی اتحاد شوروی، رژیم حفیظ‌الله امین سخت متزلزل شده بود. قیام‌های مردمی روزبه‌روز گسترش می‌یافت و سرکوب خونین این قیام‌ها، مشروعیت رژیم را با چالش جدی روبه‌رو کرده بود.
تره‌کی و امین هم ظاهرا درک کرده بودند که برای تداوم حاکمیت‌شان، نیاز به مداخله نظامی مسکو دارند. اسناد نشان می‌دهد که حداقل بیست‌بار، حفیظ‌الله امین و تره‌کی از اتحاد شوروی خواسته بودند، برای حفظ رژیم آنان، مداخله نظامی کند. استقرار نیروهای ویژه اتحاد شوروی در پایگاه هوایی بگرام، در هفته‌ها یا شاید ماه‌های پایانی رژیم حفیظ‌الله امین، شروع شد. این نیروهای ویژه اما به عمر حکومت امین پایان دادند و جناح دیگر حزب دموکراتیک خلق را روی کار آوردند. در آن زمان شاید استراتژیست‌های امنیتی اتحاد شوروی به این نتیجه رسیده بودند که اگر برای حفظ حاکمیت حزب دموکراتیک خلق، لشکرکشی نکنند، دولت امین فرو می‌پاشد، گروه‌های بنیادگرای مذهبی مستقر در پاکستان، در مناطق مختلف افغانستان مستقر می‌شوند و امنیت آسیای میانه را تهدید می‌کنند. پس از فروپاشی اتحاد شوروی، به‌ویژه پس از روی کارآمدن آقای پوتین، سیاست حفظ حاکمیت حزب‌های سوسیالیست به سیاست حمایت از اقلیت‌های روس در کشورهای پیرامون فدراسیون روسیه تغییر یافت.
فدراسیون روسیه که خود را وارث اتحاد شوروی پیشین می‌خواند، در کشورهای اطرافش، مناطق معینی را به‌عنوان ساحه نفوذش تشخیص کرد و گسترش نفوذ در این مناطق را اولویت سیاست امنیتی‌اش تعریف کرد. برمبنای همین سیاست چند سال پیش مسکو، در اوج بحران گرجستان، به دو ایالت آن کشور که اکثر باشندگان آن، روس‌تبار بودند لشکر کشید و به نحوی آنان را خودمختار اعلام کرد. در کشورهای آسیای میانه هم، روسیه به سیاست نفوذگذاری‌اش ادامه می‌دهد. حالا اما روسیه در بحران اوکراین مداخله کرده است.
قیام و راهپیمایی‌های مردمی، دولت طرفدار مسکو را در کیف به سقوط روبه‌رو کرد. روسیه شاید برمبنای سیاست حمایت از اقلیت‌های روس، نیروهای نظامی‌اش را در شبه‌جزیره کریمه مستقر کرد. نماینده روسیه در سازمان ملل متحد گفته است، مسکو از حق تعیین سرنوشت مردم آن شبه‌جزیره حمایت می‌کند. ظاهرا روسیه می‌خواهد همه‌پرسی‌ای در شبه‌جزیره کریمه برگزار شود تا مردم این شبه‌جزیره، از الحاق به روسیه و قبول حاکمیت اوکراین یکی را انتخاب کنند. غرب اما فکر می‌کند که روسیه با مداخله نظامی به شبه‌جزیره کریمه، ناتو را به چالش کشیده و از خط قرمزهای امنیتی عبور کرده است.
ایالات متحده و ناتو نگران اشغال کامل اوکراین از سوی روسیه‌اند. کابوس تکرار تجربه اشغال یوگوسلاوی پیشین، از سوی اتحاد شوروی متوفا، خواب ناتو را آشفته کرده است. آقای پوتین اما هیچ گوشش به حرف‌ها و هشدارهای رهبران کشورهای عضو ناتو، بدهکار نیست. او می‌گوید مداخله نظامی در کریمه در راستای منافع امنیتی روسیه است. مداخله نظامی شوروی در افغانستان، وضعیت مشابه را به‌وجود آورده بود. در آن زمان غرب احساس کرد که اتحاد شوروی یک قدم به مرزهای آسیای جنوبی که حوزه نفوذ سنتی غرب خوانده می‌شد، نزدیک شده است.
امریکا در آن زمان، فشار دیپلوماتیک جدی بر مسکو وارد کرد. غربی‌ها بازی‌های المپیک مسکو را به‌دلیل اشغال افغانستان، تحریم کردند. تجارت گندم میان امریکا و روسیه هم آسیب دید. حالا هم جان کری مسکو را به مجازات‌های اقتصادی و دیپلوماتیک تهدید کرده است. اما پوتین در واکنش به این حرف‌ها عین جملاتی را به کار می‌برد که برژنف در زمان لشکری به افغانستان به کار می‌برد. برژنف دیکتاتور شوروی وقت، لشکرکشی به افغانستان را تلاشی برای مصوون‌سازی مرزهای جنوبی کشورش خوانده بود. حالا هم، آقای پوتین، مداخله نظامی در شبه‌جزیره کریمه را با منافع امنیتی روسیه پیوند می‌زند. چشم‌انداز حل بحران، زیاد روشن نیست.
تفاوت‌نظرها ظاهرا بسیار زیاد است. کسی نمی‌تواند تحولات را پیش‌بینی کند. لشکرکشی به افغانستان برای اتحاد شوروی وقت، پیامدهای جدی داشت. شوروی ده‌سال در یک جنگ فرسایشی، درگیر شد که هزینه‌های مالی و انسانی فراوانی بر مسکو تحمیل کرد. هم‌چنان این جنگ خطر بنیادگرایی مذهبی را در مرزهای جنوبی اتحاد شوروی وقت و آسیای میانه کنونی، نه تنها از میان نبرد، بلکه آن را تا قفقاز و کرانه‌های دریای اورال گسترش داد. اما روشن نیست که مداخله نظامی در اوکراین چه پیامدهایی برای روسیه خواهد داشت.
کسی نمی‌داند که آیا پوتین به اهدافش در اوکراین و شبه‌جزیره کریمه می‌رسد یا نه، اما یک چیز روشن است و آن این‌که رقابت‌ها میان روسیه و کشورهای عضو ناتو بیشتر خواهد شد. اثرات این رقابت‌ها بر افغانستان هم احتمالا جدی خواهد بود. نگرانی عمده این است که از بنیادگرایی مذهبی برای خنثاسازی نفوذ روسیه در آسیای میانه استفاده شود. در حال حاضر متحدان منطقه‌ای غرب از سلاح بنیادگرایی مذهبی علیه بشار اسد یکی از متحدان روسیه در خاورمیانه، استفاده می‌کنند. نگرانی این است که از این سلاح برای ایجاد مشکل برای روسیه در آسیای میانه استفاده شود. اگر از بنیادگرایی مذهبی استفاده شود، اثرات ناگواری بر افغانستان و منطقه خواهد داشت، اما یک نکته نباید فراموش شود و آن این‌که بنیادگرایی مذهبی، شمشیر دو دم است و استفاده‌کنندگانش هم قربانی آن خواهند شد.

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل    ۲۱۲       سال دهم           حوت/حمل             ۱۳۹۲/۱۳۹۳  خورشیدی      شانزدهم مارچ ۲۰۱۴