کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

            شمیم فروتن 

    

 
جاده

 

 

با بغض صبح زود بیرون زد، در جاده‌های گرم‌و خاک‌آلود
با چشم‌های سرخِ بی خوابش، باخستگی با وضع ناخوشنود

می‌خواست مثل کودکی هایش، لبخند باشد وردِ لب‌هایش
دور از خودش باشد و‌ غم‌هایش، دلخوش کند یک لحظه‌ی محدود

دَور خودش بیهوده می‌چرخید، دَور خودش بیهوده سرگردان
ترسید از لبخند مشکوک‌اش، از انتهای جاده‌ی مسدود

لبخندِ لب‌های تَرش خُشکید، پاشید دودی در نفس‌هایش
افتاد و در یک گوشه‌‌ی مبهوت، می‌سوخت قلب‌اش در میانِ دود

برداشت دست از آرزوهایش، برگشت با دلواپسی‌هایش
تنها شد و تنهای تنها ماند _ دور از تمام هر چه هست و بود

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل ۴۸۳       سال بیست‌‌یکم        سرطان     ۱۴۰۴     هجری  خورشیدی              اول جولای   ۲۰۲۵