کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

              نصیرمهرین

    

 
سفر به تورنتو
۱
دیدار با بانوی بزرگوار پروین شامل آهنگ
(میزان سال۱۴۰۲ خورشیدی)

 

 


هنگامی که در تورنتو برنامه های دیدار با عزیزان را می نگریستم، به رتبیل آهنگ ارجمند پیام فرستادم و جویای نشانی منزل بانوی بزرگوار وسزاوار احترام ژرف، پروین شامل آهنگ شدم. اما زود به یادم آمد که پیامخانه ی رخنامه ها نیز کار را آسان نموده اند و بانو آهنگ در این صفحه حضور نوازشگرانه و تشویق آمیز مادرانه دارد. پیام فرستادم، پاسخ مادرانه و مطابق انتظار را دریافت داشتم. پس از آن پیام تلفونی محبت آمیز جبران مهدوی گرانقدر آمد: من شما را هر جایی که استید، با موتر می گیرم و برمی گردانم.
پیام دوست ندیده یی که دیدارش را از ته دل آرزو داشتم.
در روز تعیین شده وقتی جبران مهدوی ارجمند را دیدم و روانه ی منزل شان شدیم، چهره ی بشاش و بسیارصمیمیت آمیز داشت.
درِوازه ی منزل که باز شد، در نخستین نگاه، پنداشتم چهره های زنده یاد آهنگ، وعزیزانم ما، کاوه شفق آهنگ و رتبیل آهنگ را می بینم. در زودترین فرصت این شباهت چهره و رفتار با وقار با مهمان تازه وارد، سخن گفت. آری، خواهر ارجمند پرستو آهنگ مهدوی، همسر جناب جبران مهدوی را برای نخستین بار دیدم.
با برداشتن چند گام دیگر، پروین جان آهنگ را دیدم که دست درعصایی دارد. سلام دادم، دست های شان را بوسیدم، نگذاشتم اشک چشمانم بیرون بیایند، اشکهایم را با چشمانم نوشیدم، به چهره ی شان و به گذر زمان مشغول شدم. چند لحظه یارای سخن گفتن نبود.
سالها پیش ایشان را در آلمان در منزل رتبیل آهنگ دیده بودم که من و برادرم واسع بهادری برای دیدار ایشان و شادروان آهنگ رفته بودیم.
این سخن را در اینجا بیاورم که ما در گذر زمان با بسیاری از پیران و جهان دیده ها مواجه می شویم. اما همه ی دیدارهای مان، احساس هم مانندی را در پی ندارند. در دیدار با بانوی بزرگوار پروین شامل آهنگ، این نکته را با وضاحت یافتم.
وقتی به چهره ی شان نگاه میکردم، برگهای تاریخ، ناهمواری ها و سختی ها، چهره های عزیزان از دست رفته، دستاوردها و افتخارها پیهم پیش چشمانم می آمدند. به یاد برادر شهید ایشان میرعلی احمد شامل افتادم. یاد شهید محمد یونس مهدوی برادر کهتر آهنگ صاحب و شخص محمد آصف آهنگ همسربانو پروین شامل آهنگ افتادم.

 

بانو پروین شامل آهنگ

 

افزون بر آن، شخصیت عزیز، مفید، مظلوم و طرف غضب استبداد قرار گرفته، محمد مهدی خان به یادم آمد. شخصیتی که به دلیل سلوک صمیمانه در اجتماع، بیشتر مواقع مهدی جان نامیده می شد. پیشتر از سخنان دیگر، در همینجا لازم می بینم پیرامون واپسین لحظات زنده گی زنده یاد مهدی جان، این خاطره ی تاریخی را بیاورم:
سحرگاهی«خیال محمد وردکی حواله دار، دروازه ی اطاق را (زندان ارگ) باز کرد وسلام داد...گفت "پسر شما به دایره ی قلعه (زندان ارگ) آمده ..."
من از دیدن وضع مهدی جان ( از وی در کتابهای معطوف به تاریخ حیات و لحظات اعدام، به نام محمد مهدی خان چنداولی نیز یاد شده است) فهمیدم که سخت رنج می برد و نهایت تشویش میکند. بنابرآن گفتم، خیر باشد، انشأالله یونس جان کدام خبر خوش آورده است. مهدی جان گفت، نی عزیزم. چنین که خودت فکر می کنی نیست. البته که مثل خواجه (خواجه هدایت الله خان پیشتر اعدام شده بود) روز آخر زنده گانی من می باشد. دراین مدت پسرم را اجازه ندادند که مرا ببیند، حالا هم پسرم نیامده است. صبورجان (راوی موضوع) من می فهمم که این آخرین دقایق زندگانی من است با تو وداع می کنم. مرا از دعا فراموش مکن. اگر از زندان نجات یافتی از یونس و آصف ... پسران یتیم من خبر گیر باش. عزیزم، البته این دقیقه سخت ترین دقیقه ی حیات است. من از جهان ناکام و نامراد و درحالیکه اولادهایم صغیر و همسرم جوان میباشد، کشته می شوم...»(۱)
آری، مطابق پیش بینی، با فرمان محمد نادرشاه، مهدی جان، ولی محمد خان کفیل سلطنت، فقیراحمد خان، غلام جیلانی خان چرخی و شیراحمد خان چرخی نیز به دار آویخته شدند.
در نظر آوریم، پیامد درد انگیز و پرمشقتی را که خانواده محمد مهدی خان پس از شهادت او دیده اند.
از معلومات کاوه شفق بیاورم:« زمانی که نادر خان پدرکلانم را به شهادت رسانید، کاکایم سلیمان جان چهار یا پنج ساله بود، پدرم شاید هفت ساله بود و کاکای بزرگم یونس جان ده یا یازده ساله و دو عمه ام کمتر از چهار سال داشتند.»(۲)
ادیب کوچکترین کودک محمد مهدی خان، هنگام زندانی شدن وی، هفت ماه بود ،"اما بعد از شهادت پدردر سن یک ونیم ساله گی وفات نمود."(۳)
چون فیصله حکومتگران بود که فرزندان زندانیان واعدام شده گان از رفتن به مکتب و فراگیری درس محروم بمانند، همسر محمد مهدی، آنها را به مکتب خصوصی فرستاد.
روایت بیشتر این پیامد ها، در تاریخ معاصر کم رنگ و حتا مفقود است. امید است انجام کار جمع شدن روایت های خانواده ها از رنج هایی که در همه اشکال استبداد دیده اند، فراهم آید تا تصویر بهتر در دست باشد.
محمد یونس مهدوی و محمد آصف آهنگ وسلیمان مهدوی با دو خواهر، در دل آن دشواری ها، با وجود ایجاد موانع از سوی حکومت، با متانت همسر محمد مهدی خان بزرگ شدند، دانش آموختند، راه مبارزه با استبداد را برگزیدند. راهی که سایه ی خطر زندان، شکنجه و اعدام را همراه داشت. چنان بود که محمد آصف آهنگ و محمد یونس مهدوی مشروطه خواه را با دسیسه و توطئه یی که از عقب مانده ترین حکومت ها حکایت دارد، شکنجه کردند و به زندان سپردند. خروشیدن محمد سلیمان مهدوی جوان بر توطئه گران شکنجه گر که چرا دروغ می گوئید و برادرانم را به زندان فگنده اید، سبب شد که بگویند: او را هم ببرید محبس!
بانوی بزرگوار پروین شامل آهنگ، با آگاهی از تمامی این پیشینه ها و خطرها، همسر و یارعزیز زنده یاد آهنگ شد. گزینشی که سزاوار احترام بسیار است. این تحسین و اهمیت زمانی فراز می آیند که خانواده ها و دخترانی را در نظر آوریم که دشواری زنده گی با همسرعدالت جو و آزمون گیرنده ی خطر را نپذیرفته اند.
 

بانوآهنگ، نگارنده و جناب جبران مهدوی

 


و تنها این یادآورها نبود. آنروز طی دیدارما به یاد آوردم که در پیش روی بانوی بزرگواری نشسته ام که برادرشان، شهید میر علی احمد سالک (شامل)، منادی روشنگری و عدالت جویی نیز سالها رنج زندان کشید. (۴)
 


میرعلی احمد سالک (شامل)


هنگامی که استبداد پیشین با سیاه روز هفت ثور سال ۱۳۵۷ خورشیدی دهن بیشتر گشود، محمد یونس مهدوی و میر علی احمد سالک (شامل) را نیز مانند هزاران تن از هموطنان به اعدامگاه فرستاد.
 


طرف چپ: محمد مهدی خان .طرف راست از بالا به پایین: محمد یونیس مهدوی، محمد آصف آهنگ و محمد سلیمان مهدوی
تحمل آن همه رنج، افزوده بر آن مهاجرت تحمیلی نو جوانان، کاوه و رتبیل و پرستو، سر انجام تن به مهاجرت دادن و در کانادا زیستن، میتواند در چهره ی ایشان، سخن از برگهای پاکیزه ی تاریخ افتخار آمیز داشته باشد.
با آن همه دشواری های گوناگون، وقتی زنده یاد آهنگ دست در قلم داشت، به رفع نارسایی های تاریخ پیشینه پرداخت و شعر سرود؛ بدون تردید همنوایی های صمیمانه و قلبی بانوی بزرگوار را همراه داشت. فراگیری رشته ی مسلکی و در سطح دانشگاهی، برگ زنده گی شخصی ایشان نیز است. در رشته‌ی دواسازی ("فارمسی") تحصیل کرد و بیشتر از سی‌سال در مقام استادی مضمون کیمیا در فاکولته‌ ی فارمسی به تدریس پرداخت. در آن همه مدتی که اوضاع سیاسی خفقان آمیز، خانواده ی ایشان را درمعرض تهدید قرار میداد و همسر شان از صراحت لهجه و موضع شفاف انصراف نمی جست، فرزندان هم غربت هجرت را لمس میکردند، در وطن زیست. تا اینکه جنگ های کابل سوز وتبهکارانه مجاهدین، مجال زیستن بیشتر در آن خاک عزیر را نداد، دانشگاه بسته شد و پس از تحمل دشواری های دل ازار، سرانجام در کانادا همراه با زنده یاد آهنگ مهاجر شدند.
در جریان دیدار ما، من پیهم به چهره ی شان نگاه داشتم و از ته ی دل ادای احترام به جای آوردم.
 

بانو پروین شامل آهنگ با لباس سفید در میانه ی دیگران (سال۱۳۴۳ خورشیدی)
 

زنده گی افتخار آمیز
اکنون که پروین آهنگ مهربان دست درعصا دارد و با تکیه برآن راه میرود، اما آنسوی را هم در ورای کهن سالی و وضع بدنی حاصله از آن در نظر می آورم که پرورش فرزندان، تبارز افتخار آمیز پرستو آهنگ مهدوی، کاوه شفق آهنگ و رتبیل آهنگ، تکیه گاه با عظمت برای یک مادر پیر و روز گاردیده است. تبسم وشادمانی آفرینی خانواده که رضایت بر لب مادرمی نشاند و اندوه هایش را "جبران" می کند، تکیه گاه این جهانی در ایام کهن سالی برای یک مادر است و سعادت بزرگ.
با آن نگاه ها و یادآوری هایم به سوی کتابخانه ی زنده یاد آهنگ صاحب رفتیم. در کتابخانه چهره ی شاداب، رفیقانه و بزرگمنشانه ی او از کتاب ها و دستنویس های برجای مانده اش پدیدار است.
در کتابخانه اش، یاد کوتاه نوشتی از مهربان جبران مهدوی افتادم که سخن از پهنای احترام و تأثیر نهاده های آن شخصیت عزیز دارد:
«گاهی ناگهان از جا بلند می شوم و بهانه ی شما را می گیرم. به اتاق خالی شما می روم و کتاب هایتان را که روی آنها خاک نشسته است، می بینم، من به اندازه ی ذره ذره گرد و غبار، هزاران بار غصه و اندوه می خورم. چقدر دلم می خواهد اینجا می بودید و برای ما کتاب می خواندید.
هفت سال از سفر ملکوتی تان گذشت، ولی خاطرات و خنده های دلنشین تان هنوز هم قوت قلب ماست.
روح کاکایم شاد و یادش همیشه جاودان».(۵)
در کتابخانه صمیمانه پیشنهاد کردند که هر کتابی را که خواسته باشم، میتوانم با خود بگیرم. تشکر قلبی کردم، ترجیح دادم گل در بته اش بماند. بخشی از دستنویس ها و عصاره فراورده های ایشان را دارم.
هدیه ی بزرگ افزون بر دیدار، کتابی بود که خواهر ارجمند پرستو آهنگ مهدوی به زبان انگلیسی نوشته است. این کتاب را در آینده معرفی می کنم. همچنان صحبت با جبران مهدوی ارجمند برایم صمیمانه لذت بخش بود.
 

 


بانو آهنگ، نگارنده و بانو پرستوآهنگ مهدوی در کتابخانه ی زنده یاد آهنگ


چند قطعه عکس گرفتیم و هنگام وداع، بازهم به سوی بانو آهنگ، به سوی شخصیتی دیدم که گذر زمان طالب ادای احترام بسیاری برای او و آگاه نمودن بیخبران و بی خبر نگهداشه شده گان از سیر زنده گی او است.
با بهترین آرزوها از ته ی دلم.
***
 


پیوست ها
 

درجست وجوی هویت تاریخ افغانستان پنجاه سال بحران...
نویسنده پرستو آهنگ مهدوی یادداشت ها و برداشت ها بنیاد محمد آصف آهنگ
محمد آصف آهنگ این بنیاد تحت نظر رتبیل آهنگ قرار دارد

 


***

میرعلی احمد سالک(شامل) برادر بانو آهنگ که از فعالان نخستین اتحادیه ی محصلان دانشگاه کابل و از مشروطه خواهان و روشنگران بود. با شعر نیز سخن دل را ابراز می کرد.
خوشبختانه او نیز میراث دار فرهنگی و سزاوار توجه را در وجود عزیزگرانمایه شفیق شامل برجای نهاده است. شفیق شامل دوکتورای ادبیات دارد و دستی بالا در موسیقی.
زنده یاد میرعلی احمد (سالک) شامل در زمان حکومت سردارشاه محمود خان زندانی شد و با صدارت سردارمحمد داؤود خان، چندین سال در آنجا بماند. شرح بیشتر حال وی در کتاب "لاله رخان سَرو قد"(۶) آمده است.
پرتو نادری در باره ی شامل، با اشاره به کتاب لاله رخان سرو قد و نقل سخنان مرحوم میرغلام محمد غبار ارزیابی های جذابی دارد:
«میرعلی احمد شامل که در شعرهایش «سالک» تخلص می کرد، یکی از چهره‌های درخشان جنبش‌های سیاسی و روشن‌فکری در کشور است. در بُعد دیگر او شاعری است استوار، هدف‌مند که با آگاهی و تعهد اجتماعی می سراید. همین شعرهای برجای مانده از او نشان می دهد که او پیوسته در خط شعرمقاومت ایستاده و باشعرش نیز به جنگ خودکامه‌گان اریکه نشین رفته است. او از همان دوران جوانی شور سیاسی و مبارزه در سر داشت. به قول میر غلام محمد غبار پس از آن که جنبش‌های سیاسی در کشور شکل گرفت، دانش‌جویان دانشگاه کابل با حلقه‌های مطبوعات آزاد و جناج چپ پارلمان پیوند‌هایی برقرار کردند که سر انجام در نتیجۀ چنین پیوندهایی در آغاز سال۱۳۲۹خورشیدی برابر با اپریل ۱۹۵۰ اتحادیۀ دانش‌جویان دانشگاه کابل شکل گرفت که نخستین اتحادیۀ دانش‌جویان در کشور بود.(۷)
غبار می نویسد: " اعضای کمیتۀ اجرایی اتحادیه این‌ها بودند:« میرعلی احمدخان شامل ( او در اواخر ۱۳۲۹ با لغو اتحادیه از طرف حکومت با سید محمدخان میوند، محسن خان طاهری، حبیب خان صافی و حیدر خان نورس برای دایم و سه نفر دیگر عظیم خان طاهری، شاه علی اکبرخان شهرستانی و اخترخان برکی برای یک سال از فاکولته‌ها طرد شدند. میر علی احمدخان شامل بعد از ۱۳۳۶ تا ۱۳۴۱ محبوس نیز گردید."»(۸)
شفیق شامل:
«"سالک" بودنش جنبۀ تاریخی، اجتماعی وسیاسی نیز داشت. به ارزشها و آرمانهایی که رهنمونش بودند، سخت قایم بود. فکر می کنم در سنین بسیار جوانی در مورد بعضی ازمسایل اجتماعی به نتیجۀ نهایی رسیده بود وبرای به تحقق پیوستن آن اندیشه ها، زیاد تپید وهیچگاه ثبات اندیشوی و هویت شخصی اش را در برابر رفاه و حفظ جان تبادله نکرد.» (۹)
پرتو نادری در این زمینه می نویسد:
سالک «در جهت دیگر به همان پیمانه‌یی که نسبت به خاینان وطن نفرت در سینه دارد، به همان پیمانه از یاران نیمه را و مبارزان فصلی بیزار است. یارانی که از نیمه راه بر می گردند، پشت بر دوست می کنند و روی به دشمن و تفاهم با او.
آن رفیق کاروان آخر شریک دزد شد
باید اول زین عزیزان سر ز تن برداشتن
گوشۀ دیوار زندان به که سالک صبح و شام
سر به پای خاینین و رو به هر در داشتن
شاید این شعر سالک اشاره‌یی باشد به آن شخصیت‌های سیاسی و مبارزانی که پیوسته خواسته اند تا خرمن شان را به سوی بادهای موافق باد کنند. مانند شماری از شخصیت های سیاسی دوران شاه محمود خان که تا داوود خان عنان صدارت را دست گرفت رفتند و در کاسۀ خونین او دست دراز کردند. چنان بود که رسیدند به جاه و مقامی که خود سر افکنده‌گی بزرگی تاریخی بود.
شامل بزرگوار!
روزگار همیشه چنین بوده است. هم اکنون نیز چنین است. هم اکنون نیز شماری برای آن به ادبیات می پردازند تا آن را چنان کالای در بازار سیاه و مکارۀ سیاست بفروشند تا از ادبیات به نان معمله‌گری برسند. فرق بسیار است در میان آنانی که برای ادبیات و فرهنگ کار می کنند و از آن سنگر مبارزه می سازند تا آنانی که همه استعداد شان در ادبیات فروشی و در فرهنگ فروشی است...»(۱۰)
*

 



مرحوم محمد آصف آهنگ یک روز پس از رهایی ار زندان

 

 


هنگام مسافرت زنده یاد محمد آصف آهنگ در سال ۲۰۰۷ ع. از سوی انجمن فرهنگی، محفلی گرامیداشت از ایشان دایر شد. محفلی که به قول یک تن از دوستان: فرهنگی- درویشانه بود، اما بسیار گرم و صمیمانه. بانو صاعقه جان احراری که دسته گلی را برای آهنگ صاحب تقدیم کرد، گفت: «یکی از خوشی هایم این است که شما را دیدم. من شما و خانواده ی عزیزشما را می شناسم...»
 


عکسی از محفل گرامیداشت آهنگ صاحب مرحوم. بانو احراری با ۱۰۰ سال عمر، در سال جاری(۲۰۲۳) در هامبورک وفات و درهرات به خاک سپرده شد.

منابع و توضیحات
۱.عبدالصبور غفوری. خاطرات. سرنشینان کشتی مرگ یا زندانیان قلعه ی ارگ. ص ۲۴۳-۲۴۴ به اهتمام نصیرمهرین. پشاور. انتشارات آرش.۱۳۸۰
۲. کاوه شفق آهنگ. تارنمای کابل ناتهـ با مدیریت محترم ایشرداس. میزان سال ۱۳۹۷ خورشیدی. سپتمبر۲۰۱۸.ع .
۳. امان الله کبیری. چنداول وچنداولیان. ص ۲۳۵. انتشارات شاهمامه- هالند. ۲۰۲۳ ع. این کتاب در بیشتر از ۷۰۰ صفحه است.
نشانی برای دریافت کتاب: در فیسبوک:Aman Kabiri
ویا: https://www.shahmama.com/books-for-sale/

۴. برای دریافت معلومات بیشتر مراجعه شود به کتاب لاله رخان سروقد. چاپ اول و دوم. چاپ دوم این کتاب از طرف انتشارات شاهمامه انتشار یافته است. هزینه ی چاپ را دکتور شفیق شامل، فرزند شهید میر علی احمد سالک (شامل) پرداخته است.
۵.جبران مهدوی. رخنامه. ۱۳ اگست سال ۲۰۲۲ ع.
۶.پرتو نادری. میرعلی احمد شامل. تارنمای خراسان زمین.۳۰ قوس.۱۳۹۴ خورشیدی.
۷.منبع پیشین. پرتو نادری به نقل از غبار. افغانستان درمسیرتاریخ ص، ۳۶۰-۳۶۱ سال ۱۳۷۸
۸.لاله رخان سروقد. منبع ۴
۹. دکتور شفیق شامل. لاله رخان سروقد
۱۰.پرتو نادری. منبع۷
فرآورده های قلمی زنده یاد محمد آصف آهنگ.با بهره گیری از زحمات جناب امان الله کبیری.منبع ۳. ص۱۴۹
- کابل قدیم
- جهان بینی عارفان
- تاریخ افغانستان- یادداشت ها وبرداشت ها از تاریخ
- جنبش هزاره ها وتشیع در افغانستان
- پاسخ به اتهامات نبی عظیمی
- بازیگران عصر حاضر از امیر عبدالرحمان تا ببرک کارمل
- داستانهای کوتاه به شیوه ی طنز در رابطه با وضعیت سیاسی و اجتماعی در افغانستان(سالهای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰)
- جمع آوری نمونه های کلام شاعران
- جمع آوری نمونه آثار طنزنویسان
- خلاصه ی تاریخ برای معلمین و دانش آموزان
- مجموعه ی مقالات سیاسی و اجتماعی
- خاطرات زندان
- سطری چند از زندان وچشمدید های من
-
 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۴۴۲       سال نــــــــــــــــــوزدهم        میزان/عقرب     ۱۴۰۲         هجری  خورشیدی   شانزدهم اکتوبر ۲۰۲۳