کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

              اندیشه شاهی

    

 
در حیرتم

 

 


در حيرتم
وقتي هر سحر از ان سوي
بلندي كوه ها همچو خورشيد
طلوع مي‌كني
و
من چشم در انتظار دوباره
زميني شدنت ام
وقتي من، منم
تو ، تويي
پس چرا اين حس بيگانگي؟

امروز
وقتي مي‌خواهم
ترا اغوش بكشم و دوباره زمينی شدنت را
خجسته باد بگم
من، نيستم و تو همان نيستی
اما
حالا
نشسته ام
كنار رودخانه ي دوزخ
و تولدت را با جرعه‌هاي مستی
شعرم
اواز گيتار ات
روشني شمع ی كنار مزارم
جشن ميگيرم

تو نيستی كه ببينی
دارم خاطرات مان را مي‌نويسم
دارم تك تك قدم هايت مي‌سرايم
دارم ورق ميزنم تا لبخندت را
روی كتاب هايم بنويسم

حالا بگو
چطور بودنت را اثبات كنم؟
كه
دوستت دارم
اسمان اعتماد اذرخش را
گريه مي‌كند..

تولد تو را روي مژگانم
تجليل مي‌كنم
و افتاب را برايت هديه ميكنم
اما اجازه بده
لبخندت نثار من باشد..
اجازه بده دلتنگت باشم
اجازه بده به كلبه ی الفبی عشق
دعوتت كنم
اجازه بده تو بهانه ی شعر هايم باشی..
وقتی عطر تنم بوی تو را حس مي‌كند
حالا من گمشده ام
و ادرس مرا
از چشمانت بگير..

 

اندیشه شاهی
بوستون امريكا- پایان سال ٢٠١٤

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۴۳۲        سال نــــــــــــــــــوزدهم          ثور/ جــــــوزا        ۱۴۰۲         هجری  خورشیدی    شانزدهم مَی 2023