کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

              مزدا مهرگان

    

 
جن‌ها

 

 

تنها امیدت کور سویی در اتاقی بود، آوار شد روی سرت تا غیرِ ممکن‌ها...
‏‎تا چشم می‌بندی صدایی می‌شود بیدار -این رژه- (در سلول سلولِ تنت جِن‌ها...)

‏‎راهی برای دفعِ این سردردِسر هرگز! راهی به جز شلیکِ بر اعماقِ اعصابت...؟
‏‎نه هیچ راهی نیست، آن‌چه مانده در دستت؛ ضعف مخدرهاست، با عجزِ مُسَکِن‌ها!

‏‎پا در هوایی، غربتی در عمقِ افکارت، شک؛ در میانِ تارهای باورت پود است!
‏‎از ارتفاعِ ارتدادت کم نخواهد کرد؟ زنگِ کلیسا ها وَ یا بانگِ مؤذن‌ها؟

‏‎با این جنون فردا خودت را مُثله خواهی کرد، مادر به حالِ تو به جز آه از ته قلبش...
‏‎فوقِ سیاهی بختِ تو بوده است از آن رو؛ جز سر تکان دادن به فردای تو کاهِن ها...

از خشمِ دایناسور تا خون‌خواریِ کوسه، ظلمت‌پرستی‌، بی‌گداری، زشتیِ خفاش
نوعی پدید آمد که مَردش گفته‌اند و بعد
تو؛ انتظارِ عشق از ترکیب این این ژِن‌ها...


مزدا مهرگان

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۴۲۸    سال نــــــــــــــــــوزدهم           حوت/حمــــــــــل         ۱۴۰۱/۱۴۰۲         هجری  خورشیدی        از هشتم تا سی و یکم مارچ 2023